فاضل شاعر و ادیب ماهر، عبدالعزیزبن السرایا که مشهور به صفی الدین حلی و از شاگردان مبرز مولانا محقق حلی أعلی الله تعالی مقامهما الشریف در وصف ابهت و جلال روحی حضرت امیر (ع) می سراید:
1- جمعت فی صفاتک الاضداد *** فلهذا عزت لک الانداد
2- زاهد حاکم حلیم شجاع *** فاتک ناسک فقیر جواد
3- شیم ما جمعن فی بشر قط *** و لا حاز مثلهن العباد
4- خلق یخجل النسیم من اللطف *** و بأس یذوب منه الجماد
5- ظهرت منک للوری مکرمات *** فأقرت بفضلک الحساد
6- إن یکذب بها عداک فقد *** کذب من قبل قوم لوط و عاد
7- جل معناک أن یحیط به الشعر *** و یحصی صفاته النقاد
1ـ ای أمیرالمؤمنین! در اخلاق و شیم تو صفات متضادی با هم جمع شدند و بدین جهت حریفان و هم قطاران و هم انبازان تو نادرالوجود شده و نتوانستند در صحنه عالم خودی نشان دهند.
2 ـ چون تو هم زاهد بودی و هم حاکم، و حلیم بودی و در عین حال شجاع، شمشیر زن بی باک بودی و در عین حال اهل عبادت و دعا، فقیر بودی و در عین حال بخشاینده.
3 ـ اینها صفاتی است از اضداد که تا بحال در هیچ بشری جمع نشده و هیچیک از بندگان نتوانسته اند مثل آن را حائز گردند و در خود بوجود آورند.
4 ـ تو چنان اخلاق نیکو و لطیف و ملایمی داشتی که لطافت آن نسیم لطیف را شرمنده میکند، و در عین حال شدت و صولتی داشتی که از قهرش جمادات ذوب میشوند.
5 ـ از تو کرامت ها و عجائبی سر زده و برای اهل عالم ظاهر گشته است تا جائی که ناچار، حسد برندگان بر تو، همه به آنها، اعتراف و اقرار نموده اند.
6 ـ اگر دشمنان تو آنها را تکذیب کنند تازه نیست؛ قبل از آن هم قوم لوط و قوم عاد پیامبران خود را تکذیب نمودند.
7 ـ معانی موجوده در تو و واقعیت و حقیقت تو عالی تر و راقی تر است از آنکه بتواند شعر، آنها را در خود بگنجاند و بر آنها محیط شود، و بزرگتر است از آنکه بتوانند نقادان و حسابگران آنها را به شمارش درآورند.