تمام گناهان و تجاوز به حقوق و تعدی به نوامیس و اعراض و اموال و قتل نفوس، همه از استکبار پیدا میشود و به طور کلی فساد روی زمین از این حس خودپسندی است که انسان را از انقیاد و تسلیم در برابر حق باز می دارد و پیوسته دیده دل و دیده بصر او را گرایش به باطل می دهد و حس پذیرش موعظه و اندرز را در وجود او از بین میبرد و هر وقت به او نصیحتی شود، از روی غرور و خودپسندی در پیله کبر و نخوت می رود و در آن میخزد، و هزار تار عنکبوتی از عزت به گناه و مجاز و باطل به دور خود میتند. آیا این آتش نیست و سزاوار آتش قیامت نیست؟
«و من الناس من یعجبک قوله و فی الحیاة الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو ألد الخصام و إذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث والنسل و الله لا یحب الفساد و إذا قیل له اتق الله أخذته العزة بالاءثم فحسبه و جهنم و لبئس المهاد؛ و بعضی از مردم (همچون أخنس بن شریق که یکی از منافقان بود) چنان در گفتار زیبا و دل فریب خود برای آنکه به متاع و بهره دنیوی برسد، چرب زبانی کند و دروغ بلافد که تو را ای پیغمبر، زیبایی گفتارش به تعجب در آورد و از شدت نفاق و کژیای که دارد، خدا را نیز بر صحت گفتار و نیت باطن خود گواه گیرد، در حالی که سختترین و شدیدترین دشمنان است و چون از محضر تو دور شود، آنچه در توان دارد به کار می گیرد برای آنکه در روی زمین فتنه و فساد کند و حاصل مردم را از زراعت تباه کند، و نسل بشر را قطع کند و خداوند فساد را دوست ندارد و چون به او از در نصیحت و اندرز گفته شود: از خدا بپرهیز و راه راستی و تقوی پیشه گیر، غرور و خودپسندی باطل و زشت او را فرا می گیرد. چنین کسی جهنم برای او کافی است؛ و جهنم بد آرامگاهی است.» (بقره/ 204-206) بلی این جهنم آتشی است افروخته برای متکبران و سرکشان که از حق تمرد میکنند، و این کبر و خودپسندی در هر صورت و لباسی پدید آید جهنم با او خواهد بود.
از روشنترین مصادیق استکبار، شرک به خداست. یعنی چیزی را در قبال حضرت او مؤثر دانستن، و در عالم وجود برای او تأثیر و اثر مستقل قائل شدن. و کدام گناه از این بالاتر که کسی در برابر این خورشید عالم تاب که تمام عالم هستی را لباس وجود و دوام پوشانیده است و در هر لحظه خود بر این عالم، وجود و ثبات میبخشد و نیرو و قدرت می دهد و حیات و علم افاضه می کند، و بینایی و شنوایی و هزاران حس، دائما و لاینقطع در موجودات به رحمت عامه خود عنایت می کند؛ خود را و یا موجود دیگری را مستقلا ذی اثر بداند و خدا را از اطلاق وجود و هستی و از نامتناهی بودن صفات و اسماء خود تنازل دهد، و در عالم تخیل او را بشکند و نسبت ناروا به او دهد؟ و لذا میبینیم در هر جا که شاخهای از استکبار هست، همانجا شرک به خدا موجود است. غایت الامر درجات و مراتب شرک، تفاوت دارد؛ بعضیها مبتلا به شرک جلی و غالب افراد مردم مبتلا به شرک خفی هستند.
تمام مراتب کبر و تکبر از آن خداوند است
خداوند بزرگ است و بزرگی زیبندة اوست، زیرا هر بزرگیای که در تصور آید شعاعی و لمحهای از بزرگی اوست. ذات اقدس او هر چه دعوی بزرگی کند حق است. «هو الله الذی لا إلـه إلا هو الملک القدوس السلـام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحـان الله عما یشرکون؛ اوست خداوند، آنکه هیچ معبودی غیر از او نیست؛ حاکم و حکمران مقتدر و پاک و پاکیزه از هر نقص و عیب و ایمنی دهنده و مسیطر و حافظ عالم و عالمیان، و قاهر و غالب بر جمیع مخلوقات و دارای مقام جبروت و عظمت و بزرگی. پاک و مقدس است خداوند از آنچه برای او از هر گونه شریک و انبازی که قرار می دهند.» (حشر/ 23)
چقدر عالی و پر محتواست ندای الله اکبر که تمام مراتب کبر و تکبر و استکبار را مختص ذات اقدس او می کند و علاوه می رساند که او از هر چه اندر وصف بیاید باز هم بالاتر و بزرگتر است و بر همین اساس در سورة مدثر که در اوائل بعثت رسول الله (ص) نازل شده است، این آیه آمد که: یا أیـها المدثر * قم فأنذر * و ربک فکبر؛ ای دثار و گلیم به خود پیچیده! بر خیز و مردم را بر حذر دار و پروردگارت را تکبیر گوی!» (مدثر/ 1-3) و چقدر عالی و پر محتواست آخرین آیه از سوره اسراء: «و قل الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له و شریک فی الملک و لم یکن له و ولی من الذل و کبره تکبیرا؛ و بگو (ای پیغمبر!) که حمد و ستایش اختصاص به خداوند دارد؛ آنکه برای خود فرزندی نگرفته است، و در حکومت و فرمان فرمایی بر عالم وجود شریکی ندارد و هیچگاه فتور و سستی به دستگاه او رخنه نکند تا محتاج به مددکاری گردد. و (ای پیغمبر!) او را به بزرگترین درجات بزرگی به بزرگی یاد کن!» (اسراء/ 111) کسانی که شرک میآورند، به همان مقدار شرک از روح استکبار در آنها موجود بوده است و شرک باید با جهنم سوخته شود.