یکی از صفات متقین ایمان به کتاب وحی است. ممکن است کسی آن را قبول داشته باشد و در عین حال هم قبول نداشته باشد. یعنی آن را به عنوان یک کتاب بزرگ از کتابهای جهان بشناسد و معتقد باشد که در این کتاب تعلیمات نجات بخشی وجود دارد، ولی آن را یک کتاب وحی شده و فرود آمده از ناحیه خداوند نداند. چنانکه شاید بیشتر افرادی که مسلمان نیستند، چنین اعتقادی دارند و وقتی می خواهند کتابهایی را برای تعلیم و تربیت معرفی کنند، قرآن را نیز می شمرند. نویسنده کتاب در آغوش خوشبختی در فصلی که کتاب خواندن را مطرح می کند و سپس کتابهای بزرگ پرورشی را معرفی می نماید، قرآن را نیز نام می برد. شبلی شمیل لبنانی عرب ماتریالیست مادی، راجع به پیامبر اکرم و قرآن مجید اشعار جالبی دارد که خطاب به رشید رضای مصری صاحب المنار می گوید:
انی و ان اک قدکفرت بدینه *** هل اکفرن بمحکم الآیات
من اگرچه به دین او کفر می ورزم ولی چگونه می توانم آیات محکم قرآن را منکر شوم؟!
ولی اینگونه قبول داشتن قرآن؛ ایمان به قرآن نیست. بلکه ایمان به قرآن آن است که انسان معتقد باشد که قرآن وحی است و از جانب الله فرود آمده است: «نزل به الروح الامین* علی قلبک لتکون من المنذرین؛ جبرئیل روح الامین آن را نازل گردانید* بر قلب تو تا از عقاب خدا، خلق را بترسانی» (شعراء/ 193-194). در حقیقت باید قرآن را کتابی دانست که مجموعه پیامهایی است که از عالم غیب به عالم شهادت رسیده است.