می دانید که در قرآن، بشریت (ناس) است که مورد خطاب و دعوت قرار گرفته و نه یک گروه و دسته خاصی. حال در اینجا یک سؤال مطرح است و آن اینکه آیا اصولا همه بشریت را مخاطب قرار دادن صحیح است؟ و آیا عملی است یا نه؟
عده ای می گویند: از آنجا که انسان نوعی به اصطلاح فلسفی، یک موجود انتزاعی است نمی تواند مخاطب یک مکتب قرار گیرد و نیز می گویند از آنجا که انسان از آن جهت که انسان است، دارای هیچ نوع وجدانی نمی باشد؛ اگر مکتبی مخاطب خود را انسان قرار دهد، آن مکتب نمی تواند حرکتی به وجود آورد.
ممکن است، ایرانی، عجم، عرب، مخاطب واقع شوند و بنابراین وجدان ملی آنها، موجب حرکت آنان گردد، یعنی می توان گفت ای ایرانی و یا ای مصری و یا ای عرب.... تو باید چنین باشی که در این خطاب ها روی غرور ملی تکیه شده است.
و یا می توان روی غرور نژادی دست گذاشت و گفت ای گروه سیاهان و یا ای گروه سرخ پوستان و نیز می توان طبقه ای را مخاطب قرار داد؛ چون طبقه خود دارای وجدان است و گفت ای گروه مستمندان و یا ای طبقه کارگر، ای طبقه کشاورز که در اینجا در واقع آن اهرمی که روی آن تکیه شده و می توان به وسیله آن حرکتی به وجود آورد همان وجدان طبقاتی است.
در خطابی که به کارگر می شود و می گویند ای کارگر تو چرا باید ثروتت کم باشد؟ انگیزه حرکت همان منافع اوست که با خویش فکر می کند و می گوید: چرا باید حق مرا دیگری ببرد؟ و شما از همان حس استفاده کرده اید و بنابراین اگر مکتبی بگوید: ای انسان، روی چه چیز تکیه کرده است؟
مسئله عمده همین است، چرا که چگونگی جهان بینی؛ مخاطب هر مکتبی را تعیین می کند و این دو مسئله به یکدیگر ارتباط دارند.
اسلام درباره انسان اینگونه قضاوت نمی کند که وجدانش در ملیتش و یا در نژادش و یا در طبقه اش تکوین پیدا می کند، بلکه در جهان بینی اسلامی اصل فطرت مطرح است.«کل مولود یولد علی الفطرة»
مطابق اصل فوق؛ پروردگار متعال در متن خلقت، به انسان یک وجدان شریف و روح ملکوتی عطا فرموده است «و نفخت فیه من روحی؛ من از روح خود در آن دمیدم.» و بنابراین در نهاد هر انسانی که متولد می شود؛ از هر پدر و مادری می خواهد باشد، این وجدان شریف وجود دارد و وجدان ملی، وجدان نژادی و صنفی و طبقاتی، همه وجدان های اکتسابی هستند و همان وجدان شریف در دعوت اسلامی مخاطب قرار گرفته است.
یعنی می گوید: ای انسان! به دلیل اینکه تو انسانی من تو را دعوت می کنم، نمی گوید ای محروم به دلیل اینکه محرومی و نمی گوید ای سیاه به دلیل اینکه سیاهی و یا ای.... یعنی در دعوت اسلامی تکیه روی غرور انسانی است نه روی غرور ملی و نژادی و یا منافع مادی.
و به عبارت دیگر، انسان که طالب عدالت است مخاطب قرار می گیرد نه به دلیل اینکه منافع او در عدالت است، بلکه به دلیل اینکه عدالت یک ارزش انسانی است.
به نص قرآن مجید؛ یکی از هدف های اساسی اسلام برقراری عدالت است و شکی نیست هنگامی که عدالت برقرار گردد تجاوزکاران و ستمکاران زیان می بینند و مظلومان سود برده و به نفع آنها تمام می شود، اما خیلی فرق است میان آنکه بگوییم اسلام هدفش آن است که بر مستضعفین منت گذارده و به آنها رهایی بدهد و بین آنکه بگوییم اصلا مخاطب قرآن تنها مستضعفین اند.
خیر، اسلام مستضعفین را نجات می دهد ولی مخاطبش همه انسان هاست. یعنی حتی امثال فرعون نیز مخاطب دعوت قرآنند. چون قرآن در نهاد هر انسانی اگر چه فرعون باشد، یک انسان واقعی سراغ دارد و می گوید این فرعونی که هم اکنون بر شما حکومت می کند و موجودی است جبار، ظالم و از انسانیت خارج شده، در عین حال دارای یک فطرت خدادادی است، به دلیل آنکه یک انسان است و لذا پیامبران خدا وقتی به مبارزه با فرعون می آیند، اول سعی می کنند که آن انسان درونیش را علیه او برانگیزند.
چنان که قرآن می گوید: «اذهب الی فرعون انه طغی فقل له هل لک الی ان تزکی و اهدیک الی ربک فتغشی؛ به سوی فرعون برو که او سخت به راه طغیان رفته پس بگو آیا می خواهی که پاکیزه گردی و به سوی خدایت هوایت کنم تا خاشع گردی.» (نازعات/ 17)
یعنی ای موسی (ع) برو ببین می توانی آن انسان درونی را که آنجا اسیر است و زندانی، نجات دهی؟ و بلکه او را برانگیزی! و.... اگر نتوانستی این کار را بکنی از بیرون بر او حمله کن. یعنی نخست از درون و سپس از برون بر او حمله آور.