خداوند در سوره النجم می فرماید: «ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الانفس»؛ «پیروی نمی کنند مگر از گمان و از آنچه نفس ها خواهش می کنند.» (نجم/ 23) یکی از لغزشگاه های اندیشه از نظر قرآن کریم میل ها و هواهای نفسانی می باشد. انسان در تفکرات خود اگر بی طرفی خود را نسبت به نفی یا اثبات مطلبی حفظ نکند و میل نفسانیش به یک طرف باشد، خواه ناخواه و بدون آنکه خودش متوجه شود عقربه فکرش به جانب میل و خواهش نفسانیش متمایل می شود. این است که قرآن هوای نفس را نیز مانند تکیه بر ظن و گمان یکی از عوامل لغزش می شمارد.
خداوند در جای دیگر می فرماید: «وما أبرئ نفسی إن النفس لأمارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم»؛ «و من نفس خود را تبرئه نمى کنم، چرا که نفس همواره به بدى فرمان مى دهد، مگر آن جا که پروردگارم رحم کند. همانا پروردگار من آمرزنده مهربان است.» (یوسف/ 53)
امام علی (ع) می فرماید: «النفس الأمارة المسولة تتملق تملق المنافق، وتتصنع بشیمة الصدیق الموافق، حتى إذا خدعت وتمکنت تسلطت تسلط العدو، وتحکمت تحکم العتو، فأوردت موارد السوء»؛ «نفس بد فرمان ظاهر آرا، همچون منافق، چاپلوسى مى کند و خود را چون دوستى سازگار و دلسوز جلوه مى دهد و همین که فریب داد و بر انسان دست یافت، چون دشمن مسلط مى شود و با خودخواهى و قلدرى فرمان مى راند و شخص را به جایگاه هاى بدى و هلاکت مى کشاند.»
امام سجاد (ع) در مناجات با خدا می گوید: «إلهی، إلیک أشکو نفسا بالسوء أمارة، وإلى الخطیئة مبادرة، وبمعاصیک مولعة، ... کثیرة العلل، طویلة الأمل، إن مسها الشر تجزع، وإن مسها الخیر تمنع، میالة إلى اللعب واللهو، مملوة بالغفلة والسهو، تسرع بی إلى الحوبة، وتسوفنی بالتوبة»؛ «خداى من، به تو شکایت مى کنم از نفسى که همواره به بدى فرمان مى دهد و به سوى گناه مى شتابد و به معاصى تو حریص است ... پر عذر و بهانه است و آرزوى دراز دارد، اگر به او گزندى رسد، بیتابى مى کند و اگر خیر و برکتى رسدش، بخل مى ورزد، شیفته بازى و سرگرمى است، آکنده از غفلت و بى خبرى است، مرا به سوى گناه مى شتاباند و در کار توبه امروز و فردا مى کند.»
یکی از حالات و قوایی که در عقل انسان یعنی در عقل عملی انسان یعنی در طرز تفکر عملی انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الان چه می بایست بکنم و چه نمی بایست بکنم و این گونه معانی و مفاهیم را بسازد تأثیر دارد، طغیان هوا و هوس ها و مطامع و احساسات لجاج آمیز و تعصب آمیز و امثال اینها است، زیرا منطقه و حوزه عقلی عملی انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم اینها باشد نه حاکم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان می دهند، در برابر ندای عقل و وجدان فریاد و غوغا می کنند، برای ندای عقل حکم پارازیت را پیدا می کنند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نمی شنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد می کنند، دیگر چراغ عقل نمی تواند پرتو افکنی کند. پس این گونه هواها و هوس ها اگر در وجود انسان باشند، تأثیر عقل را ضعیف می کنند، اثر عقل را خنثی می کنند و به تعبیر دیگر این هوا و هوس ها با عقل آدمی دشمنی می ورزند.
در حدیث است که امام صادق (ع) فرمود: «الهوی عدو العقل»؛ «هوا و هوس دشمن عقل است.» (مصباح الشریعة، باب 38، ص 223)، پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»؛ «بالاترین دشمنان تو، همان نفس اماره و احساسات سرکش تو است که از همه به تو نزدیک تر است و در میان دو پهلویت قرار گرفته است.» علت اینکه این دشمن بالاترین دشمنان است واضح است، زیرا دشمن عقل است که بهترین دوست انسان است و رسول اکرم (ص) فرمود: «صدیق کل امرء عقله» (بحارالانوار، ج 70، ص 64)؛ «دوست واقعی هر کس عقل او است.» از هر دشمنی با نیروی عقل می توان دفاع کرد. اگر دشمنی پیدا شود که بتواند عقل را بدزدد پس او از همه خطرناک تر است.
صائب تبریزی شعری دارد که مثل اینست که ترجمه همان حدیث نبوی است، می گوید:
بستر راحت چه اندازیم بهر خواب خوش *** ما که چون دل دشمنی داریم در پهلوی خویش
پس توجه به این مطلب لازم است که حالات و قوای معنوی انسان به حکم تضاد و تزاحمی که میان بعضی با بعضی دیگر است در یکدیگر تأثیر مخالف می کنند و تقریبا اثر یکدیگر را خنثی می کنند و به عبارت دیگر با یکدیگر دشمنی و حسادت می ورزند. از آن جمله است دشمنی هوا و هوس با عقل. از همین جا معنای تأثیر تقوا در تقویت عقل و ازدیاد بصیرت و روشن بینی دست عقل را باز می کند و به وی آزادی می دهد: «عتق من کل ملکة»؛ «سبب آزادی از هر گونه بندگی.» (نهج البلاغه، خطبه 230)
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «اشجع الناس من غلب هواه»؛ «از همه مردم شجاع تر کسی است که بر هوای نفسش غالب باشد.» راجع به مسئله اراده و به تعبیر دیگر تسلط بر نفس و مالکیت نفس، در دستورهای اسلامی مطالب بسیار و جالبی تحت عنوان تقوا و تزکیه نفس، در این زمینه رسیده است. امیرالمؤمنین (ع)، درباره خطا و گناه می فرمایند: «الا و ان الخطایا خیل شمس، حمل علیها اهلها»؛ «مثل گناهان، مثل اسب های چموش است که اختیار را از کف سوار می گیرند». می دانیم گناه از آنجا پیدا می شود که انسان تحت تأثیر شهوات و میل های نفسانی خودش برخلاف آنچه که عقل و ایمانش حکم می کند، عملی را انجام می دهد. ایشان می فرمایند حالت گناه، حالت از دست دادن انسان مالکیت نفس خود را است. آن وقت در مورد تقوا که نقطه مقابل آن است می فرماید: «الا و ان التقوی مطایا ذلل»؛ «ولی مثل تقوا، مثل مرکب های رام است که اختیار مرکب دست سوار است نه اختیار سوار دست مرکب.» (نهج البلاغه، خطبه 16) یعنی او فرمان می دهد، این عمل می کند، لجامش را به هر طرف متمایل کند، به همان سو می رود بدون آنکه لگد پرانی و چموشی کند و هیچ مکتب تربیتی در دنیا اعم از مادی یا الهی پیدا نشده است که بگوید خیر، تقویت اراده یعنی چه؟! انسان باید صد درصد تسلیم میل های خودش باشد و هر طور که خواهش نفسانی او حکومت کرد، همان طور عمل کند.