در آیه 5 سوره مزمل آمده: «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا؛ ای پیامبر شب ها به پاخیز، و قرآن تلاوت کن که عن قریب سخنی سنگین به تو القا خواهد شد.» (خیلی عجیب است) کلامی سنگین به تو القا خواهد شد، باری بسیار سنگین به دوش تو گذاشته خواهد شد. چه تناسبی هست میان آنها و این؟ از حالا به پیامبر اکرم (ص) می گوید شب خیز باش، اینچنین قرآن را تلاوت کن. این شب خیزی ها مقدمه چیست؟ البته از آن نظر که به شخص پیغمبر مربوط می شود. می فرماید ما سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد و در واقع باری سنگین به دوش تو خواهیم نهاد. این نشان می دهد که شب خیزی، عبادت، التجاء به خداوند، خلوت با خدا، انس با خدا به انسان نیرو می بخشد و توان می دهد، به او آمادگی می دهد برای تحمل وظایف بسیار دشوار.
این سوره مزمل جزو سوره های اول است. بعضی گفته اند دوم، بعضی گفته اند سوم و شاید حداکثر گفته اند چهارم و پنجم. هنوز آیات دیگر قرآن، سوره های بزرگ قرآن نازل نشده و دستورهای دیگر نیامده است. اشاره به وحی ها، دستورها و آیات آینده است که بعدها خواهد آمد. می فرماید که ما سخنی به تو القا خواهیم کرد. این کلمه سنگین را باید معنی کنیم.
ثقیل از ماده ثقل است که ثقل همان سنگینی است. معمولا لغات در ابتدا برای امور مادی وضع می شود. جسمی را می گوییم سنگین است. مثلا می گوییم این سنگ سنگین است، آن سنگ دیگر سبک است، این انسان وزنش سنگین است، آن یکی دیگر سنگین نیست. ولی می بینیم سنگینی را انسان در مورد معانی و در غیر امور جسمی هم به کار می برد. مثلا اگر کسی مطلب را القا کند که فهمش دشوار باشد، می گویند که مطلب سنگینی بود، با اینکه مطلب وزن ندارد که بگوییم سنگین است. یک نوع تشبیهی است یا بگوییم یک نوع تعمیمی است که سنگینی را از مادیات به معنویات سرایت می دهند. یا حتی اگر کسی بیانش دشوار باشد (نه از باب اینکه مطلب که می گوید و القا می کند دشوار است بلکه خود بیانش پیچیده است) می گویند بیان فلان کس سنگین است.
همچنین مأموریت هایی که به عهده اشخاص می گذارند. بعضی مأموریت ها، مأموریت های ساده است و انسان آن را به آسانی، بی خطر و بدون زحمت و مشقت انجام می دهد. ولی بعضی از مأموریت هاست که انسان باید هزاران رنج و سختی و مشقت متحمل بشود تا بتواند آن را انجام بدهد. آن وقت می گوییم که یک مأموریت سنگینی به دوش فلان کس گذاشته شده.
حال، بعضی مسائل را که از نظر عملی شدن دشوار باشد می گوییم که سنگین است یعنی مشکل است. مثال به امور جسمانی می زنیم. مثلا کسی یک بیماری دارد که پزشکان به او می گویند راهش فقط رژیم گرفتن است و یک صورت بلند بالایی می دهند که چه و چه نخور، روزی چقدر راه برو و استراحتت روی این حساب و میزان باشد. انسان نگاه می کند و می گوید که خیلی برنامه سنگینی است. معلوم است که اینجا صحبت وزن نیست، صحبت این است که عملی کردن و به مرحله عمل رساندن این برنامه کار دشواری است. اینکه در این زمینه می فرماید: ای پیغمبر، ای مزمل، ما به تو قول ثقیل القا خواهیم کرد -همین طوری که مفسرین گفته اند- شامل همه اینها هست. اولا: سخنانی در قرآن طرح خواهد شد که درک کردن بعضی از آن سخنان از نظر اینکه مسائل توحید را در سطحی فوق العاده بالا مطرح کرده است کار هر کسی نیست، دشوار است و لهذا در حدیث است که خداوند متعال چون می دانست که در آخرالزمان مردمان عمیقی پیدا می شوند، آیات اول سوره حدید و سوره «قل هوالله احد» را در توحید برای افراد متعمق نازل کرد، یعنی اینها مسائلی است که فهمش برای همه مردم آسان نیست، ثقیل است.
به پیغمبر اکرم (ص) گفته می شود: «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» ما به تو پیام سنگینی القا می کنیم که رساندن این پیام به مردم کار آسانی نیست. تاریخ پیغمبر اکرم (ص) هم نشان داد که ایشان برای رساندن این پیام چقدر متحمل سختی ها شدند! عملی شدن (این پیام)، اینکه انسان ها در صراط عمل قرار بگیرند و بشود یک جامعه اسلامی ساخت و ماهیت جامعه ای را عوض کرد، معلوم است که این هم از مشکل ترین کارهای دنیاست.
وضع ظاهر یک جامعه را تغییر دادن، مثلا لباس مردم را تغییر دادن کار مشکلی نیست. یک بخشنامه ممکن است این کار را انجام بدهد. از زور ساخته است که ظاهر یک جامعه را تغییر بدهد، اما باطن یک جامعه را تغییر دادن به طوری که ماهیت آن عوض بشود و بعد به طور خودکار آن کار خودش را انجام بدهد این مشکل ترین کار دنیاست. این بود که فرمود: «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» ما عن قریب به تو سخن سنگینی القا خواهیم کرد.