سؤال هانری کربن:
مطلب اساسی تصور امام غایب، چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته در تمام زندگانی معنوی انسان دارد؟
پاسخ علامه طباطبایی:
شیعه در اثبات امام غایب، امام مهدی (عج) و اعتقاد به وجود وی، تنها نیست، بلکه از طرق اهل سنت نیز روایات بی شماری در این باب موجود است، به نحوی که به آسانی می توان دعوی تواتر آنها را نمود.
حدیث «المهدی من ولدی» از کلمات جامعه نبی اکرم و یکی از روایات قطعی الصدور می باشد که همه طوایف و طبقات مسلمین آن را نقل کرده و پذیرفته اند و در روایات زیادی از طرق فریقین، تصریح به اسم و اسم پدر نیز شده و بیان شده که آن حضرت، پسر امام یازدهم شیعه اثنی عشری می باشد.
منظور از این سخن، این نیست که به اثبات عقیده ای از عقاید شیعه اثنی عشری پرداخته و مخالفین شیعه را به این اعتقاد مذهبی، ملزم سازیم، بلکه منظور این است که اثری که شیعه از تصور امام غایب و اعتقاد به وجود وی دریافت می کند و استفاده معنوی که از این راه عایدش می شود، پس از گذشتن دو قرن و نیم از هجرت پیغمبر اسلام (ص) شروع نمی شود، بلکه پیغمبر اسلام با بیان صریح و اخبار قطعی خود به مهدی موعود، پیش از موسم ولادتش، آن حالت معنوی را با اعتقاد به مهدی در باطن یک نفر مسلمان واقع بین جلوه گر می شود، در نفوس عموم اهل اسلام به وجود آورده و در مسیر معنوی، مورد استفاده آنها قرار داده است.
به عبارت دیگر، روشی که اسلام به منظور تأمین سعادت واقعی بشر برای پیروان خود تعیین کرده -یعنی روش ممزوج تز "اعتقاد و عمل"- به نحوی است که بدون اعتقاد به ظهور مهدی، اثر واقعی کامل خود را نمی تواند ببخشد.
تصور ظهور مهدی، در ردیف تصور وقوع قیامت می باشد و چنان که اعتقاد به پاداش عمل، نگهبان داخلی است که به هر نیکوکاری امر و از هر بدکاری نهی می کند، همچنین اعتقاد به ظهور مهدی، نگهبان دیگری است که برای حفاظت از حیات درونی پیروان واقع بین اسلام، گماشته شده است.
توضیح این که ما با یک نظر کلی که به جهان آفرینش افکنیم، می بینیم که هر نوعی از انواع مختلف آفرینش، از نخستین روز پیدایش، متوجه آخرین مقصد کمالی و هدف نوعی خود بوده و با نیروی مناسب که بدان مجهز است، برای رسیدن به این هدف، بدون این که کمترین سستی و خستگی از خود بروز دهد، مشغول تلاش و تکاپو می باشد.
دانه گندمی که شکافته شده و نوک سبزی بیرون می دهد، از همان وقت متوجه بوته گندم کاملی است که پر از سنبل های افشان می باشد. هسته درختی که شروع به روییدن می کند، به سوی درخت کاملی پر از میوه، عازم است. نطفه حیوانی که می خواهد جنین شود، هدفی جز این که از نوع مناسب خود، یک حیوان کاملی شود ندارد و به همین قیاس است موارد دیگر.
برخورد اسباب و علل مخالف و موافق، اگرچه بسیاری از این موجودات را که چون قافله ای پیوسته به سوی مقصد خود متحرک اند، از وصول به مقصد کمالی، مانع می شود و در نتیجه بسیاری از آنها پیش از رسیدن به آرزوی تکوینی خود، از میان می روند، ولی با این همه، هرگز نظام آفرینش از رویه عمومی و دایمی خود دست برنداشته و پیوسته سرگرم سوق پدیده های نو به سوی کمالاتشان می باشد و در نتیجه پیوسته از هر نوع، دسته ای به کمال و هدف تکوینی خود می رسند و البته نوع انسانی از این حکم عمومی و نظم همگانی مستثنی نیست.
بی تردید، انسان، نوعی از انواع موجودات است که نمی تواند به تنهایی زندگی نماید و برای رسیدن به آرمان تکوینی خود، ناچار است در حال اجتماع و به صورت دسته جمعی بسر برده، هدف وجودی خود را به دست آورد.
مشاهده حال جامعه های بشری نیز این معنی را تأیید می کند، زیرا هر جامعه ای از جوامع بزرگ و کوچک انسانی، آرزویی جز این ندارند که در حال آرامش و صفا و ارتفاع موانع، زندگی کرده و بهره انسانی را از زندگی خود بردارند و نیز روشن است که جامعه بشری، تاکنون نتوانسته به این آرزوی خود جامه عمل بپوشاند و از طرف دیگر نیز دستگاه آفرینش از رویه خود دست بردار نبوده و هم از دست ساخته های خود، عاجز و زبون نخواهد شد.
این نظر عقلی به ما نوید قطعی می دهد که عالم بشریت، روز ایده آلی را در پیش دارد که سر تا پا سعادت و خوشبختی و کامیابی بوده و در آن، همه خواسته های فطری انسانی که در نهاد این نوع رسم شده، بر آورده خواهد شد و نیز می دانیم که انسانیت هرگز به یک چنین محیط پاک و نورانی نایل نخواهد شد، جز در سایه واقع بینی و حق پرستی که در اثر آن، حس خودخواهی و سودپرستی و رذایل دیگری که موجب بهم خوردن آرامش جامعه و اختلاف زندگی فردی می باشد، از درون مردم رخت بربسته و جلوه های نهاد پاک انسان فطری و طبیعی دست نخورده، جایگزین آنها شود.
نتیجه بیان گذشته این است که در سیر همین زندگی اجتماعی انسان خودمان، روزی فرا خواهد رسید که سعادت کامل اجتماعی انسان را صد در صد تضمین کرده و در آن روز، عموم افراد در سایه واقع بینی و حق پرستی، خوشبختی واقعی خود را به دست آورده و در مهد امن و امان مطلق و بی مزاحمت هرگونه ناملایمات فکری به سر خواهند برد.
قرآن کریم نیز همین نظر عقلی را تأیید نموده، در چندین جا مژده چنین روزی را به اهل حق و حقیقت می دهد، می گوید: چنان که به انبیای سلف خبر دادیم، سرانجام دنیا به کام اهل تقوی خواهد بود، روزی خواهد رسید که معبود دیگری جز خدای یگانه در محیط بشریت، خودنمایی نکند و جز دین و آیین حق در عالم انسانی حکومت ننماید و نشانی از رذایل اجتماعی نماند.
سنت قطعیه، یعنی اخبار نبی اکرم و اهل بیت او نیز همین معنی را مشروحا بیان کرده و این دوره انسانی آغشته به سعادت را، روز ظهور و پس از ظهور مهدی معرفی می نماید.
خلاصه این که دعوت اسلامی از همان روزهای نخستین پیدایش خود، گوش پیروان خود را از راه کتاب و سنت (عقل هم که موافق بود) با این مطلب پر کرده و افهامشان را با این معنی آشنا می ساخت که روش اسلام (یعنی اجابت ندای وجدان و نهاد خدادادی که به متابعت حق، در اعتقاد و عمل ترغیب می کند) متابعت یک حقیقت زنده و یک نیروی شکست ناپذیر غیبی است که پیوسته جامعه بشری را به سوی سعادت رهبری می نماید و حتما روزی خواسته خود را فعلیت داده و جامه عمل خواهد پوشانید.
هر فرد مسلمانی باید این حقیقت را نصب العین خود قرار داده و مانند روز روشن در آن تردید نکند که جامعه اسلامی که او در آن زندگی می کند، چنان که در باطن جز نورانیت و طهارت، صفتی ندارد، روزی خواهد رسید که در ظاهر نیز چنین شده و تبدیل به یک جامعه بهشتی گردد و هر عیب و نقیصه ای که فعلا دارد و هر پلیدی و تیرگی که در گوشه و کنارش یافت می شود، تدریجا یا دفعتا از بین رفته، روزی تبدیل به نورانیت و طهارت خالص و سعادت و روحانیت محض خواهد شد.
با وجود ایمان به یک چنین حقیقتی، دیگر تصور مغلوبیت و خسارت سعی، برای یک فرد مسلمان محال است؛ زیرا وی می داند که اگر چنین روزی را درک نماید، غرق سعادت گردیده، کام دنیوی و اخروی خود را خواهد گرفت و اگر درک نکند، جامعه اش که باز از نقطه نظر واقع بینی و فکر اجتماعی، همان "خودش" می باشد، با درک آن روز، سربلند است و او به شخصه جزء روندگان این راه و فدائیان این مقصد بوده و پاداش عمل وی پیش خدای دانا و بینا هدر نخواهد رفت.
این ایمان، یک نیروی معنوی به انسان می بخشد که با وجود آن پیوسته خود را خوشبخت و کامروا می بیند و هرگز با تراکم ناملایمان و فشار روزگار و شکنجه گرفتاری های مرگ بار، امید نجات و رستگاری را از دست نداده و روحیه اسلامی خود را نخواهد باخت.
از همین جا پاسخ این که «تصور امام غایب چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته تمام زندگانی معنوی انسان دارد؟» روشن می گردد.