از نظر مذهب شیعه، (یعنی آنچه که از کتاب و سنت، مطابق نقل و روایت از طریق اهل بیت پیامبر) رابطه توحید، معاد و امامت بدین صورت تبیین می شود که:
1- ورای عالم ماده و طبیعت و پس پرده غیب، حقایق اصیلی است که انسان دیر یا زود و بالاخره در دم مرگ و روز رستاخیز، از آنها اطلاع یافته، برای وی مشهود و مکشوف خواهد افتاد.
2- با این که انسان خواه و ناخواه و به طور ضرورت و جبر، در مسیر زندگی مخصوص خود، حقیقت عالم هستی را بالعیان درک خواهد نمود و بالاخره روزی فرا خواهد رسید (معاد) که هرگونه شبهه و شک از ادراک او رخت بربندد، در عین حال برای انسان، یک راه اختیاری و اکتسابی نیز وجود دارد که با پیمودن آن در همین نشأه دنیا، حق و حقیقت امر را کشف و مشاهده نماید.
3- این راه، همان راه اخلاص در بندگی حق است.
4- نظر به این که حق متعال با تشریع شریعت مقدسه اسلام، آن را تنها راه خود معرفی نموده و بدین ترتیب، به اعتبار سایر شرایع و ادیان خاتمه داده است، راه وصول به حق و حقیقت و طریق منحصر برای حیازت سعادت حقیقی، اتباع کامل از شریعت اسلامی می باشد. در نتیجه راهی که از غیر مواد شرع، ترتیب داده شده باشد، انسان را به کمال و سعادت حقیقی نخواهد رسانید و همچنین سیر و سلوکی که از طریق شرایع دیگر انجام گیرد، سعادت حقیقی را به انسان نشان نخواهد داد. نکته کوچکی که در این جا مطرح و در عین حال بسیار قابل توجه است، این است که اسلام، جهالت انسان را در صورتی که ناشی از عجز و ناتوانی بوده، مستند به تقصیر نباشد، به عنوان عذر می پذیرد و اشخاصی را که حق برای آنها به واسطه یک عامل اضطراری مجهول بماند، به هلاکت ابدی محکوم نمی کند و آنها را از رحمت بی پایان خدای مهربان، مأیوس نمی سازد. چه بسا اشخاصی که بخشی از معارف حقه برای آنان مجهول بوده، به واسطه داشتن روحیه تبعیت از حق و تسلیم و فروتنی در برابر واقعیات، خدای متعال از آنها دستگیری فرموده، به راه راست هدایتشان کرده است و بالاخره در صف ارباب کمال قرار گرفته و به احراز سعادت واقعی و ابدی مفتخر شده اند.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ آنان که در خصوص ما مجاهدت نمایند، البته آنها را به راههای خود هدایت می کنیم و البته خداوند با نیکوکاران است» (عنکبوت/ 69) و پیغمبر اکرم در کلام معجزه آسای خود می فرماید: «هر کس به آنچه که می داند عمل کند، خداوند علم آنچه را که نمی داند، به وی روزی می دهد».
5- مسأله دیگری که حیات بخش و برپادارنده چهار مسأله گذشته است، مسأله امامت است که نظریه اختصاصی شیعه محسوب می گردد و آن این است که چنان که ظاهر شریعت، حامی و مبینی دارد، همچنان باطن شریعت که مرحله حیات معنوی انسان و مقامات قرب و ولایت است، حامل و حافظ و قافله سالاری لازم دارد، و چنان که در محاذات سازمان ظاهری شریعت، سازمانی باطنی وجود دارد، در محاذات مقام پیشوایی ظاهر نیز مقام پیشوایی باطن قرار دارد.
خداوند عزاسمه در هر عصر، فردی از افراد انسان را با تأییدی مخصوص، برمی گزیند و به این مقام که مقام کمال انسانی است، هدایت فرموده، به واسطه وی، دیگران را به درجات مختلف این مقام، راهبری می نماید. امام است که حقیقت پس پرده غیب برای وی بلاواسطه و تنها با تأیید الهی، مکشوف است و درجات قرب و ولایت را خود، سیر نموده و دیگران را با استعدادهای مختلفی که اکتسابا به دست آورده اند، به مقامات مختلف کمالی خویش هدایت می کند.
جمعی به واسطه این نظریه که شیعه با روش تعلیمی ائمه اهل بیت (ع) از کتاب و سنت استفاده کرده است، شیعه را به غلو در حق ائمه اهل بیت (ع) متهم داشته اند. اینان کسانی هستند که تحت الشعاع حلول الوهیت قرار گرفته، در مورد حقایق دینی با طرز تفکر مادی و منطقی حسی اظهارنظر می کنند و در نتیجه در جهان آفرینش، جز ماده به چیزی معتقد نیستند و روابط اعمال را با ثواب و عقاب و همچنین مقامات معنوی و مدارج قرب و ولایت را یک سلسله مفاهیم تشریفی و گزاف می دانند، تنها خدای آفرینش را ناگزیر، مجرد از ماده و دارای اصالت فرض می کنند و روی همین اصل، اصالت را تنها از آن خدا عزاسمه و ماده می گیرند و البته لازمه این نظر، این خواهد بود که اثبات اصالت برای چیزی ماورای ماده، مانند نفس انسانی یا مقامات معنوی و روابط میان آنها، شرک و غلو است. از توضیح گذشته، روشن می شود که این طریقه را می توان به نام خداشناسی و همچنین معادشناسی و نیز امام شناسی نامید.