دعا را شرايطی است. شرط اولش اين است كه واقعا خواستن و طلب در وجود انسان پيدا شود و تمام ذرات وجود انسان، مظهر خواستن گردد، واقعا آنچه میخواهد به صورت يك احتياج و استدعا و حاجت درآيد، همان طوری كه اگر در يك نقطه بدن يك احتياجی پيدا شود تمام اعضا و جوارح شروع میكنند به فعاليت و حتی ممكن است عضوی به مقدار زيادی از كار خود بكاهد برای رفع احتياجی كه در فلان نقطه بدن پيدا شده است. اگر مثلا تشنگی بر انسان غلبه كند اثر تشنگی در وجناتش پيدا میشود، حلق و كبد و معده و لب و زبان و كام همه آب میگويند. اگر هم در آن حال بخوابد آن را به خواب میبيند، چون واقعا بدن محتاج به آب است. احتياج روحی و معنوی انسان كه جزئی از عالم خلقت است نسبت به كل جهان همين طور است. روح انسان جزئی است از عالم وجود. اگر واقعا خواهش و احتياجی در وجودش پيدا شود، دستگاه عظيم خلقت او را مهمل نمی گذارد. فرق است بين خواندن دعا و دعای واقعی. تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد دعای واقعی نيست. بايد در دل انسان جدا و واقعا خواست و طلب پيدا شود، حقيقتا در وجود انسان احتياج پديد آيد كه:
هر چه روييد از پی محتاج رست
تا بيابد طالبی چيزی كه جست
هر كه جويا شد بيابد عاقبت
مايه اش درد است و اصل مرحمت
هر كجا دردی دوا آنجا رود
هر كجا فقری نوا آنجا رود
هر كجا مشكل جواب آنجا رود
هر كجا پستی است آب آنجا رود
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
«امن يجيب المضطر إذا دعاه و يكشف السوء؛ آيا كيست كه مضطر را هنگام نياز اجابت كند و بدی را از وی دور سازد (او بهتر است يا اين بتهای ناتوان؟)» (نمل/ 62).
ايمان و اعتماد به استجابت
در حديث است: «إذا دعوت فظن حاجتك بالباب؛ آن گاه كه دعا میكنی حاجت خود را دم در آماده فرض كن» (بحارالانوار، ج 93 ص 305). امام سجاد (ع) در دعای معروف ابوحمزه كه اميد و اطمينان در آن موج میزند و آن حضرت در سحر ماه مبارك رمضان میخوانده است اينچنين به خدای خود میگويد: «اللهمإنی أجد سبل المطالبإليك مشرعة، و مناهل الرجاء لديك مترعة، و الاستعانة بفضلك لمن أملك مباحة، و أبواب الدعاءإليك للصارخين مفتوحة، و أعلم أنك للراجين بموضع إجابة و للملهوفين بمرصد إغاثة، و أن فی اللهفإلی جودك و الرضا بقضائك عوضا من منع الباخلين، و مندوحة عما فی أيدی المستأثرين، و أن الر احلإليك قريب المسافة، و أنك لا تحتجب عن خلقكإلا أن تحجبهم الامال دونك؛ بار الها! من جاده های طلب را به سوی تو باز و صاف، و آبشخورهای اميد به تو را مالامال میبينم. كمك خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز، و درهای دعا را به روی آنان كه تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند باز و گشاده میبينم، و به يقين میدانم كه تو آماده اجابت دعای دعا كنندگان و در كمين پناه دادن به پناه خواهندگان هستی، و نيز يقين دارم كه به پناه بخشندگی تو رفتن و به قضای تو رضا دادن، كمبودهای بخل و امساك بخل كنندگان و ظلم و تعدی ستمكاران را جبران میكند. و هم يقين دارم كه آن كس كه به سوی تو كوچ كند راه زيادی تا رسيدن به تو ندارد. و يقين دارم چهره تو در پرده نيست، اين آمال و اعمال ناشايست بندگان است كه حجاب ديده آنها میگردد.
مخالف نبودن با سنن تكوين و تشريع
شرط ديگر دعا اين است كه بر خلاف نظام تكوين يا نظام تشريع نباشد. دعا استمداد و استعانت است برای اينكه انسان به هدفهايی كه خلقت و آفرينش و تكوين برای او قرار داده و يا تشريع و قانون آسمانی الهی كه بدرقه تكوين است معين كرده، برسد. دعا اگر به اين صورت باشد شكل يك حاجت طبيعی به خود میگيرد و دستگاه خلقت به حكم تعادل و توازنی كه دارد و هر جا احتياجی هست فيض و مدد میرسد، او را ياری و كمك میكند. و اما خواستن و طلب چيزی كه بر خلاف هدف تكوين يا تشريع است، مانند خواستن خلود در دنيا يعنی عمر جاويدان كه مرگ هرگز به سراغش نيايد يا خواستن قطع رحم، قابل استجابت نيست، يعنی اين گونه دعاها مصداق واقعی دعا نمی باشند.
هماهنگی ساير شئون دعا كننده
شرط ديگر اينكه ساير شئون زندگی انسان با دعا هماهنگی داشته باشد. يعنی آنها با هدف تكوين و تشريع هماهنگی داشته باشند، دل پاك و صاف باشد، كسب و روزی، حلال باشد، مظالم مردم بر گردن نداشته باشد. در حديث است از امام صادق (ع): «إذا أراد أحدكم أن يستجاب له فليطيب كسبه، و ليخرج من مظالم الناس. وإن الله لا يرفعإليه دعاء عبد و فی بطنه حرام أو عنده مظلمة لاحد من خلقه؛ هرگاه يكی از شما بخواهد دعايش مستجاب شود، كار و كسب و راه در آمد و روزی خود را پاكيزه كند و خود را از زير بار مظلمه هايی كه از مردم بر عهده دارد خلاص كند، زيرا دعای بنده ای كه در شكمش مال حرام باشد به سوی خدا بالا برده نمی شود» (بحار اعنوار، ج 93 ص 321).
مورد دعا نتيجه گناه نباشد
شرط ديگر اينكه حالتی كه بالفعل دارد و آرزو دارد آن حالت تغيير و حالت بهتری پيدا كند، نتيجه كوتاهی و تقصير در وظايف نباشد. و به عبارت ديگر، حالتی كه دارد و دعا میكند آن حالت عوض شود، عقوبت و نتيجه منطقی تقصيرات و گناهان او نباشد، كه در اين صورت، تا توبه نكند و علل و موجبات اين حالت را از بين نبرد آن حالت عوض نخواهد شد. مثلا امر به معروف و نهی از منكر واجب است. صلاح و فساد اجتماع بستگی كامل دارد به اجرا و عدم اجرای اين اصل. نتيجه منطقی ترك امر به معروف و نهی از منكر اين است كه ميدان برای اشرار باز میشود و آنها بر مردم مسلط میگردند. اگر مردم در اين وظيفه خود كوتاهی كنند و به عقوبت و نتيجه منطقی اين كوتاهی مبتلا شوند و آن وقت بخواهند ابتلاهای خود را با دعا رفع كنند، ممكن نيست. راه منحصر اين است كه توبه كنند و دو مرتبه در حدود امكانات خود امر به معروف و نهی از منكر بكنند، البته در اين صورت تدريجا به هدف و مطلوب خود خواهند رسيد: «إن الله لا يغير ما بقوم حتی يغيروا ما بأنفسهم؛ سنت الهی اين است كه مادامی كه مردمی وضع و حالت خود را در آنچه به خودشان مربوط است تغيير ندهند، خداوند سرنوشت آنها را تغيير نمی دهد» (رعد/ 11). در احاديث معتبره وارد شده است: «لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر أو ليستعملن عليكم شراركم ، فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم؛ بايد امر به معروف و نهی از منكر كنيد، و گرنه بدان شما بر شما مسلط خواهند شد و آنگاه نيكان شما دعا میكنند و دعاهای آنها مستجاب نخواهد شد» (كافی، ج 5). در حقيقت، اين گونه دعاها نيز بر خلاف سنت تكوين و تشريع است. همين طور است آدمی كه عمل نمی كند و تنها به دعا میپردازد. او نيز كاری بر خلاف سنت تكوين و تشريع میكند. اميرالمؤمنين (ع) میفرمايد: «الداعی بلا عمل كالراعی بلا وتر؛ آن كه عمل نمی كند و دعا میكند، مانند كسی است كه با كمانی كه زه ندارد میخواهد تيراندازی كند» (بحار الانوار، ج 93 ص 312). يعنی عمل و دعا مكمل يكديگرند، دعای بدون عمل اثر ندارد.
دعا نبايد جانشين فعاليت قرار گيرد
پيشوايان دين فرموده اند: «خمسة لا يستجاب لهم؛ پنج دسته اند كه دعای آنها مستجاب نمی شود» (بحار الانوار، ج 93 ص 356)، يكی دعای آن كس كه زنی دارد كه او را اذيت میكند و از دست او به تنگ آمده و تمكن دارد كه مهر او را بپردازد و او را طلاق بدهد، اما طلاق نمیدهد و پيوسته میگويد خدايا! مرا از شر اين زن راحت كن، ديگر كسی كه برده ای دارد كه مكرر فرار كرده و باز هم او را نگه داشته و میگويد خدايا! مرا از شر او راحت كن، در صورتی كه میتواند او را بفروشد، سوم كسی كه از كنار ديوار كج مشرف به سقوط عبور میكند و میبيند عن قريب سقوط میكند، اما او دور نمی شود و پيوسته دعا می كند كه خدا جان او را حفظ كند، چهارم كسی كه مالش را به ديگری قرض داده اما كوتاهی كرده و شاهد نگرفته و پولش بدون سند پيش طرف مانده و او نمی دهد و اين پيوسته دعا میكند و از خداوند میخواهد كه پولش را به او برگرداند، در صورتی كه از اول در اختيار خود او بود كه تا سند و شاهد نگيرد آن پول را به قرض ندهد، پنجم كسی كه در خانه اش نشسته و كار و كسب را رها كرده و پيوسته میگويد: «اللهم ارزقنی؛ خدايا بمن روزی برسان». بديهی است كه منحصر به اين پنج مورد نيست. اين پنج مورد به عنوان مثال آورده شده برای مواردی كه انسان تمكن دارد كه از راه عمل و تدبير به هدف و مقصد خود برسد و معذلك كوتاهی میكند و میخواهد دعا را جانشين عمل قرار دهد. خير، اين طور نيست. دعا در نظام خلقت برای اين نيست كه جانشين عمل شود. دعا مكمل و متمم عمل است نه جانشين عمل.
شرط ديگر اين است كه واقعا مظهر حاجت باشد. در موردی باشد كه انسان دسترسی به مطلوب ندارد، عاجز است، ناتوان است، اما اگر خداوند كليد حاجتی را به دست خود انسان داده و او كفران نعمت میكند و از به كار بردن آن كليد مضايقه دارد و از خدا میخواهد آن دری را كه كليدش در دست دعا كننده است به روی او باز كند و زحمت به كار بردن كليد را از دوش او بردارد، البته چنين دعايی قابل استجابت نيست. اين گونه دعاها را نيز بايد از نوع دعاهای مخالف سنن تكوين قرار داد. دعا برای تحصيل توانايی است. دعا در صورتی كه خداوند توانايی مطلوب را به انسان داده است از قبيل طلب تحصيل حاصل است. شرط ديگر دعا ايمان و يقين است، ايمان به رحمت بی منتهای ذات احديت، ايمان به اينكه از ناحيه او هيچ منعی از فيض نيست، ايمان داشته باشد كه در رحمت الهی هيچگاه به روی بنده ای بسته نمی شود، نقص و قصور همه از ناحيه بنده است.