واقعا آیا ما از آن جهت که مسلمان و معتقد به قرآن کریم هستیم (چون ما بعد از نبوت داریم بحث می کنیم یعنی بعد از اینکه توحید و نبوت را قبول کردیم بحث می کنیم) باید قبول داشته باشیم که پیغمبران معجزه داشته اند یا نه؟ یعنی معجزه داشتن پیغمبران جزء ضروریات دین اسلام است یا نه؟ به نظر می رسد در این مطلب نمی شود شک و تردید کرد، برای اینکه آیاتی که در قرآن ذکر شده است در موضوع معجزات انبیاء، به هیچ وجه قابل تأویل نیست که انسان بخواهد بگوید که اینها مثلا کنایه است از یک امر عادی و یک جریان عادی. این چیزها نیست. در قرآن مسئله طوفان، آن هم طوفانی که متعاقب با دعا و در اثر دعا باشد آمده است، هلاکت های عجیبی که باز در اثر دعا باشد آمده است، مسئله ناقه صالح خیلی عجیب است.
آیا از آیات قرآن این مطلب استنباط نمی شود که این ناقه را صالح از کوه بیرون آورد یا اینکه از آیه قرآن این مطلب استنباط نمی شود؟ حالا گیرم این مطلب استنباط نشود، یعنی یک چیزهای دیگری استنباط می شود، آنچه که معجزات و آیت صالح بوده این نبوده است بلکه قضیه این بود که بعد به او گفت: «هذه ناقة الله لکم ایة فذروها؛ این، ماده شتر خدا معجزه ای برای شماست، پس آن را رها کنید.» «و لا تمسوها بسوء؛ آسیبی به آن نرسانید.» (اعراف/ 73) به این بدی نرسانید و آن آب هم قسمتی از آن چنین و چنان باشد و اگر به آن ضرر بزنید آن وقت عذاب الهی نازل می شود و اینها هم او را عقر کردند -یعنی پی کردند- بعد هم عذاب نازل شد. وقتی می گوید این آیت پروردگار است، لابد یک چیزی، یک جنبه غیر عادی در آن هست که آیت پروردگار است، و بعد هم می گوید حق ندارید آسیبی به آن برسانید، بعد هم می گوید این آبی که در اینجا جاری می شود یک روز مال او و یک روز مال شما و این هم با یک حیوان عادی سازگار نیست.
همچنین راجع به معجزات موسی (ع) که در قرآن خیلی زیاد است. اژدها شدن عصا، در قرآن مکرر این مطلب آمده است. ید بیضا کردن، این هم همین طور، و همچنین مسئله شکافته شدن دریا و نیز آن مجموع تسع آیاتی (نه آیه ای) که در قرآن کریم آمده است. قضایای معجزه حضرت عیسی (ع) نص قرآن است که: «و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی؛ آنگاه که به اذن من از گل چیزی به شکل پرنده می ساختی و در آن می دمیدی و آن به اذن من پرنده ای می شد.» (مائده/ 110) از گل به شکل مرغ می ساخت و در آن می دمید و به اذن پروردگار یک مرغ زنده می شد. این دیگر نص قرآن است، نمی شود این را به گونه ای تأویل و توجیه کرد.
دلایل پیرامون نظریه تأویل در باب معجزه
امثال سید احمد خان دو دلیل هم از خود قرآن کریم بر این مطلب می آورند: یکی اینکه می گویند ما در قرآن یک سلسله آیات داریم که مردم از پیغمبران همین کارهای خارق العاده را می خواستند و پیغمبران می گفتند ما جز بشری نیستیم، ما هم بشری هستیم مانند بشرهای دیگر و امتناع می کردند، که بعضی از این آیات را -این فهرست را عرض بکنم- برایتان می خوانم. دیگر یک سلسله آیات دیگری است در خود قرآن که نظام خلقت را به عنوان "سنن الهی" می نامد و تصریح می کند که سنن الهی تغییر ناپذیر نیست. اینجور آیات هم زیاد داریم. یک وقتی من خودم جمع کرده بودم تقریبا ده آیه به این تعبیر داریم که از همه صریح تر این آیه است: «سنة الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا؛ این قانون جاری خدا درباره کسانی است که پیش تر بوده اند، و در سنت خدا هرگز تغییری نخواهی یافت.» (احزاب/ 62)
قبلا موضوعی را ذکر می کند، بعد می گوید: سنت خداست، بعد به صورت یک قانون کلی: «ولن تجد لسنة الله تبدیلا» و در آیه دیگر: «فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا؛ هرگز در سنت خدا تبدیلی نخواهی یافت، هرگز در سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.» (فاطر/ 43) ("لن"، هم می گوید که برای نفی ابد است) هرگز تو نخواهی یافت سنت الهی را که عوض بشود، تبدیل پیدا بکند. می گویند به این دلیل پس معجزه به معنی اینکه خرق عادت بشود، تبدیل سنت الهی است، تحویل سنت الهی است و نمی شود. سنت الهی مثلا این است که یک انسان اگر می خواهد متولد بشود باید از یک زن و مرد به شکل خاصی -که نطفه هاشان با یکدیگر تلاقی پیدا می کند و در ظرف خاصی بزرگ می شود، مدت معینی هم لازم دارد- متولد بشود. این سنت الهی است، دیگر این سنت تغییرپذیر نیست به نص قرآن.