ربا یا نفی مالکیت، معنای ربا
اگر دو جنس مشابه را معامله کنند و مقدار مورد معاوضه در دو طرف (ثمن و مثمن)، مساوی و برابر باشند، یعنی به صورت معاوضه به مثل درآید، بسا ممکن است که در اجتماعات انسانی چنین معامله ای را معتبر بدانند و برای منظور هایی انجام دهند و این کار یک خوش بینی و محبتی در اجتماع پدید می آورد و سبب برآوردن حوایج نیازمندان می شود و هیچ گونه فسادی بر آن مرتبت نیست، ولی اگر در این معاوضه «مبادله دو جنس مشابه» از یک طرف اضافه ای به عنوان ربح یا بهره گرفته شود، معامله ربوی خواهد بود و سود اضافه را ربا می نامند. پس ربا مبادله دو جنس مشابه است که در یک طرف معامله اضافه ای به عنوان سود و بهره در نظر گرفته شود. مثلا ده کیلو گندم به دوازده کیلو گندم به فروشنده و یا متاعی را به ده تومان فروخته و آن گاه پس از مدتی دوازده تومان بگیرند.
مثالی درباره سلب مالکیت بواسطه ربا
البته پیداست که چنین معامله ای در صورتی اتفاق می افتد و مشتری هنگامی بدان اقدام می کند که دچار اضطرار و احتیاج شدید شود و از روی ناگریزی دست به چنین کاری بزند و برای اینکه خوب به نتایج سوء و عواقب وخیم این گونه معاملات پی ببرید آن را در ضمن مثال و نمونه ای بیان می کنیم: کسی که درآمد روزانه وی 1000 ریال است ولی مخارج زندگی او به 2000 ریال می رسد، در این صورت او ناگزیر است این کمبود بودجه را از راه قرض تهیه کند و بقیه مورد نیاز خویش را از راه دادن سود ربوی به دست آورد. اکنون فرض می کنیم که او برای مخارج یک روز خویش 1000 ریال باقی مانده را با سود 200 ریال به دست آورد، یعنی 1000 ریال را به 1200 ریال قرض کند. در نتیجه روز بعد، از درآمد او فقط 800 ریال باقی خواهد ماند و 1200 ریال کمبود خواهد داشت و ناگزیر است که این مبلغ را هم با دادن سود و ربا به دست آرد و این کار همچنان رو به بالا می رود، تا به جایی که ناگزیر است تمام درآمد روزانه خویش را فقط به عنوان سود پول بپردازد، ولی قضیه به این جا خاتمه پیدا نمی کند، بلکه ادامه این وضع کار را به آنجا می رساند که درآمد یک روز وی حتی برای پرداختن سود قرض ها هم کفایت نخواهد کرد. از طرف دیگر تمام اصل و فرع در یک جا جمع شده، به دست صاحب سرمایه سپرده می شود. یکی از دو طرف هیچ ندارد و در طرف دیگر سرمایه ها روی هم متراکم می شود و همه حاصل کار و فعالیت یک نفر در دست کس دیگری جمع می گردد و دو طبقه بیچاره دیگری که باید تلاش کنند تا بتوانند شاید فقط ربح و بهره پول و قرض های خود را تهیه نمایند و بسا تنها به پرداختن ربح پول هم موفق نمی شوند، جز اینکه از همه نیازمندی های خویش صرف نظر کرده، تا شاید قدری از آن را بپردازند. علت اصلی انباشته شدن ثروت در یک طرف این است که مبادله و معاوضه، بدون عوض مالی انجام شده و پول که وسیله آسانی مبادله اموال می باشد، به عنوان یک جنس و کالا با سود اضافی مورد معامله قرار گرفته و در مقابل ربح و سود اضافی کار و یا کالایی، قرار نگرفته است.
فقر، بیچارگی و اختلاف طبقاتی شدید پیامدهای ربا
بنابراین نتیجه ربا نابودی و فنای عده ای بیچاره و تمرکز ثروت در دست طبقه دیگری است که از مزایای ثروت و سرمایه؛ به حد کافی بهره مند می باشند. طبقه فقیر روز به روز بر بارشان افزوده و طبقه رباخوار بر قطر و وسعت سرمایه هایشان اضافه می شود، تا آنچه بخواهند بکنند و به هر طوری که اراده نمایند با اموال، و حتی نیروی کار مردم بازی کنند و نیروهای خلاقه و قدرت کار و فعالیت افراد را در راه سیر کردن اشتهاهای سیر ناشدنی خویش به کار اندازند و در نتیجه طاقت و تحمل طبقه وامانده و بیچاره از حد گذشته، برای دفاع از خویش و انتقام بپاخیزند و به مبارزه با طبقه دیگر اقدام می کنند و بالاخره پایان این کار به هرج و مرج و بی نظمی عجیبی خاتمه پیدا می کند و اثر نهایی این درهم پاشیدگی و هرج و مرج، نابودی تمدن و برهم ریختن زندگی و نظام اجتماعی است. علاوه بر این باید یادآور شد که از اثر فقر و تهی دستی بسا ممکن است اصل سرمایه ای که به ربا داده شد؛ نابود گردد، زیرا همه کس قدرت ادای چنین قرض و سودهای سنگینی را ندارد.
ربا، نطفه اختلاف طبقات، تراکم ثروت و سرمایه و ظهور مکتب های کمونیستی
کسانی که وارد بحث در مسایل اقتصادی می شوند، آگاهند که تنها سبب شیوع کمونیسم و انتشار افکار گمراه کننده و پیشروی مرام های اشتراکی، همان تراکم فاحش و خارج از اندازه سرمایه و ثروت است که نزد پاره ای از افراد متمرکز می شود و آنان را در مظاهر زندگی و استفاده از مزایای حیات بر دیگران مقدم می دارد و در میان افراد جامعه فاصله های بزرگی ایجاد می کند و در مقابل سه دسته دیگر از در دست داشتن احتیاجات زندگی و اولیات ادامه بقا، محروم می شوند، آنان همه چیز دارند و اینان فاقد همه چیزند. این محرومیت، عقده بزرگی در دل ها ایجاد می کند و سینه ها را از کینه و عداوت مملو می نماید که در نتیجه به دنبال هر آهنگی که (ولو به دروغ) به نام رفاه طبقه رنج کشیده برخیزد، محرومین روانه می شوند، به امید اینکه دردی از دردهای آنان را علاج کنند و مشکلی از مشکلاتشان را بگشایند. کمونیست ها از این گونه محرومیت ها استفاده شایانی می برند و اصولا میکروب کمونیسم جز در محیط تنگدستی و فضای فقر، جای دیگری رشد و تولید مثل نمی کند، در جو و فضای اختلاف طبقاتی است که آنان الفاظ زیبا و فریبنده تمدن و آزادی و عدالت اجتماعی و تساوی و برابری را می توانند بهانه کرده، در سایه آن، افکار خویش را در مغز افراد رنج کشیده جای دهند، ولی حقیقت کار برخلاف گفته های آنان است. آنان از این الفاظ استفاده می کنند، ولی تمام ارتباط آنها با این الفاظ و معانی آن، فقط همان استفاده تبلیغاتی است و بس. طبقات فقیر با شنیدن این آهنگ که از حلقوم کمونیسم بیرون می آید، می پندارند دریچه نجاتی گشوده شد و راه سعادتی بازگشت، ولی چیزی نمی گذرد که می فهمند این صدا لالایی بود که می خواستند بوسیله آن، اعصاب فرسوده آنها را در خواب عمیقی فرو برند و خود از نتیجه نیروی عظیم آنان استفاده کنند. آن بیچارگان زمانی بیدار می شوند که زنجیر اسارت به صورت دیگری دست و پای آنان را بسته و هر گونه حرکت و جنبش آزاد را از آنها گرفته است.
ربا جنگ با خداوند و جریان هستی
آری خداوند جهان بر همه اسرار هستی آگاه است و نتایج سوء زندگی بر باد ده ربا و تراکم غلط و نابه جای سرمایه را می داند که چگونه به جمع شدن میلیون ها ثروت در دست عده ای منجر شده و در بانک ها از جریان افتاده و از اثر آن عده ای بیکار بر اریکه راحتی تکیه زده، به عیاشی و تن پروری می پردازند و در مقابل، گروهی از همه چیز محروم خواهند شد و از حق مشروع خود، یعنی استفاده از نتیجه کار خویش که فطرت انسانی، آن را اصلی مسلم می شمارد، محروم می شوند. عده ای برخلاف فطرت از اثر اتراف و تمرکز ثروت، بدون کار زندگی می کنند و گروهی از اثر محرومیت حتی با نیروی کار و فعالیت خود قادر به ادامه زندگی نخواهند بود. از این رو است که قرآن مقدس به شدت با ربا مبارزه کرده و با اساس این مبادله ظالمانه جنگیده و آن را جنگ با خداوند دانسته است.