احمدبن یحیی، معروف به "بلاذری" از برجسته ترین تاریخ نگاران و نسب شناس بزرگ اسلامی، مترجم، ادیب، شاعر، نویسنده و مؤلف آثار متعدد در تاریخ و انساب و اخباری قرن سوم هجری قمری. از مورخین مشهور فتوحات اسلامی، کنیه او را "ابوالحسن، ابوجعفر و ابوبکر" گویند. نسبش را فقط تا سه نسل قبل از او گفته اند یعنی، "احمدبن یحیی بن جابربن داود". سلسله نسب او در مأخذ موجود از نام داود، فراتر نرفته است. از تاریخ زندگی او، اطلاع روشنی در دست نیست. تولد او را با احتمال بین سالهای 170 تا 180 هجری قمری و به نقلی 195 تا 200 هـ ق در بغداد گفته اند. او بیشتر زندگیش را ظاهرا در عراق گذراند. در شهر انطاکیه و حمص علم آموخت و به شهرهای شام، حلب، مبنج رفته و از محضر شیوخ آنجا، بهره مند شد. در عراق نیز از مجالس درس و بزرگانی چون "محمدبن سعد کاتب واقدی" استفاده کرده است. بلاذری، از مترجمان زبان فارسی به عربی بود، از همین رو، عده ای او را تبار ایرانی می دانند هر چند که برخی بنابر حدس و احتمال، او را عرب دانسته اند.
بلاذری و خلفای عباسی
همانطور که میدانیم بسیاری از نویسندگان و دبیران ایرانی در زمان های اسلامی، شغل دیوانی و کتابت داشتند و این شغل در بین آنها موروثی بود و از همین جهت، از طریق ایرانیان به دستگاه حکومت و خلافت عباسی راه پیدا کرد. اجداد بلاذری نیز همین شغل را داشتند و خود او، کاملا از آن بهره مند بود و در دوره ای از زندگیش به این شغل اشتغال داشته، از طرفی، نهضت ترجمه زبان فارسی به عربی در زمان مأمون، خلیفه عباسی به اوج خود رسید. اینها یکی از علل ارتباط "بلاذری" با دربار خلیفه عباسی بود که در جوانی به آنجا راه پیدا کرد. اشعاری در مدح مأمون عباسی سرود. ظاهرا بعد از مرگ مأمون، در دوره معتصم و واثق بالله نامی از او نیست ولی در زمان متوکل عباسی، مجالست با خلیفه (متوکل) و مقام و منزلتی در آن دربار داشته است، به گفته "صولی" او یکی از ندیمان متوکل بود. بعد از کشته شدن متوکل، سال 247 هـ ق، موقعیت خودش را در زمان «منتصر، مستعین و معتز»، خلفای عباسی در دستگاه حکومتی حفظ کرد و سال 256، با روی کار آمدن معتمد عباسی، بلاذری از دربار، کناره گرفت و دچار مسائل فقر و تنگدستی و مشکلات زیادی شد. در اواخر دوره معتمد و یا اوایل دوره معتضد، از دنیا رفت.
عملکرد دو دیدگاه علمی و بلاذری
وی در زمان خود، در بین رشته های گوناگون علمی و ادبی و تاریخی، به تاریخ نگاری که مراحل تکامل در آن زمان را می گذراند، پرداخت و آثار محدثان و اخباریان قدیم را بطور گسترده گردآوری و به تاریخ نگاری و ثبت و ضبط اخبار عرب، آن هم بر مبنای انساب عرب، اهتمام بسیاری کرد و این موضوع، با توجه اینکه خود، از تبار ایرانی بود، جالب توجه است. اگر چه او در تألیفاتش، دیدگاه مذهبی خاصی را رعایت نکرده ولی بسیاری از اخبار منقول در آثارش مورد توجه علمای بزرگ شیعه است. البته روابط او با متوکل عباسی و اینکه از او با لقب "امیرالمؤمنین" یاد کرده است و اینکه در بعضی آثارش در شرح حال خلیفه دوم و کیفیت زندگی او را در مرحله اولیاء خدا، از تشیع محض او، جلوگیری می کند. وی در این اثرش، فضل مهمی راجع به زندگی حجاج بن یوسف ثقفی دارد. بلاذری، شخصا اطلاعات خود را از اعضای خاندان عباسی از جمله "هبة الله بن ابراهیم بن مهدی" و "متوکل عباسی" اخذ می کرد.
برخی اساتید و شاگردان:
محمدبن سعد کاتب واقدی، علی بن محمد مدائنی (استاد در عراق) و مصعب زبیری و ابوعبید قاسم بن سلام (استاد نحو و تفسیر)، هشام بن عمار و محمد ابن مصفی (استاد در دمشق).
بعضی از شاگردان او عبارتند از:
1- وکیع قاضی
2- جعفر ابن قدامه، نویسنده کتاب «الخراج»
آثار:
از تألیفات متعددی که دارد مهمترین آنها:
1- انساب الاشراف در تاریخ و نسب شناسی.
2- فتوح البلدان یا البلدان الصغیر درباره فتوحات مسلمانان از زمان پیامبر اسلام به بعد.
3- عهد اردشیر: که این کتاب را از فارسی به شعر عربی ترجمه کرده است.
در گذشت بلاذری:
مرگ وی حدود سال 279 هـ ق است. در مورد علت مرگ او، بعضی گفته اند که او به خاطر زیاده روی در مصرف میوه ای بنام «تمر البلاذری» که غالبا برای تقویت حافظه و هوش استفاده می شد، افراط او در نوشیدن محلول این میوه، وی را به صفت عقل و جنون و اختلال حواس کشاند و به همین جهت در بیمارستانی در بغداد بستری شد و بعد هم در همان جا از دنیا رفت.