مدارک تاریخی نشان می دهد اقوامی که در نقاط مختلف جهان می زیستند در اعتقاد به معاد مشترک بودند و غالبا عقیده محکمی به زندگی پس از مرگ داشتند، و برای آن تشریفاتی قائل بودند، هرچند معمولا آن را با خرافاتی نیز آمیخته بودند:
الف- معاد در میان مصریان قدیم
«البرماله» در تاریخ خود در این زمینه چنین آورده است: «مردم مصر بر این عقیده بودند که روح مرده از قبر جدا شده و در محضر خداوند بزرگ «آزیریس» حاضر می شود: هنگامی که او را به محضر احکم الحاکمین «آزیریس» رهبری می کنند قلب او را در میزان حقیقت می سنجد، روحی که از حساب پاک بیرون آید رهسپار باغی می شود که حد برکتش در تصور نگنجد...
درکنار اموات، نامه ای می گذاشتند که در سفر به آن دنیا راهنمای آنها باشد. این نامه عجیب و جالب جمله هائی را در برداشت که مرده باید در محضر خداوند بزرگ «آزیریس» بگوید: تا ذمه اش پاک شود و جمله ها این بود:
بزرگی به تو می برازد ای خداوند عالیمقام! و ای خداوند راستی و عدالت! من درباره مردم، پیرامون تقلب نگشته ام، هیچ پیرزنی را نیازرده ام، در محکمه ای دروغ نگفته ام، به نیرنگ و تزویر آلوده نشده ام. به کارگر بیش از آنچه توان انجام در یک روز داشته تحمیل نکرده ام، در انجام وظیفه تکاهل نورزیده ام، و گرد تنبلی نگشته ام. هتک احترام مقدسات را روا نداشته ام، از بنده ای نزد آقایش سعایت نکرده ام، نان کسی را به گربه نینداخته ام! آدمی نکشته ام، و نوارها و آذوقه های اموات را ندزدیده ام. زمین کسی را غصب نکرده ام، شیر از دهان اطفال شیرخوار نگرفته ام، هیچ نهری را قطع نکرده ام، من پاکم پاک!...
ای داوران! امروز که روز حساب است این مرحوم را راه دهید که گرد گناه نگشته، دروغ نگفته، بدی نمی داند چیست، در زندگی و معاش جانب حق و انصاف را فرو نگذارده، اعمال او مورد توجه مردم، و موجب خشنودی خدایان بوده، او گرسنگان را پوشانیده، در راه خدا قربانی کرده، به اموات غذا رسانیده، دهانش پاک است، و هر دو دستش نیز پاک.
مورخ مزبور( آلبرماله) پس از نقد این سخن می گوید: از این عبارات به خوبی روشن می شود که مردم مصر گناهان کبیره و حسنات و مستحبات را چگونه تشخیص می داده اند. باید به این سخن بیفزائیم که این عبارات نیز ضمنا معلوم می شود که آنها هم عقیده به حساب الهی داشتند، و هم میزان سنجش اعمال، و هم باغهای بهشت، ضمنا این عبارات شبیه نوعی تلقین بوده است که امروز بری اموات معمول است، و اشارات پرمعائی است به پاکسازی زندگان از هرگونه آلودگی به گناه، و نیز اهمیت گناهان را نسبت به یکدیگر روشن می سازد.
خلاصه اینکه مصریان بنا به گواهی تاریخشان اعتقاد عمیقی به مسأله حیات بعد از مرگ داشتند، هرچند آن را با خرافات زیادی آمیخته بودند، از جمله اینکه آنها بجای گذاشتن ابزار و لوارم زندگی و مواد غذائی در قبرها، تصاویر و مجمسمه ها و نقاشیهایی از آنها را در گورها می گذاشتند، و معتقد بودند این تصاویر و تقاشیها می تواند جای اصلی آن را بگیرد. در بعضی از مقابر تصویر مزرعه، و در بعضی صحنه پختن نان، و در بعضی منظره کشتن گاو، یا کوشت پخته ای که در ظرف نزد مهمانان گذاشته می شود، به نظر می رسد مسأله مومیانی کردن اجساد مردگان، و ساختن قبرهای بسیار محکم همچون اهرام مصر نیز در همین رابطه بوده است.
هدف این بوده است که اجساد خود را پس از مرگ تا موقع حشر، سالم نگاه دارند و در موقعی که روح به بدن عودت می کند وسائل تعیشی داشته باشند (و لذا) انواع خوارکیها و مجسمه هائی از نانواها و آشپزها، و انواع وسائل دفاع، جواهرات، در درون قبر و کنار جسذ می گذاشتند، و چون این قبور معمولا مورد تجاوز حیوانات وحشی و یا به منظور دستبرد به جواهرات مورد تجاوز انسانها واقع می شد، لذا متمکنین و متنفذین به ساختن اهرام یا ساختمانهای رفیع به روی قبرها مبادرت نموده که آن ر ا «پیرموس» یعنی «بلند» نامیدند.
ب- «بابلیها»
یکی دیگر از اقوام متمدن پیشین بودند، آثاربی که از آنها باقیمانده نشان می دهد که اعتقاد به زندگی پس از مرگ و معاد در میان آنها راسخ بوده، به همین دلیل به گفته بعضی از مورخان اجساد مردگان خود را در زیر زمینهای سقف دار به خاک می سپردند، گرچه مرده ها را مومیائی نمی کردند، ولی بعد از شستن، لباس خوب بر آنها می پوشاندند، و گونه هایش را رنگین و مژگانش را سیاه می کرند! و انگشترهائی بر انگشتان او می نهادند، و اگر مرده زن بود شیشه های عطر و شانه و گردها و روغنهای آرایش در گور او می گذاشتند تا بوی خوش و زیبائی چهره خود را در جهان دیگر حفظ کند!
ج- «سومریها» که از اقوام متمدن باستانی ساکن جنوب عراق محسوب می شوند، به گفته «ویل دورانت» با مردگان خود مواد غذائی و ابزار و آلاتی را دفن می کردند. باز «ویل دورانت» در این زمینه می نویسد: چون سومریها با مردگان خود خوراکیها و افزارهای زندگی را در گور می نهادند می توان چنین فرض کرد که زندگی در سرای دیگر عقیده داشتند.
د- «زردشتیان» در فارس نیز همچون اقوام دیگر به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داشتند، بلکه جزئیات دقیقتری برای آن ذکر می کردند، آنها تعبیراتی درباره بهشت و دوزخ و پل صراط و حتی تفاوت درجه دوزخیان داشتند که با اعتقادات امروز شباهت زیادی دارد. به گفته «ویل دورانت» آنها معتقد بودند که در ماورای مرگ، «دوزخ» و «تطهیرگاه» و (اعراف) و بهشتی وجود دارد، و همه ارواح ناچارند پس از مرگ از پلی بگذرند که پلید و پاکیزه را از یکدیگر جدا می سازد، ارواح پاکیزه در آن طرف پل به سرزمین «سرور» فرود می آیند....و در آن جایگاه جاودانه با «اهورامزدا» در نعمت و خوشبختی به سر می برند، ولی ارواح پلید نمی توانند از این پل بگذرد و در گودالهای دوزخ سرازیر می شوند، آنها هرچه بیشتر گناه کرده باشند، گودال دوزخی آنان عمیقتر ست! همان گونه که ملاحظه می کنید آنها جزئیات بیشتر و دقیقتری درباره زندگی پس ازمرگ ارائه می دادند.
ه- « چینینها» نیزایمان به زندگی پس از مرگ را در لابلای عقائد خود اظهار می داشتند. «ویل دورانت» می گوید: مذهب آنها امید بخش امداد خدایان و وصال بهشت بود، و خدای «آمیتابا» فرمانروای بهشت محسوب می شد (خدا در اینجا ممکن است اشاره به فرشته باشد). در جای دیگر می خوانیم آنها معتقد بودند ارواح کسانی که به مرگ طبیعی مرده اند خاصه اگر صالح نیز باشند کم کم با تقدیم هدایا و قربانیها و تشریفات دیگر به ارواح بسیار عالی و آلهه (فرشتگان) تبدیل می شود.
و-«ژاپنیها» نیز در این عقیده با دیگران همصدا بودند: «آئین بودا وقتی به ژاپن رسید از ابر بدبینی پوشیده بود.... اما به زودی در زیر آسمان ژاپن دگرگونی پذیرفت و دارای خدایان نگهبان (فرشتگان نگهبان) و مراسم خوشایند....و بهشت آرامبخش شده، البته از دروخ و دیو نیز محروم نماند». باز در این زمینه می خوانیم آئین «ماهایانا» درحالی به ژاپن رسید که از آئین بودائی فاصله بسیار زیادی پیدا کرد، عقائد تسلی بخش و بهشت و دوزخها با خود به همراه آورد.
ز- «یونانیان» نیز با انحاء مختلفی اعتقاد خود را به عالم پس از مرگ ابزار می داشتند، از جمله اینکه گروهی از آنها «برای آنکه مردگان در زیر زمین خشنود باشند مقادیری از مواد خوردنی و وسائل نظافت، همچنین مجسمه های گلین کوچکی از زنان را با ایشان دفن می کردند. تا در سرای ابدیت از مراقبت و تسلی آنان محروم نمانند.
ح- «رومیان» نیز سخنان گوناگونی در این زمینه داشتند: «اتروسکها» که گروهی از فرمانروایان روم باستان بودند، یکی از اساسی ترین اعتقاداتشان این بود که روح مرده آن گونه که در تصاویر گورها نشان داده می شود، به دادگاه جهان زیرمینی می رفت، و در آخرین لحظات داوری فرصتی برای دفاع از رفتار خویش در زندگی می یافت، اگر از عهده این دفاع و پاسخگوئی برنمی آمد، به عذابهای گوناگونی گرفتار می شد. آنها نیز احیانا گور مردگان را به صورت یک خانه در درون صخره ای می ساختند و همه وسائل زندگی حتی لباس و گلدان و اسلحه و جواهرات و آینه و لوازم آرایش را در آن آماده می کردند. «پلوتارک» مورخ یونانی که بین 50 تا 120 میلادی می زیست و کتابهای او از عقائد و شخصیتهای یونانی و رومی سخن می گوید عقیده داشت که ما باید به جاودانی بودن انسان و بهشت پاداش بخش و برزخ پاک کننده و دوزخ کیفر دهنده معتقد باشیم.