«صفات فعل» صفاتی است که با ملاحظه انجام فعلی از ناحیه آن ذات مقدس بر او اطلاق می شود، مثلا می گوئیم خداوند خالق و رازق است، مسلما این صفت، قبل از آنکه مخلوقی را بیافریند و روزی دهد بر او اطلاق نمی شد (البته قدرت بر خلقت و روزی دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود) بنابراین صفات فعل در واقع حادثند، و طبعا عین ذات خدا نیستند، و در حقیقت آنها مفاهیمی هستند در ذهن ما.
حسیب – سریع الحساب- اسرع الحاسبین – سریع العقاب -شدید العقاب
پنج وصف بالا که همه از صفات فعل است عموما اشاره به «حساب» و «عقاب» می کند، و هشدارهائی است به بندگان که مراقب اعمال خویش. در رابطه با گناهان، و تخلف از وظائف خویشتن، و تجاوز به حقوق دیگران باشند و در ضعف و قدرت، و فقر و مکنت، این حقیقت را فراموش نکنند که پیوسته در محضر خدا هستند، خدای حسابگر، سریع العقاب، و شدید العقاب. این اوصاف الهی در آیات قرآن منعکس است، به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:
1- و کفی بالله حسیبا:« همین بس که خداوند حسابگر است» ! (نساء/6)
2- والله سریع الحساب: «خداوند با سرعت حساب بندگان خویش را می رسد» (بقره/202)
3- و هو اسرع الحاسبین: «و او از همه حساب کنندگان سریعتر به حساب می رسد» (انعام/ 62)
4- ان ربک سریع العقاب و انه لغفوررحیم: «پروردگار تو مجازاتش سریع، و ( هم) او غفور و رحیم است» (انعام/ 165)
5- و اعملوا ان الله شدید العقاب: «بدانید خداوند مجازاتش شدید است» (بقره /196)
توضیح و پیام
واژه «حسیب» از ماده «حساب» است و در «مقاییس اللغه» چند معنای برای آن ذکر شده: شمردن، کفایت کردن، و «حسبان» به معنی نوعی متکای کوچک، و «احسب» به معنی بیماری پیسی، ولی در کتاب «التحقیق» تمام اینها به یک معنی بازگردانده شده و آن جستجو برای اطلاع از حال چیزی و رسیدگی به آن است، و از آنجا که شمردن، وسیله ای است برای این معنی، همانگونه که کفایت کردن از لوازم و نتائج آن است، در این معانی نیز به کار رفته است.
«حسب» (بر وزن نسب) به معنی دارا بودن پدرات و نیاکان با شخصیت است که می تواند آنها را به حساب آورد! و همچنین «احتساب مصیبت» به معنی این است که آن را به حساب خدا بگذارند و اجر الهی بطلبند، و «حسبان» (بر وزن غفران) به معنی آتش (صاعقه ) و عذاب است، زیرا مجازاتی است که بعد از حساب اعمال بعضی از اقوام به آنها می رسد. به هرحال واژه «حسیب» هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود، به گفته مرحوم صدوق در کتاب توحید به یکی از سه معنی می باشد: کسی که همه چیز جهان را احصاء کرده و از آنها آگاه و با خبر است، و کسی که حساب بندگان را (در قیامت) رسیدگی می کند و به آنها جزا می دهد، و کسی که کفایت امور بندگان می کند.
ولی آنچه از آیات قرآن استفاده می شود این است که این واژه به همان معنی «رسیدگی به حساب» است، زیرا از چهار موردی که این تعبیر در قرآن مجید آمده، حداقل سه مورد از آن قطعا به معنی رسیدگی به حساب اعمال است. و از اینجا روشن می شود که واژه فوق با واژه «سریع الحساب» و «اسرع الحاسبین» متقارب است.
در اینکه چرا خداوند به عنوان اسرع الحاسبین توصیف شده است مفسران تعبیرات گوناگونی دارند. قرطبی در تفسیرش می گوید: به خاطر آن است که حسابگری او نیاز به هیچگونه تفکر و اندیشه ندارد، و آلوسی در روح المعانی می گوید: به خاطر آن است که حساب تمام خلایق را در کمترین مدت می رسد، بی آنکه حساب کسی او را از حساب دیگری مشغول دارد. همین معنی را مفسر بزرگ مرحوم طبرسی در مجمع البیان آورده است.
در احادیث اسلامی نیز تعبیرهای جالبی در این زمینه آمده است. در حدیثی از امیر مومنان علی(ع) می خوانیم: «همانگونه که خداوند در یک زمان به همه بندگان روزی می دهد در یک زمان نیز حساب همه آنها را رسیدگی می کند»، و در حدیث دیگری می خوانیم: "انه تعالی یحاسب الخلائق کلهم فی مقدار لمح البصر" «خداوند به حساب همه بندگان در یک چشم برهم زدن می رسد»، و در حدیث دیگری آمده است: "انه سبحانه یحاسب حمیع عباده علی مقدار حلب شاه" «خداوند حساب تمام بندگان را در زمان کوتاهی به اندازه دوشیدن یک گوسفند رسیدگی می کند»!
مفسران دیگر نیز کم و بیش همین تعبیرات را آورده اند. ولی حق این است که تعبیرات مفسران هیچکدام نمی تواند عمق واژه های فوق را بیان کند، در حقیقت باید گفت: اصلا خداوند نیازی به حساب کردن ندارد، چرا که مجموعه تمام اعمال بندگان یکجا نزد او حاضر است! جالب اینکه امروز کامیپوترهائی ساخته شده که در یک ثانیه چند صد میلیون، یا چند میلیارد، حساب ریاضی را حل می کند و این نشان می دهد که سرعت حساب در عصر ما به کجا رسیده است. جائی که بشر با تمام ضعفهائی که دارد بتواند از چنین سرعت حسابی برخوردار گردد حسابگری قادر متعال که توانائیش نامحدود و عملش بی حساب است ناگفته پیدا است.
اصولا همانگونه که در تفسیر نمونه نیز آمده است، آثار اعمال انسان باقی می ماند و تدریجا متراکم می شود و خود بهترین وسیله حساب است، درست مثل کارخانه هائی که هرقدر چرخهای آن گردش می کند، شماره می اندازد، یا اتومبیلها که هر قدر راه می رود. کیلومتر شمار آن به جلو می رود، برای آگاهی از میزان کار آن کارخانه و این اتومبیل هیچگونه نیازی به حسابگری نیست، همه چیز روشن، و همه چیز حاضر و آماده است. بنابراین از یکسو علم بی پایان خداوند و حضور جاویدان او در همه عالم هستی، و از سوی دیگر باقی ماندن آثار اعمال و تراکم آنها سبب می شود که در یک چشم برهم زدن حساب همه خلائق رسیده شود.
پیامی که این اوصاف الهی (حسیب-سریع الحساب- اسرع الحاسبین) می دهد از یکسو هشداری است به همه انسانها که کوچکترین اعمال خلاف خود را از نظر دور ندارند، و یقین کنند حسابگر اعمالشان خداوندی است که ذره ای از اعمال نیک و بد انسانها از دیدگاه علمش پنهان نمی ماند، فراموشی فراموشکاران گرد نسیان بر آن نمی پاشد، و در یک لحظه زود گذر در قیامت عظمی به تمام این حسابها می رسد، و از سوی دیگر درس حسابگری در تمام کارهای زندگی را به انسان می آموزد، که در هر کار، و در هرچیز، اهل حساب باشند، و هیچ امری بی حساب در زندگی آنها ظاهر نشود.
واژه «عقاب» از ماده عقب (بر زون خشن) به معنی پاشنه پا گرفته شده سپس به آخر هرچیزی اطلاق شده است ولی در «مقائیس الغه» برای «عقب» دو معنی ذکر شده: نخست قرار گرفتن چیزی در دنبال دیگری، و دوم بلندی و شدت و صعوبت (و لذا «عقبه» به معنی گردنه است). به مجازاتهای اعمال از این نظر «عقاب» گفته اند که عذابی است که در عقب ارتکاب اعمال بد دامان انسان را می گیرد. و نیز فرزندان و نوه ها را «اعقاب» می گویند، چون بعد از پدر و جد قرار دارند. پرنده مخصوص را «عقاب» می نامند، چرا که به سرعت به دنبال صید خود می رود. به هرحال وصف «شدید العقاب» در مورد خداوند هرگز به این معنی نیست که عقاب و مجازات زائد بر مقتضای اصوال عدالت است، بلکه از این نظر است که مجازات او هم در دنیا، هم در آخرت، هم در جسم، و هم درجان است، و هیچکس از مجرمان از آن در امان نیست، و هیچ قدرتی یارای مبارزه با آن را ندارد. گاه دریک لحظه شهر آلوده و ننگینی را زیر رو می کند و بارانی از سنگ بر تبهکاران می بارد، و گاه به امواج نیل دستور می دهد قدرتهای فرعونی و لشکریان زورمندش را در یک زمان کوتاه درهم بکوبند و طعمه ماهیان دریا کنند. گاه به تند باد دستور می دهد انسانهای نیرومند گنهکار و خانه ها و قصرهای آنان را همچون پرکاه به آسمان برد و در نقطه های دور دست پرتاب کند. گاه به پرندگان کوچکی فرمان می دهد که با سنگریزه های «سجیل» سپاه فیل را در هم بکوبند و از پیشروی به سوی خانه کعبه باز دارند، و آنها را مانند "عصف مأکول" ( کاه جویده شده!) به روی زمین بریزند. و بالاخره گاه دستور می دهد سیلاب از آسمان فرو بارد، و چشمه های خروشان از زمین بجوشد، و در مدتی کوتاه طوفانی عظیم و سیلابی بزرگ سراسر زمین را فرا گیرد، و جز کشتی نجات پاکان و نیکان چیزی سالم بر صفحه زمین باقی نماند!
آری خداوند به موقع خود «شدید العقاب» است، و این وصف هشداری است به همه آنها که عصیان پروردگار را جدی نمی گیرند، و هر گناهی را به سادگی انجام می دهند و به عواقب آن نمی اندیشند و به لطف و کرم خداوند مغرور می شوند. آری او ارحم الرحمین است اما در جای عفو و رحمت، در حالی که اشد المعاقبین است در جای مجازات و نقمت!