جستجو

واکنشهای مختلف افراد در مواجهه با احساس حقارت

یکی  از آثار سوء تر بیت، پدید آمدن عقده حقارت است. کسا نی که به این حالت روا نی  گرفتارند و در خویشتن احساس یک نوع پستی می کنند همواره پریشان خاطر و مضطربند و ضمیرشان از فشار نگرانی و ناراحتی در عذاب است. کودکان، جوانان، پیران، زنان و مردان، و خلاصه تمام طبقات مردم در سنین مختلف زندگی، ممکن  است از یک یا چند جهت دچار عقده حقارت شوند. اگر آن عقده روحی گشوده نشود، اگر آن حالت روانی مانند یک بیماری مزمن در نهاد آدمی ریشه کند، منجر به دردمندی و بیماری می گردد و در بعضی مواقع به جنون منتهی می شود. همانطور که خجالت کشیدن، چهره را گلگون می کند، همانطور که ترسیدن، رنگ صورت را تغییر می دهد، خلاصه همان طور که تمام حالات روحی روی بدن اثر دارد، همچنین عقده حقارت، که یک احساس رنج آور و پرفشار روحی است، عکس العمل های مختلفی روی بدن می گذارد و از خلال گفتار و رفتار آدمی به شکل های گوناگونی آشکار می شود.

بسیاری از خنده ها و گریه ها، فروتنی ها و تکبرها، انتقام گرفتنی ها یا چشم پوشی ها، گوشه نشینی ها یا خودنمائی ها، تکریم ها یا توهین ها، عقب نشینی ها یا پیشروی ها، اندرز ها یا نهی از منکر ها و دهها اعمال دیگر مردم، از عقده حقارت، سرچشمه می گیرد. گاهی آن اعمال به اندازه ای بی آلایش و طبیعی واقع می شود که نه تنها مردم به منشأ روانی آن توجه نمی کنند، بلکه عامل عمل نیز از ریشه کار خود، که عقده حقارت است، آگاهی ندارد! کسی که گرفتار عقده حقارت یا احساس حقارت است، برای جبران نقص درونی خود، یا لااقل به منظور قانع کردن خویش، به کارهایی که در نظرش شایسته و مناسب است، دست می زند، ولی تمام توجهش این است که مردم به منشأ واقعی آن کارها که احساس حقارت است، واقف نشوند. به این جهت کوشش می کند که هریک از آن اعمال را به یک روش صحیح عقلائی منتسب نماید تا از این راه مردم را به درست کاری و صحت اعمال خود قانع کنند. برای نمونه دو مثل می زنیم:

جوان محصلی که بر اثر نداشتن استعداد کافی یا به علت تنبلی و تن پروری، درست تحصیل نکرده و بی سواد مانده  است در خود احساس حقارت می کند. او خویشتن را در مقابل سایر شاگردان پست و نالایق می بیند، مطمئن است که اگر در جلسه امتحان شرکت کند مردود می شود و نزد رفقای تحصیلی خود رسوا خواهد شد. برای پنهان نگاهداشتن حقارت درونی خویشتن خود را بناخوشی می زند یا اساسا ترک تحصیل می کند و برای تصحیح عمل خود می گوید درس خواندن چه فایده دارد؟ علم در این کشور  مایه بدبختی و محرومیت است! چه بسیارند مردان تحصیل کرده ای که در این شهر، بیکار و سرگردان، می گردند و برای یک لقمه نان معطلند، و به طور نمونه چند نفری را نام می برد. او در طرز سخن، کوشش می کند که سایر محصلین را با خود هم عقیده نماید و آنان نیز به ترک تحصیل وادار کند.

عکس العمهائی را که مردم بر اثر عقده حقارت از خود نشان می دهند مختلف و گوناگون است، زیرا صرف نظر از اینکه احساس حقارت ها از نظر شدت و ضعف با هم متفاوت است، به علاوه شرائط محیط زندگی و عوامل اجتماعی که در طرز رفتار و گفتار مردم موثر است، با یکدیگر فرق دارند. اساسا ساختمان روحی و تربیت های خانوادگی و منش های فطری و اکتسابی مردم با یکدیگر متفاوتست، ناچار اعمال مردم که زائیده افکار  مردم است با یکدیگر متفاوت و گاهی متضاد خواهد بود. بعضی با سکوت و خاموشی،  بعضی با پرحرفی و زیاد گوئی، کسانی با تملق و چاپلوسی، و برخی با تکبر و بلند پروازی، بعضی با عطوفت و مهر بانی، برخی با هتاکی و فحاشی، و اشخاصی با کارهای دیگری، عکس العمل عقده حقارت خود را آشکار می کنند.

یکی از مهمترین  و خطرناک ترین عکس العملهای عقده حقارت که بعضی از کودکان و بزرگسالان از خود نشان می دهند و گاهی باعث سرکشی و طغیان می شود و خطرات غیرقابل جبرانی به بار می آورد، انتقام گرفتن است. کودکانی که از فشارهای جانکاه و تحقیرهای طاقت فرسای پدران و مادران، یا ناپدری ها و نا مادری ها، یا مربیان خشن و نادان، به جان می آیند کینه تحقیرکنندگان را بدل می گیرند، برای جبران شکست های درونی خویش و به منظور انتظام گرفتن، به هر عمل ناشایست و خطرناکی دست می زنند و از ارتکاب هیچ جرم و جنایتی مضایقه نمی کنند. محبت های نابه جا و بیش از اندازه پدران و مادران، یکی از عواملی است که باعث پیدایش احساس حقارت، در کودک می شود. طفلی که به قدر  مناسب و به اندازه صحیح از محبت اولیاء خود برخوردار بوده، با ولادت طفل دوم ناراحت نخواهد شد، زیرا آن مقداری که قبلا مورد توجه و مهر  پدر و مادر بوده، اکنون نیز هست. ولی کودکی که بیش از حد، از پدر و مادر محبت دیده است، طفلی که با نوازش های بی حساب لوس بار آمده است، خلاصه  کودکی که خود را  شمع محفل شناخته و همه پروانه وار گردش می گردند با ولادت فرزند دوم، سخت ناراحت می شود، در خود احساس حقارت می کند، زیرا می بیند قسمتی از محبت های  اختصاصی او، نصیب طفل نوزاد شده است، به وی حسد می برد، در مواقع فرصت انتقام می گیرد، او را کتک می زند، انگشت به چشمش می کند، نیشگون می گیرد. همچنین از پدر و مادر نیز انتقام می گیرد، با آنها بد رفتاری می نماید، تندخو و کج خلق می شود، به سخنان آنها بد جواب می دهد، گاهی ناسزا می گوید.

یکی از عوامل ایجاد عقده حقارت در کودک، محرومیت از لباس مناسب و غذای خوب و اسباب بازی و لوازم تحصیلی نظائر آنها است. طفلی که در بین کودکان خوش لباس، کفش کهنه و لباس پاره در بردارد، کودکی که اسباب بازی اطفال را می بیند و خود فاقد آنها است، بچه ای که به دبستان می رود و کیف و لوازم تحصیلی ندارد، در خود احساس حقارت می کند و خویشتن  را در میان سایر اطفال حقیر و کوچک می بیند. پدران متمکنی که می توانند تمایلات فرزندان خویش را به طور معتدل ارضاء نمایند ولی به علت لئامت نفس و پستی، بر کودکان، سخت  می گیرند، با این عمل ستم بزرگی را به خود و فرزندان خو یش روا داشته اند.

رسول اکرم(ص) می فرمود: «آن کسی را که خداوند وسعت زندگی داده و او بر خانواده خو یش سخت می گیرد، با ما بستگی معنوی و پیوستگی روحانی ندارد.»

کودکانی که در چنین شرائطی گرفتار عقده حقارت شوند، برای جبران محرومیت خود ممکن است به صور مختلفی انتقام بگیرند. گاهی این انتقام جوئی به قیمت جان پدر سختگیر یا لااقل به آرزوی مرگ او تمام می شود. گاهی به وسیله آتش زدن، شکستن، خراب کردن، و خلاصه از بین بردن ثروت پدر سختگیر و ممسک، انتقام می گیرند، و گاهی  به دزدی مال وی دست می زنند و بدین وسیله با انتقام گرفتن از سختگیری های او، وسیله ارضاء تمایلات و جبران محرومیت های خود را فراهم می آورند. لازم است ثروتمندان به پیروی از تعالیم اسلام، به زندگی فرزندان خود توسعه دهند و خواهش های طبیعی آنها را برآورند و با این عمل آنان را با شخصیت و مصون از عقده حقارت تربیت کنند، و خویشتن را از انتقام جوئی های گوناگون آنها که ناشی از محرومیت های زندگی است، مصون بدارند.

یکی دیگر از وسائل انتقام گرفتن و جبران شکست های درونی، برای کسانی که به عقده حقارت مبتلا هستند، مسخرگی، بد زبانی، ا نتقاد کردن، و کارهای نظائر آنها است. گاهی کودک که مورد تحقیر و بی اعتنائی واقع شده است برای ابراز شخصیت و جبران شکست های درونی خود از فرصت مجلس مهمانی، استفاده می کند و انتقام می گیرد. موقعی که مادر، با بی اعتنائی به فرزند، گرم صحبت است کودک وضع مجلس را به هم می ریزد. در را به هم  می زند، شیشه را می شکند، فریاد می کشد، کلمات بی معنی می گوید که مهمان ها سخن مادر را نشنوند و گفتگوی آنان قطع گردد. کودک با این کارها همه را به خود متوجه می کند، از اینکه توانسته است شخصیت خویش را آشکار کند مسرور است، و از پیروزی خود لذت می برد.

انتقاد کردن یکی دیگر از وسائلی است که شکست خوردگان و مبتلایان به عقده حقارت  به منظور انتقام گرفتن به کار می برند و از آن راه شکست درونی خویش را جبران و خود را قانع می کنند. انتقاد یکی از مسائل مهم اجتماعی است. بعضی از افراد، آن را، حربه انتقام جوئی قرار می دهند و برای گشودن عقده های حقارت خویش، بی مورد و نابجا، از آن استفاده می کنند و این عمل، کم و بیش در کودکان و جوانان و بزرگسالان معمول است. طفل ضعیفی با چند کودک چابک و چالاک بازی می کند. او به علت ناتوانی یا نقص عضوی یا تنبلی در بازی، شکست می خورد، از این جهت در خود احساس حقارت می کند، از آنان کناره گیری می نماید و بازی با آنها را ترک می گوید. ولی وقتی مادر یا پدر یا سایر اهل منزل علت را می پرسند کودک جواب می دهد اینها بد اخلاقند، حرفهای  بد می زنند، حق مرا ضایع می کنند، و خلاصه از آنها  انتقاد می نماید، و از این راه شکست خویش را جبران می کند و از آنها انتقام می گیرد.

مرد کاسبی که امضایش در بانک ها معتبر بوده سال ها از تجارت خانه ای جنس به وعده  می خریده، موقعی که وضع مالیش بد می شود و سفته هایش از اعتبار می افتد تجارتخانه با او معامله  نسیه نمی کند. این عمل باعث شکست او می شود، در خود احساس حقارت می کند، می خواهد انتقام بگیرد. از تاجری که به امضاء او اعتنا نکرده است عیب جوئی می نماید، لب به انتقاد وی می گشاید، می گوید او مرد حق ناشناسی است، بد حساب است، رباخوار است، تجارتخانه اش آلوده است، و نظائر این سخنان. کاسب به وسیله این انتقاد ها حقارت خود را می پوشاند، از تاجر و تجارت خانه انتقام  می گیرد، و بدین وسیله شکست خود را جبران می کند.

نهی از منکر یکی از فرائض مهم اسلامی است، نهی از منکر یک نظارت ملی قانون بر تمام شئون اجتماع است، نهی از منکر یک انتقاد پاک و منزهی است که به وسیله آن می توان جامعه را از انحطاط و سقوط، نگاه داشت. یکی از شرائط  اساسی نهی از منکر  صفای نفس و پاک دلی نهی کننده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: «آن کس که خاطرات شخصی خود را از دل نزداید،  و از خطرات نفسانی و شهوی خویش فارغ نشود، افکار شیطانی را از خود نراند، و در پناه خداوند بزرگ نرود، شایسته نیست مردم را امر به معروف و نهی از منکر نماید.»

بعضی از افراد ظاهر الصلاح موقعی که دچار عقده حقارت می شوند، برای انتقام گرفتن و جبران شکست های نهانی خود بنام نهی از منکر، کسانی را که باعث تحقیر آنها شده اند مورد عیب جوئی و انتقاد خود قرار می دهند، گناهان آنها را به زبان می آورند، گاهی در حضور مردم آنان را به باد توبیخ و ملامت می گیرند و از نادرستی و گناه، نهی می نمایند. اینان تصور می  کنند با این سخنان زهر آلود که از عقده های حقارت و شکست های درونی آنها سرچشمه گرفته است عبادت خدا می کنند و اوامر الهی را اجرا می نمایند، غافل از اینکه ریشه واقعی کارشان احساس حقارت است و با مکر و فریب، نهی از منکر را سنگر انتقام جوئی خود قرار داده اند.

یکی از عکس العمل های نامطلوبی که مبتلایان به عقده حقارت از خود نشان می دهند، کناره گیری از اجتماع است. آنان با این روش ناپسند از فعالیت های ثمر بخش و مفید  بازمانده و خویشتن را عضو معطل جامعه ساخته اند. کناره گیری از مردم به علت ترس از تحقیر و اهانت، بزرگسالان نیست. کودکانی که به احساس حقارت مبتلا هستند گاهی از ترس توهین و تمسخر، کناهره گیر می شوند و از آمیزش با دگران پرهیز می کنند. لازم است پدران و مادران، با این قبیل کودکان، توجه مخصوصی معطوف دارند و تا جائیکه ممکن است با ضعف روحی آنان مبارزه کنند، زیرا طفل ابتدا از یک جهت گرفتار احساس حقارت است و برای اینکه از همان جهت مورد تحقیر واقع نشود، کناره گیری می کند ولی تدریجا این حالت روانی مانند یک بیماری در سایر شئون زندگی کودک اثر می گذارد، کم کم طبع او را منزوی بار می آورد و از آمیزش و معاشرت با مردم، گریزان می شود و این  خود در زندگی آتیه او، آثار تیره و نامطلوبی خواهد داشت.

یکی دیگر از عکس العمل هائی که مبتلایان به احساس حقارت از خود نشان می دهند، نشر دادن عیب های دیگران است. کسانی که از جهتی خود را ضعیف و حقیر می یابند و در باطن از این احساس ناراحتند، برای قانع کردن خود و مصون ماندن از سیل تحقیر مردم،  پیوسته در مجالس، عیوب این و آن را شرح می دهند و از نقائص دیگران سخن می گویند و اگر اشخاص دیگری آن نقائص را بیان کنند آنان مسرور می شوند.

عکس العمل دیگری که در بعضی از مبتلایان به عقده حقارت مشاهده می شود آلودگی به الکل و مواد مخدره است و بدبختانه بسیاری از مردم جهان به این رسم خانمانسوز گرفتارند. کسی که یکی از اعضاء بدنش بیمار است و از درد به خود می پیچد به دو وسیله می توان او را راحت کرد: یکی درمان مرض، و دیگری خاموش کردن احساس به وسیله داروهای مسکن و مخدر. در هر دو صورت، بیمار راحت می شود با این تفاوت که در صورت اول، مرض ر یشه کن شده است و در مورد تخدیر، مرض به حل خود باقی است ولی بیمار حس نمی کند. عقده حقارت نیز یک بیماری روانی است که همواره صاحبش را رنج می دهد، آرام و آسایش خاطر را از او سلب می کند. از دو راه می توان بیمار را از نگرانی خلاص کرد: یکی گشودن عقده روانی، و دیگری تخدیر احساس. در هر دو صورت بیمار از اضطراب آسوده می شود با این تفاوت که در صورت اول بیمار درمان شده است، و در صورت دوم بیمار، احساس عقده نمی کند. کسانی که از درمان عقده روانی  خود عاجز می شوند به پناه الکل و سایر مواد مخدره می روند تا چند ساعتی شعله احساس خویش را خاموش کنند و از نگرانی و اضطراب خلاص گردند. به محض اینکه اثر مستی تمام می شود ناراحتی و نگرانی احساس حقارت دوباره آشکار می شود و صاحبش را رنج می دهد.  

انتقام  گرفتن، انتقاد کردن، منزوی  شدن، عیب دگران گفتن، مشروب خوردن، و کارهای نظائر اینها، عکس العمل هائیست که مبتلایان با احساس حقارت به منظور جبران شکست های درونی و قانع کردن خویش، از خود نشان می دهند، ولی هیچیک از این اعمال، عقده روان را نمی گشاید و درد نهان را درمان نمی کند، به علاوه هریک از این کارها عوارضی دارد که به ضرر مادی و معنوی انسان منجر می گردند. بهترین و اساسی ترین راه مبارزه با احساس حقارت، آن است که آدمی مقهور آن احساس نشود و شخصیت خود را نبازد، حتی المقدور آن را نادیده انگارد و به دست فراموشی بسپارد، با اطمینان خاطر فکر کند، برای آشکار کردن استعداد و قابلیت خویش تصمیم بگیرد، کاری که خود را برای آن شایسته می داند انتخاب نماید، تمام نیروی خود را در آن راه به کار اندازد، و برای نیل به آن، حداکثر جدیت را معمول دارد. بدون تردید روزی که به هدف رسید و آن کار را به خوبی فرا گرفت و حوائج جامعه را به درستی تامین کرد، در کمال آبرومندی  زندگی می کند، نه خود به حقارت خویش توجه دارد و نه مردم او را به دیده تحقیر می نگرند.

منابع

  • محمدتقی فلسفی- کودک از نظر وراثت و تربیت (جلد 2)- از صفحه 389 تا 390 و صفحه 392 تا 400 و صفحه 403 تا 408 و صفحه 414 تا 419

کلید واژه ها

تربیت حقارت انتقام انزوا عیب جویی

مطالب مرتبط

عیب جویی و طعنه زنی سخن چینی حکایت مشاهده صور ملکوتی افراد توسط رسول اکرم در معراج سرنوشت کفار زشت خو تشبیه وجود مؤمن و کافر به درختان پاک و ناپاک در قرآن معنای قول ثابت در قرآن کریم عاقبت غفلت از یاد خدا

اطلاعات بیشتر

ابزار ها