خداوند درباره ایمان و نسبت آن با قول ثابت می فرماید: «یثبت الله الذین ءامنوا بالقول الثابت فی الحیو'ة الدنیا و فی الاخرة؛ خداوند جلت عظمته کسانی را که ایمان آورده اند یعنی ریسمان ربط خود را با خدای خود پیدا نموده و گرایش به آن ذات مقدس پیدا کرده اند، در زندگی دنیا و در زندگی علیا که خانه بازپسین است به گفتار ثابت نگاه میدارد» (ابراهیم/ 27). قول ثابت، همان کلمه طیبه است و همان ربط با حضرت رب ودود است. خداوند مؤمنان را به گفتار ثابت در تمام عوالم (در دنیا، در سکرات موت و در نشـآتی که بعد از این است) نگاه میدارد که با قدم راستین و اراده استوار و دل نیرومند و فکر روشن این راه را طی کنند.
تأثیر عمل صالح بر روح مؤمن
«إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصـ'لح یرفعه؛ کلمه طیب که همان روح پاک و پاکیزه است بسوی حضرت پروردگار بالا میرود و عمل صالح موجب بالا رفتن آن میشود» (فاطر/ 10) و آنجا مقام عزت است، عزت مطلقه، چون قبل از این جمله میفرماید: «من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا؛ کسیکه طالب عزت باشد باید بداند که تمام درجات و مراتب عزت منحصرا اختصاص به پروردگار دارد» (فاطر/ 10) و کلمه طیبه که در وصف مؤمن در قرآن به کار می رود و دارای أصالتی ثابت و میوه ای دائمی است، همین کلمه طیب است که بسوی خدا میرود و به مقام عزت مطلقه میرسد؛ کما آنکه در مناجات شعبانیه وارد است: «إلهی و ألحقنی بنور عزک الابهج فأکون لک عارفا و عن سواک منحرفا؛ خدایا من را به روشنایی فرحبخش مقام عزتت ملحق کن تا به مقام تو معرفت یابم و از غیر تو روی گردانم» (اقبال طبع سنگی ص687).
عمل صالح، مانند بنزین است که موجب حرکت طیاره روح به فضای عالم قدس است. در عالم قدس، حیاتیست که موت ندارد، عزتی است که ذلت ندارد، غنائی است که فقر ندارد. پس قول ثابت که پروردگار علی اعلی مؤمنین را بدان تثبیت فرموده است، همان گرایش و ربطی است که بین آنان و ذات اقدس خود برقرار فرموده و آن، موجب عمل صالح و عمل صالح، موجب حرکت کلمه طیبه و روح پاک مؤمن به عالم قدس است و این حرکت، حرکت انسان است به صورت انسان، انسان واقعی؛ و خدا میداند که لذت و بهجت و نور و سرور و حبور این انسانی که با همان صورت انسانیت بسوی میزبان خود، حضرت باری تعالی شأنه، میرود چقدر است. معیت و رفاقت با ارواح مقدسه اولیای خدا و ابرار و اخیار و صالحین و شهداء و انبیاء، از آثار آنست و حقیقتش تحقق به مقام: «لا یسعنی أرضی و لا سمآئی بل یسعنی قلب عبدی المؤمن بی؛ زمین و آسمانم مرا در بر نمی گیرد اما قلب بنده ی مومنم مرا در بر می گیرد» خواهد بود.
تمایلات نفسانی ظالمین و گمراهی آنان
«و یضل الله الظـ'لمین و یفعل الله ما یشآء؛ و ستمگران را گمراه می کند و خدا هر چه بخواهد انجام می دهد» (ابراهیم/ 27). و اما خداوند ستمکاران را در رویه خود بسوی عالم نور و سرور هدایت نمی فرماید بلکه راه آنان طبق تمایلات نفسانیه خود بسوی ظلمت و گمراهی است. نفس آنان چون از صورت نفس انسانیه حکایتی نمی کند، بنابراین بسوی مقام انسانیت راه ندارد بلکه راهش منحصر به همان عالمی است که نفس هیولانی خود را بر آن صورت، صورت بندی نموده است. اگر صورت شیطان است، بسوی عالم شیطان؛ و اگر صورت حیوان است، بسوی آن عالم رهسپار خواهد گردید؛ و اسمش و رسمش و نام و نشانش و موجودیت و فعلیتش در مقام انسان و در عالم انسان، ضایع و گم و باطل خواهد شد.
«و ما ظلمهم الله ولـ'کن کانو´ا أنفسهم یظلمون؛ و خداوند به آنان ستم نکرد بلکه آنها به خویشتن ستم می کردند» (النحل/ 33) و در سوره آل عمران بدین عبارت است: «و ما ظلمهم الله ولـ'کن أنفسهم یظلمون؛ خداوند به ایشان ستم روا نمیدارد ولیکن خود ایشانند که بر خود ستم می کنند» (آل عمران/ 117)، «ذ 'لک بما قدمت أیدیکم و أن الله لیس بظلام للعبید؛ و به آنها چنین خطاب میشود که این نتائج منفیه و جهنم افروخته و تغییر صورت انسانیه به صورت إبلیس و حیوان، به علت همان رفتار زشت و کردار ناپسندی بود که شما با خود فرستادید؛ و البته خداوند نسبت به بندگان خود هیچگونه ستمی نخواهد نمود» (آل عمران/ 182 و انفال/ 51).