جستجو

بررسی طرز تفکر و هدف گروههای مختلف انسانها از نظر اخلاق

یکی از نکات بسیار مهم که در رفتار اخلاقی مردم باید مورد کمال دقت و توجه قرار گیرد شناخت انگیزه و هدف آنان است، چه محرک افراد در گزینش روش های اخلاقی متفاوت است و همین تفاوت، مردم را به گروههای مختلف تقسیم می کند و از نظر اخلاق آنان را از یکدیگر ممتاز می سازد. به عبارت دیگر تمام اعمال خوب یا بد اخلاقی که اشخاص در خارج انجام می دهند ناشی از نیت داخلی و تصمیم درونی آنها است و از این نظر تمام افراد با هم یکسانند، ولی از جهت اینکه منشأ نیتشان چیست و چه محرکی آنان را به ایجاد چنین تصمیمی واداشته با یکدیگر فرق دارند.

گروهی محرکشان تنها خودپرستی و ارضاء غرائز است. اینان نه به مصالح اجتماعی توجه دارند و نه به وظیفه شناسی و ارزش های  انسانی، بلکه هدفشان تنها کامرانی و لذت بیشتر است و در زندگی فقط به شهوات خویش می اندیشند. گروه دیگر محرکشان در اخلاق، سودجوئی و نفع طلبی است. اینان گرچه مانند کروه اول پابند به وظیفه شناسی و ارزش های انسانی نیستند ولی به مقدار قابل ملاحظه ای مصالح جامعه را رعایت می کنند و سعادت خویش را وابسته به خوشبختی اجتماع می دانند. گروه سوم انسان های خلیق و با فضیلتند و محرک اینان در رفتار اخلاقی، وظیفه شناسی و اداء تکلیف است. این گروه هم حقوق و حدود مردم را محترم می شمرند و هم به مکارم اخلاق و سجایای انسانی توجه دارند.

برای روشن شدن مطلب پیرامون طرز تفکر هر سه گروه به اختصار توضیح داده می شود. گروه اول- هدف خودپرستان افراطی، لذت طلبی و ارضاء بی قید و شرط غرائز است. اینان به فضائل و رذائل اخلاق، عقیده ندارند، برای اخلاق حمیده، خوبی و ارزشی  قائل نیستند و خلقیات ذمیمه را بد و قبیح نمی دانند. به عقیده آنها معیار نیک و بد، لذت و الم شخصی و ملاک سعادت و بدبختی انسان، کامیابی و ناکامی فردی است. از این جهت همواره به خود می اندیشند و در جستجوی لذت هرچه فزونتر خویش هستند، دگران را نمی بینند و به حقوق آنان اعتنا ندارند. در نظر این گروه هر چیزی که به تمتع آدمی کمک می کند و موجبات کامیابی انسان را فراهم می آورد خوب است اگر چه از سیئات اخلاقی باشد، و هرچیزی که مانع تمتع و کامرانی است و از اعمال شهوات و خواهش های نفسانی جلوگیری می کند بد است اگر چه از فضائل اخلاق باشد.

توماس هابز که از فلاسفه مادی غرب و طرفدار این نظریه افراطی است می گوید: «ما نیز مانند جانوران گرفتار نفسانیات هستیم که بر ما مسلطند و اختیاری از خود نداریم. عقل هم از نفسانیات جلوگیری نمی کند و محرک انسان در اعمال، تنها مهر و کین و بیم و امید است. هر حرکتی که در نفس واقع می شود اگر با زندگی، ملایم و مساعد است  خوش آیند می باشد و انسان آن را خواهان است و اگر منافی و مزاحم باشد ناخوش آیند است و شخص از آن می گریزد و دواعی انسان هم بر آنچه می کند جز گرائیدن به خوشی و پرهیز از ناخوشی چیزی نیست. پس میان اخلاق و بنیادش بر سود و زیان است و نیک و بد امور نسبی هستند یعنی حسن و قبح امور بر حسب سود و زیان آنها است و نیک و بد و داد و بیداد، در نفس امر و حد ذات حقیقت ندارد و آنچه نفع شخصی و لذت فردی در آن است همان نیک است و داد، بنابراین مایه کارهای انسان، خواخواهی است..

نظریه فردپرستی را در اخلاق سوفسطائیان قبل از مسیح به جهان عرضه کرده اند و در متأخرین، کسانی از آن طرفداری نموده و نیچه یکی از مدافعین جدی این نظریه است. ولی در گذشته و حال هیچ یک از ملل و اقوام بشری آنرا نپذیرفتند و در هیچ زمان گروه قابل ملاحظه و چشمگیری از آن پیروی نکردند. چه این نظریه غیرعقلانی و ضدانسانی که بر پایه آزادی بی قید و شرط غرائز و شهوات پایه گذاری شده منافی با اساس تمدن و مخالف با سعادت مادی و معنوی انسان است و اگر روزی برنامه آن در جامعه ای پیاده شود، مردم آن جامعه را درنده خو و حیوان صفت بار می آورد، آنان را به فساد و تباهی، جرم و جنایت و تخریب و تهاجم وادار می کند و سرانجام  اعضاء جامعه را به دست خودشان نابود می سازد. نیچه مذهب سوفسطائیان یونان را تجدید کرد که در امر اخلاق می گفتند: میزان نیکی و بدی، شخص انسان است. هرچه نفس انسان می پسندد و آن را می خواهد خوب است و خلافش بد است، و این همان مذهبی است که دو هزار و چهار صد سال پیش از این سقراط و افلاطون در معارضه با  آن مجاهده کردند. نتیجه مذهب نیچه، مذهب انفراد است، یعنی  هر فردی خود را بخواهد بر دیگران برتری دهد و حفظ حسن روابط با دیگران را منظور نکند، همواره خود را توانا و نیرومند سازد، تا بتواند به دیگری تجاوز کند و برتری یابد، و معنی زندگی همین است.

طرفداران این نظریه با محدودیت های اخلاقی و قانونی مخالفند و آنها را سد راه آزادی شهوات و ارضاء غرائز می دانند و عقیده دارند که خوشبختی بشر در پیروی از هوای نفس، اقناع بی قید و شرط تمایلات، و الغاء تمام مقررات اخلاقی و قانونی است. در نظر اینان خلق خوب آن صفتی است که با خواهش های نفسانی هم آهنگ باشد و موجبات کامکاری انسان را هر چه بیشتر فراهم آورد، و خلق بد آن است که با هوای نفس ناسازگار باشد و از لذائذ و شهوات آدمی بکاهد.

فروید با آنکه خود درباره آزادی غرائز به افراط و تندروی گرائیده و از مرز اعتدال گذشته است با این حال مخالف نظریه فردپرستان است و الغاء مقررات اجتماعی را مایه هلاک بشر و نابودی اساس تمدن می داند و در این باره چنین گفته است: چقدر آرزوی ملغی  شدن تمدن و فرهنگ، حق ناشناسی و کوتاه بینی می خواهد. آنچه که پس از این کار می ماند طبیعت است، طبیعتی که تحمل آن به مراتب مشکل تر و پرزحمت تر است. طبیعت بشر را با سختی، با ستمگری، و با خشونت توسط خود او نابود می کند و این عمل گاهی به مناسبت ارضاء غرائز انجام می پذیرد، پس به علت این مخاطرات، ما به یکدیگر نزدیک شده و تمدن را ایجاد کرده ایم.

علی علیه السلام فرموده: آن کس که در شهوات، مطیع نفس خود می شود و فرمانش  را بی چون و چرا به کار می بندد با این عمل به نابودی و هلاکت خویش کمک کرده است.

گروه دوم- محرک سودجویان در رعایت موازین اخلاقی بهره شخصی و دست یافتن به نفع بیشتر است، چه اخلاق انتفاعی نیز مانند اخلاق فرد پرستی، بر پایه خودخواهی و حب ذات استوار است، با این تفاوت که فردپرستان به فضائل و رذائل اخلاق عقیده ندارند، حقوق مردم را محترم نمی شمرند، فقط خود را می خواهند و برای کامیابی و نیل به تمنیات خویش بی پروا به حقوق دگران تجاوز می کنند. ولی سودجویان، سعادت خویش را وابسته به خوشبختی جامعه می دانند، با توجه به خود، به مردم نیز متوجهند، رعایت  حقوق آنان را بر خود لازم می دانند، و برای آن که از سود بیشتر و زندگی بهتر برخوردار گردند اصول فضائل را عملا به کار می بندند و از رذائل اخلاق اجتناب می ورزند.

بیشتر مردم امروز جهان به اخلاق انتفاعی گرایش دارند و بر اثر سستی ایمان و ضعف معتقدات دینی، جنبه های معنوی و انسانی اخلاق را از یاد برده و صفات حمیده را تنها از دیدگاه سود مادی و نفع دنیوی می نگرند. اینان حسن خلق را برای کسب محبوبیت، تحکیم شخصیت، جلب اعتماد و جذب منافع مادی می خواهند. اگر در رفتار و گفتار خود موازین اخلاق و ادب را رعایت می کنند و مراقب وفاء به عهد، اداء امانت، راستی و درستی، و عدل و انصاف هستند نه از باب وظیفه شناسی و اداء تکلیف انسانی است بلکه از این جهت است که نفع دنیای خویش را در اخلاق خوب تشخیص داده و آن را وسیله اقناع تمایلات و نیل به لذائذ  و خواهش های نفسانی خویش می دانند.

آیا اخلاقی که تنها براساس سودجوئی و جلب منافع استوار باشد معیار فضیلت است؟ آیا کسی که اخلاق را ابزار انتقاعی می داند و در رفتار خود به وظیفه شناسی و مسئولیت  انسانی توجه ندارد می توان گفت انسان اخلاقی است؟ آیا چنین اخلاقی ممکن است مردم را پابند حق و عدالت نماید و آنان را همیشه و در همه جا به درستکاری و صحت عمل وادار سازد؟

کانت در خلال سخنان خود به این پرسش ها پاسخ داده و چنین می گوید: «برای آن که عمل کسی ارزش اخلاقی داشته باشد کافی نیست که آن عمل، موافق تکلیف باشد بلکه باید برحسب تکلیف باشد، اگر نه ممکن است عمل نیکی انجام پذیرد اما اخلاقی نباشد. مثلا درستکاری بازرگانان نیک هست، اما اگر نظر به مصلحت بازرگانی داشته باشند اخلاقی نیست بلکه مصلحتی است. همچنین کسی که از روی رقت قلب یا جلب محبت مردم احسان می کند کار نیکی انجام داده اما عمل اخلاقی نیست، چون همان کس اگر سخت دل شد یا از مردم آزار دید ممکن  است احسان نکند. هرگاه شخص با مشاهده  جفاکاری ابناء زمان، برحسب وظیفه احسان نماید عملش اخلاقی است.این جمله از عبارات کانت است: «من خواب می دیدم و می پنداشتم زندگی تمتع است، چون بیدار شدم دیدم تکلیف است.»

گروه سوم – محرک اشخاص خلیق و با فضیلت، در رعایت موازین اخلاقی، احساس مسئولیت و اداء تکلیف انسانی است و اینان اغلب از مومنین به خدا و پیروان ادیان الهی هستند. برای آنکه این گروه ممتاز، بهتر شناخته شوند و بینش آنان نسبت به مسائل اخلاقی روشن گردد در اینجا پیرامون فضائل و رذائل از نظر مکتب اسلام گفتگو می شود و طرز تفکر مسلمین درباره خلقیات پسندیده و ناپسند مورد بررسی قرر می گیرد. مومنین  واقعی و پیروان راستین اسلام برنامه اخلاقی را به انگیزه فرمانبرداری از دستور باری تعالی انجام می دهند و محرک اصلی آنان در این کار، اداء وظیفه دینی و اجراء اوامر الهی است، چه در آئین مقدس اسلام، حسن خلق یکی از شئون اساسی دین به حساب آمده و قسمتی از تکالیف مسلمین است و به فرموده اولیاء دین، اخلاق خوب وسیله جلب رضای الهی، باعث رستگاری روز بازپسین، و موجب نیل به رحمت پروردگار عالم است.

منابع

  • محمدتقی فلسفی- اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی- از صفحه 98 تا 103 و صفحه 105 تا 106

کلید واژه ها

اخلاق هدف رفتار سعادت

مطالب مرتبط

نظر فلاسفه اسلامی در مورد اخلاق نقد نظریه کانت در مورد رابطه اخلاق و سعادت دین تأمین کننده خواسته های بشر استاد مطهری و نقش دین در زندگی انسان ها تضاد دنیا و آخرت از نظر اسلام رابطه عمل و آرزو در زندگی نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها

اطلاعات بیشتر

مقایسه اخلاق ایمانی با اخلاق انتقاعی تقسیم بندی انسانها از نظر اخلاق

ابزار ها