آزادی عقیده ( پس از آزادی فردی) از همه آزادی ها مهم تر است و منظور از آن، این است که هرکس در بیان رأی و عقیده خود، خواه سیاسی و اجتماعی و خواه دینی و مذهبی، آزاد باشد و بایستی افراد در این قسمت از هر حیث در امنیت باشند و قوانین باید مصومیت افراد را از هر لحاظ تضمین کند.و به این حقیقت قرآن مجید اشاره کرده و می فرماید: "لا اِکراهَ فیِ الدَّینِ قَد تَبَیَّنَ الــُّرشدُ مِنَ الغَی" (سوره بقره/ آیه 256)، «هیچ گونه اجبار و اکراهی در کار دین وجود ندارد زیرا رشد و رستگاری از ضلال و گمراهی شناخته و جدا شده است.»
اسلام از انسان بدون ارشاد و راهنمائی و بدون روشن نمودن آئین رستگاری، چیزی نمی خواهد و برای محو تمام عوامل و اموری که انسان را از تفکر صحیح باز می دارند و جلو رشد عقلی و شکوفائی فکری انسان را می گیرند و او را از مسیر و حرکت به سوی کمال باز می دارند، و باعث انحراف عقیده ها می گردند، تلاش فراوان می نماید. این موانع عبارتند از: 1- نگهداری مردم در حالت بی خبری 2- تفتیش عقاید 3- نشر و ترو یج خرافات 4- شعله ور ساختن غرائز جنسی و هوس های مرزنشناس. اینک ما پیرامون هریک از این عوامل سخن می گوئیم:
الف: نگهداری مردم در حالت جهل و ناآگاهی
استعمارگران، از نشر فرهنگ و علم تمدن، در میان ملل مغلوب جلوگیری می کنند تا مردم را در جهالت و انحطاط و عقب ماندگی نگه دارند.
ب- تفتیش عقاید:
بررسی و تفتیش عقاید موضوعی است که کلیسا سالها به این موضوع عمل کرده و به این خاطر «انگیزیسیون» و محکمه های تفتیش عقاید را در سرتاسر قلمرو خود دایر نموده بود. و هیچ فردی قادر نبود عقیده و اندیشه خود را فارغ از هر رعب و هراس بیان کند و حتی دانشمندان به خاطر ارائه و عرضه افکار خود، مورد تعدی و ظلم و فشار و تکفیر قرار می گرفتند، و گاهی به جرم کشف علمی، دانشمندان را زنده زنده می سوزانیدند و به این سبب گروه زیادی از مردم را سورانیدند و به قتل رساندند،
«ویل دورانت» در تاریخ خود آمار کسانی که از سال 1480 تا 1488 یعنی طی هشت سال بنا به دستور محکمه تفتیش عقاید، زنده زنده سوزانده شدند، (8800) نفر و تعداد محکومان به اعمال شاقه را در این مدت ( 96494) نفر ذکر کرده است. اسلام این نوع تفتیش عقاید را رد کرده، و به جای آن، به نفکر صحیح دعوت نموده و آن را از بهترین عبادات شمرده است و می فرماید: "قُل هَل یَستَوِی الذَّینَ یَعلَمُونَ و َالَّذینَ لایَعلَمُونَ"(سوره زمر/ آیه 9)، «بگو آیا دانایان با نادانان مساوی هستند؟!» باز می فرماید: "فبَشَّر عِبادِ الذَّینَ یَستَمِعُونَ القُولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنهُ" ( سوره زمر / آیات 17-18)، «به آن دسته از بندگان من بشارت بده، آنان که گفتار را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند.»
«صفوان بن امیه» به وسیله عثمان از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم امان خواست، پیامبر عمامه خود را به عنوان وثیقه امان برای او فرستاد، وقتی او از جان خود مطمئن شد، حضور پیامبر رسید و گفت: تو به من امان دادی؟ پیامبر فرمود: آری، گفت: در انتخاب اسلام به من دو ماه مهلت بده، فرمود: تو چهار ماه فرصت داری تا درباره آن تصمیم بگیری. آری پیامبر به این مشرک چهار ماه مهلت می دهد تا اسلام را از روی آگاهی بپذیرد.
روشن ترین دلیل قرآنی این مطلب آیه یاد شده در زیر است که می فرماید: "وَ اِن اَحَدُ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ حَتیّ یَسمَعَ کلامَ اللهِ ثُمَّ اَبلِغهُ مَأ مَنَهُ ذلِکَ بِأنَّهُم قَومِ لا یَعلَمُونَ" ( سوره تو به / آیه 6)، «اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، او را پناه ده، تا سخن خدا را بشنود، سپس او را به محل امن خود باز گردان، زیرا آنان از حقایق اسلام اطلاع کافی ندارند».
این آیات و مطالبی که پیرامون آزادی عقیده در اسلام گفته شد، نادرستی این تهمت را که گفته اند: "اسلام به زور شمشیر پیشرفت کرده است"روشن می سازد، بلکه پیشرفت اسلام در اثر تبلیغات نیکو و رفتار انسانی مسلمان ها و جذبه و کشش خود تعالیم اسلام بوده است، و این حقیتی است که حتی مستشرقان نیز به آن اعتراف کرده اند.
«گوستاو لوبون» دانشمند معروف فرانسوی، در کتاب خود در این باره می نویسد: «پیامبر اسلام مرام و مقصود عالی حیرت انگیزی در افراد قوم خود ایجاد نمود که قبل از آن هیچ وقت چنین مرامی در آنها وجود نداشت و همین مرام عمل، با کمال مطلوب، سبب عمده ترقی اسلام گردید.» همین دانشمند در فصل خصوصیات فتوحات مسلمین می نویسد: «خلفای اسلام مخصوصاً از نظر حسن سیاست هیچ وقت در این صدد بر نمی آمدند که مذهب خود را با سر نیزه اشاعت دهند بلکه به عوض آنکه در انتشار دیانت اعمال نفوذ کنند، چنان که ورد زبان هاست، صریحاً اظهار می کردند که تمام رسوم و عادات و مذهب اقوام مغلوبه را کاملاً محترم خواهند شمرد و بعد در مقا بل این آزادی که به آنها می دادند، خراج خیلی کمی به عنوان جزیه از آنها گرفته که مقدار آن نسبت به اجحافات حکام سابق، خیلی کم بوده است. آری در اثر همین آزادی فکر و عقیده ای که در سایه اسلام بوجود آمده بود، علمای مذاهب و دانشمندان مادی که عقاید برخلاف عقاید اسلامی بود، می توانستند آزادانه و فارغ از هر رعب و هراس، با پیشوایان دینی و علماء دانشمندان مسلمان به بحث و مناظره بپردازند و در محیط اسلامی می توانستند کتابی بنویسند یا اشعاری بگویند که در ضمن آن از عقاید خود دفاع نمایند، و میزان آزادی مذهبی، عقیده ای و فکری را در اوائل اسلام می توان از «کتاب احتجاج» حدس زد، طبق نقل احتجاج، علمای مذاهب و دانشمندان مادی می توانستند حتی با پیامبر اکرم و امیرمومنان و امام باقر و امام صادق علیهم السلام و سایر بزرگان اسلام بحث و گفتگو نمایند. اگر در فقه اسلامی، از کتاب های گمراه کننده منع شده است، این ممنوعیت از آن کسی است که از این نوع کتابها آسیب فکری می بینند، البته کتب ضلال، بسان داروهای سمی و زیان آور است و هرگز این نوع داروها را نمی توان به همه کس و حتی بر کودکان تجویز کرد، استفاده از این نوع کتابها را نیز نمی توان بر کسانی که عقیده ثابت و محکمی ندارند، تجویز نمود تا جامعه از خطر و ضرر این گونه کتاب ها محفوظ بماند.
ج- اسلام و مبارزه با خرافات :
اسلام با خرافاتی که مانع از تفکر صحیح است به شدت و بی امان مبارزه می نماید و عقل و خرد بشر را از غبار و زنگ خرافات شستشو می دهد و پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم بارها می فرمود: من برای این آمده ام که قدرت فکری بشر را تقویت نمایم و با هرگونه خرافات به هر رنگ که باشد، سرسختانه مبارزه کنم. اسلام در راه مبارزه با خرافات، از یک طرف پیروان خود را به تأمل و تدبر صحیح دعوت می کند و از تقلید کوراکورانه برحذر می دارد و از طرف دیگر از افکار جاهلی و عقاید خرافی نیز به شدت منع می نماید. اسلام از بت پرستان به خاطر عبادت بت هائی که هیچ گونه منشأ اثر نیستند، سخت انتقاد می کند. خداوند می فرماید: "اَتَعبُدُونَ ما تَنحِتُون"(سوره صافات/ آیه 95)، «آیا آنچه را که خود می تراشید، عبادت می کنید». و همچنین پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم آنجا که «معاذ بن جبل» را به یمن اعزام می داشت، فرمود: آثار جاهلیت را از بین ببر. ازآنجا که خرافات و اوهام عرب جاهلی، بزرگتر ین سدّ پیشرفت آئین اسلام بود، از این جهت پیامبر اسلام با تمام قدرت می کوشید که آثار جاهلیت را از میان بردارد لذا با صراحت کامل فرمود: «کلیه مراسم و آثار جاهلیت زیر پای من قرار گرفت.»
د: مساله غرائر جنسی:
نظام های مادی که برای زندگی هدف عقلائی نمی اندیشند، به طغیان غرائز جنسی دامن می زنند و آن را در مردم بیش از پیش تحریک می کنند تا نسل جوان و نسل آینده جامعه را از تفکر صحیح در سرنوشت خود باز دارند. ولی اسلام که هدف های عقلائی را دنبال می کند درباره این غرائز راه معقول و منطقی برای خود برگزیده است،غرائز جنسی را که ضرورت حیاتی به شمار می رود و ادامه رشته حیات به آن بستگی دارد به کلی از حیات بشری حذف نمی کند و با سر کوبی آن سخت مخالف است ولی هرگز آزادهم نمی گذارد و به خاطر تامین مصالح فردی و اجتماعی آن را تعدیل نموده و راه صحیح استفاده از آنها را نشان می دهد زیرا اگر انسان بخواهد به این انگیزه نیرومند همیشه پاسخ مثبت بدهد، به درجه حیوانی سقوط می کند و سرانجام فعالیت غریزی و ضروریات جسمانی، جایگزین افکار عالی گردیده و نمی گذارد آدمی به شئون جاویدان انسانیت بپردازد. این وضع، اجتماع را ویران و پایه های تمدن را متلاشی می کند و همه چیز رو به نابودی می رود. این تنها غر یزه جنسی نیست که اسلام آن را تعدیل کرده و اصل آن را حفظ نموده و از طغیان آن کاسته است، بلکه هر چیزی که از حالت عادی و مجرای طبیعی خود در آمده و رنگ هد ف ( به جای وسیله) به خود گرفت، اسلام آن را «بت» خوانده و با آن به مبارزه برمی خیزد چنان که می فرماید: "اَفَرأیتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هواهُ وَ اَضَلَّهُ اللهُ علی عِلم ِ وَ خَتَمَ علی سَمِعهِ وَ قَلبِهِ وَ جَعَلَ علی بَصَرَهِ غِشاوَهَ، فَمَن یَهدِیهِ مِن بَعدِ اللهِ اَفلاَ تَذَکَّرُون"(سوره جاثیه/ آیه 23)، «آیا آنکس که هوس های خویش را خدای خویش ساخته، و خدا او را با آگاهی که داشت گمراه نموده و برگوش و قلب او مهر نهاد، و بر چشمش پوششی گذاشته است، چه کسی می تواند او را هدایت کند؟ آیا پند نمی گیرید؟»
درباره پیروی از هوی و هوس های خارج از مرز امیرمومنان فرمود: «بنده شهوت، بدتر و شدیدتر از بندگی بنده زر خرید است.»