بسیارى از مذاهب پیروان خود را از مطالعه و بررسى سخنان دیگران نهى میکنند، چرا که بر اثر ضعف منطق که به آن گرفتارند از این میترسند منطق دیگران برترى پیدا کند و پیروانشان را از دستشان بگیرد! اما «الذین یستمعون القول فیبتعون احسنه اولئک الذین هدا هم الله و اولئک هم اولوالالباب؛ کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرد و آنها خردمندانند» (زمر/ 18). اسلام در این قسمت سیاست دروازه هاى باز را به اجرا درآورده، و بندگان راستین خداوند را کسانى میداند که اهل تحقیقند، نه از شنیدن سخنان دیگران وحشت دارند، نه تسلیم بی قید و شرط میشوند و نه هر وسوسه را میپذیرند. اسلام به کسانى بشارت میدهد که گفتارها را میشنوند و خوبترین آنها را برمیگزینند. نه، تنها خوب را بر بد ترجیح میدهند در میان خوبها هر گلى را بهتر است میچینند. قرآن جاهلان بیخبرى را که به هنگام شنیدن پیام حق دست در گوش میگذارند و جامه بر سر میکشیدند شدیدا نکوهش میکند، چنان که در سخنان نوح (ع) به هنگام شکوه به پیشگاه پروردگار آمده است: «و إنی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و أصروا و استکبروا استکبارا؛ خداوندا! هر زمان آنان را دعوت کردم که آنها را ببخشى انگشتها را در گوش قرار دادند، و لباس بر خویشتن پیچیدند، در گمراهى خود اصرار ورزیدند، و شدیدا استکبار کردند» (نوح/ 7).
اصولا مکتبى که داراى منطق نیرومندى است دلیلى ندارد که از گفته هاى دیگران وحشت داشته باشد، و از طرح مسائل آنها هراس به خود راه دهد، آنها باید بترسند که ضعیفند و بى منطق اند. این آیه در عین حال چشم و گوش بسته هایى را که هر سخنى را بى قید و شرط میپذیرند، و حتى به اندازه گوسفندانى که به علفزار میروند در انتخاب خوراک خود تحقیق و بررسى نمیکنند، از صف اولوالالباب و هدایت یافتگان بیرون میشمرد، و این دو وصف را مخصوص کسانى میداند که نه گرفتار افراط تسلیم بى قید و شرطند و نه تفریط تعصبهاى خشک و جاهلانه.
پاسخ به چند سؤال
1- ممکن است در اینجا این سؤال مطرح شود که چرا در اسلام خرید و فروش کتب ضلال ممنوع است؟
2- چرا دادن قرآن به دست کفار حرام شمرده شده؟
3- کسى که مطلبى را نمیداند چگونه میتواند در آن انتخابگرى کند و خوب را از بد جدا نماید؟ آیا این مستلزم دور نیست؟! پاسخ سؤال اول روشن است، زیرا بحث در آیه فوق از سخنانى است که امید هدایت در آن باشد، هرگاه بعد از بررسى و دقت ثابت شد که فلان کتاب گمراه کننده است دیگر از موضوع این دستور خارج میشود، اسلام هرگز اجازه نمیدهد مردم در راهى که نادرست بودنش به ثبوت رسیده گام بگذارند. البته تا زمانى که این امر بر کسى ثابت نشده و به اصطلاح در حال تحقیق از مذاهب مختلف براى پذیرش دین صحیح است میتواند همه این کتب را مورد بررسى قرار دهد ولى بعد از ثبوت مطلب باید آن را به عنوان یک ماده سمى از دسترس این و آن خارج کرد.
و اما در مورد سؤال دوم در صورتى جایز نیست قرآن به دست غیرمسلمان داده شود که مایه هتک و بى حرمتى باشد، ولى اگر بدانیم غیرمسلمانى به راستى در فکر تحقیق از اسلام است، و میخواهد قرآن را به این منظور و هدف بررسى کند، نه تنها گذاردن قرآن در اختیارش بى مانع است، بلکه شاید واجب باشد و آنها که این امر را تحریم کرده اند منظورشان غیر از این صورت است. و لذا مجامع بزرگ اسلامى اصرار دارند که قرآن را به زبانهاى زنده دنیا ترجمه کنند، و براى نشر دعوت اسلامى در اختیار حقطلبان تشنگان حقایق قرار دهند. در مورد سؤال سوم باید به این نکته توجه داشت بسیار میشود که انسان شخصا از عهده کارى بر نمى آید، اما به هنگامى که دیگرى آن را انجام دهد میتواند خوب را از بد تشخیص دهد، و با نیروى خرد و سرمایه وجدان بهترین آنها را برگزیند. فى المثل ممکن است کسانى باشند که از فن معمارى و بنائى آگاه نباشند، حتى نتوانند دو آجر را به صورت صحیح روى هم بگذارند، ولى با اینحال یک ساختمان خوب را با کیفیت عالى از یک ساختمان زشت و بیقواره و ناموزون تشخیص میدهند. افراد زیادى را میشناسیم که خود شاعر نیستند اما ارزش اشعار شعراى بزرگ را تشخیص میدهند و آن را از اشعار بى ارزش متکلفان جدا میسازند، کسانى ورزشکار نیستند اما به خوبى در میان ورزشکاران داورى و انتخاب میکنند.
نمونه اى از روایات اسلامى در زمینه آزاداندیشى
در احادیث اسلامى که در تفسیر آیات فوق، یا به طور مستقل، وارد شده، نیز روى این موضوع تکیه فراوان دیده میشود: از جمله در حدیثى از امام موسى بن جعفر (ع) میخوانیم که به یار دانشمندش بنام هشام بن حکم فرمود: «یا هشام ان الله تبارک و تعالى بشر اهل العقل و الفهم فى کتابه، فقال فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه؛ اى هشام خداوند متعال اهل عقل و فهم را در کتابش بشارت داده است، و فرموده: بندگانم را بشارت ده، آنان که سخنان را میشنوند و از بهترین آنها پیروى میکنند، آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و آنان صاحبان عقل و اندیشه اند». در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) آمده است که در تفسیر آیه فوق فرمود: «هو الرجل یسمع الحدیث فیحدث به کما سمعه، لا یزید فیه و لا ینقص؛ این آیه درباره کسانى است که حدیثى را که میشنوند بى کم و کاست و بدون اضافه و نقصان براى دیگران نقل مىکنند». البته منظور از این حدیث تفسیر «فیتبعون أحسنه» میباشد، چرا که یکى از نشانه هاى پیروى کردن از بهترین سخنان این است که انسان از خودش چیزى بر آن نیفزاید، و عینا در اختیار دیگران بگذارد. در نهج البلاغه در کلمات قصار امیرالمؤمنان على (ع) مىخوانیم: «الحکمة ضالة المؤمن، فخذ الحکمة و لو من اهل النفاق!؛ گفتار حکمت آمیز گمشده مؤمن است، پس حکمت را بگیر هر چند از اهل نفاق صادر شود».