درباره فرقه های کیسانیه بسان آنچه در مورد دیگر فرقه ها نیز دیده می شود گزارشهای متفاوتی رسیده است. در منابع اهل سنت ملطی اساسا از کیسانیه در ردیف فرقه های سبئیه بحث می کند و آنها را مستقل نمی دانند و گروههایی را نیز برای آنان برنمی شمرد، اما پس از او اشعری از یازده فرقه برای کیسانیه یاد می کند و این یازده فرقه هم اختلافهایی را که درباره رتبه امامت محمد بن حنفیه وجود دارد و اینکه پس از امام علی علیه السلام بلافاصله امامت به او رسیده یا پس از امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام وی عهده دار امامت شده است، در بر می گیرد، هم فرقه های مشهورتر کیسانیه را که در دیگر منابع نیز از آنها یاد شده است شامل می شود و هم گروههای کوچکتری را که در درون هریک از فرقه های اصلی کیسانیه شکل گرفتند در کنار یکدیگر برمی شمرد. اما در گزارش بغدادی بیشتر به همان افتراقها بر سر مسأله امامت که از آن سخن به میان آمد پرداخته شده و به طور مشخص از کربیه، بیانیه و حربیه نام برده شده و البته دو فرقه اخیر در شمار فرقه های غالیان قلمداد گردیده است. گزارش اسفراینی نیز در این باره همانند گزارش بغدادی است و با آن تفاوتی یاد شدنی ندارد. اما برخلاف این دو گزارش، روایت شهرستانی در این زمینه انسجام بیشتری داد و در آن فرقه های چهارگانه مختاریه، هاشمیه، بیانیه و رزامیه یاد شده است. در این میان، گزارش ابن حزم با دیگر گزارشها اختلافی بنیادین دارد و ضمن آنکه کیسانیه را شعبه ای از زیدیان و هم مسلک آن گروه می داند برای کیسانیان دیدگاههای متفاوتی زیر عنوان «بعض الکیسانیه» مطرح می کرد که باید آنها را بر انشعابهایی که در گزارشهای دیگر و مهمتر از همه در گزارش اشعری آمده است منطبق ساخت. سرانجام در گزارش فخر رازی با تصریح به اینکه «فرقه های کیسانیه بسیارند» تنها به بیان عقاید کربیه، مختاریه، هاشمیه، و راوندیه پرداخته شده است. اما در منابع شیعه، در دو اثر ابوخلف اشعری قمی و نوبختی به همان انشعابهای حاصل آمده بر سر مسأله امامت پس از درگذشت هریک از رهبران پرداخته شده است، با این تفاوت که در کتاب المقالات والفرق اشعری قمی از مختاریه خلص، حربیه و مغیریه سخن به میان آمده و ظاهر گزارش او بدان اشعار دارد که مختاریه، حربیه و مغیریه سد فرقه مستقل از همدیگر و البته با دیدگاههای مشترک در خصوص امامت چهار امام نخست یعنی امام علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، و امام محمد بن حنفیه بوده اند. از دیدگاه نگارنده. به دلیل نزدیک بودن بخشی از کیسانیه با گروههایی از غالیان، میان فرقه هایی از غلات و فرقه هایی از کیسانیه همرأیی و همداستانی روی داده و همین خود زمینه آن را فراهم آورده است که این گروهها به همدیگر درآمیخته شوند. در حالی که بایست حساب گروههای غالیان را از فرقه های عمومی شیعه و از آن جمله از کیسانیان جدا کرد. با این مقدمه به فرقه های مهم کیسانیه پرداخته می شود:
1- مختاریه یا مختاریه خلص: این گروه پیروان مختار را در برمی گیرد و اینان کسانی اند که کیسانیه نخستین در کوفه با آنها متحد شده و جنبش کیسانیان را سامان داده اند. هرچند آنگونه که گذشت برخی از منابع از مختاریه به عنوان یک فرقه از فرقه های کیسانیه یاد نکرده اند، برخی دیگر از منابع یا از این فرقه به طور خاص نام برده و یا صریحا آن را یکی از فرقه های کیسانیه در ردیف دیگر فرقه ها دانسته اند. این گروه که به لحاظ زمانی بر انشعابهای صورت پذیرفته بر سر جانشینی محمد بن حنفیه و ابوهاشم تقدم دارند کمتر گرفتار اختلاف درونی شده اند، هرچند اختلافی که به روایت برخی منابع بر سر رتبه امامت محمد بن حنفیه وجود داشته قاعدتا می بایست در میان همین گروه یا میان این گروه با کیسانیان نخستین که پیش از ظهور مختار نیز در کوفه می زیسته اند رخ داده باشد. آن گونه که اشعری روایت می کند نخستین فرقه از کیسانیه عقیده داشتند علی بن ابی طالب علیه السلام به امامت فرزند خود محمد بن حنفیه تصریح کرده، چرا که پرچم خود در نبرد بصره را به او سپرده است. اما دومین گروه از کیسانیه مدعی شدند علی بن ابی طالب علیه السلام امامت را به امام حسن علیه السلام، امام حسن علیه السلام آن را به امام حسین علیه السلام، و امام حسین علیه السلام نیز آن را به محمد بن حنفیه سپرده است. اگر این دو گروه را بر کیسانیه نخستین و مختاریه منطبق بدانیم، هم خواهیم توانست با اطمینان بیشتری بگوییم اختلاف بر سر رتبه امامت محمد بن حنفیه میان کیسانیه نخستین و مختاریه به وقوع پیوسته است و هم این فرض با گزارش منابع تاریخی و فرقه شناختی سازگار خواهد افتاد که مختاریه را معتقد به امامت چهار امام یعنی علی علیه السلام، حسن علیه السلام، حسین علیه السلام، و محمد دانسته اند. عقیده به بداء و نیز دعوی نبوت را به مختار نسبت داده اند.
2- کربیه: این گروه یکی از طرفهای انشعابی است که بر سر مرگ و جانشینی محمد بن حنفیه در میان کیسانیه روی داد. در این انشعاب گروهی بر این عقیده شدند که محمد بن حنفیه نمرده، بلکه زنده و در کوههای رضوی است، شیری در جانب راست و ببری در جانب چپ از او حفاظت می کنند و غذایش صبح و شب برایش آورده می شود تا روزی که ظهور کند و زمین را از عدل و داد بپا کند. این گروه که به مهدویت ابن حنفیه گراییدند پیروان ابوکرب ضریر یا ابن کرب بودند و از این روی کربیه نام گرفتند. بخشی از گروههای غالیان از دامن همین فرقه روییدند، چونانکه حمزة بن عماره بربری که از پیروان این گروه بود پس از جدا شدن از ابن کرب مدعی خدا بودن محمد بن حنفیه شد و خود را نیز امام خواند و هرچند امام باقر علیه السلام و شیعیان از او برائت جستند، اما گروهی از مردم مدینه و کوفه از وی پیروی کردند و از آن جمله بیان بن سمعان و صائد نهدی به وی پیوستند. مهمترین عقیده این فرقه مهدویت محمد بن حنفیه است و کسانی چون کثیر بن عبدالرحمن مشهور به کثیر عزه و سید حمیری طرفدار این اندیشه و این گروه معرفی شده اند.
3- هاشمیه: این گروه یکی از طرفهای دیگر انشعابی است که درباره مرگ محمد بن حنفیه روی داد. این گروه عقیده داشتند ابن حنفیه در گذشته و پس از این پسرش عبدالله ملقب به ابوهاشم به امامت رسیده است. علم مستأثر یا مستودع از عقاید این گروه است. ابوهاشم پیشوای این گروه فرزند محمد بن حنفیه است که در منابع شیعه و سنی از او با عظمت یاد می شود و خود از راویان معتبری است که صاحبان صحاح سته از وی حدیث نقل کرده و ابن سعد، نسائی و کسانی دیگر او را ثقه دانسته اند. او از زهری، عمروبن دینار، سالم بن ابی جعد و کسانی از این دست نقل حدیث کرد. مشهورتر آن است که وی استاد واصل بن عطاء بوده و اصل اندیشه اعتزال را از او گرفته است. همین ابوهاشم است که به روایت منابع چون در سال 97ق./715و 716م. مرگ خود را در اثر سمی که به دسیسه عبدالملک مروان به او خورانیده شده بود نزدیک دید، محمد بن علی بن عبدالله بن عباس را وصی خود قرار داد و این وصیت زمینه وراثت عباسیان از علویان شد. پس از مرگ ابوهاشم یکی از بزرکترین انشعابها در میان کیسانیه رخ داد و همین انشعاب نقطه آغازی بر انحلال این فرقه در دیگر فرقه ها شد. در پی مرگ ابوهاشم در این باره چند موضع اختیار کردند و برچند دسته شدند:
1- گروهی گفتند: ابوهاشم در بازگشت از شام، در حمیمه، نزد محمد بن علی عبدالله بن عباس رفته و او را وصی خود قرار داد و او نیز پسر خویش ابراهیم امام را وصی قرار داده و ابراهیم امامت را به برادر خود عبدالله بن حارث ملقب به سفاح، نخستین خلیفه عباسی، سپرده و سفاح نیز عبدالله بن ابی جعفر ملقب به منصور را وصی ساخته است. این گروه قاعدتا باید با همان رزامیه یعنی پیروان رزام بن رزم که شهرستانی از آنان بعنوان فرقه ای از فرقه های کیسانیه یاد می کند، یکی باشد. طرفداران ابومسلم خراسانی از دنباله های همین گروه قلمداد می شوند.
2- گروهی گفتند: امامت پس از ابوهاشم به برادر زاده اش حسن بن علی بن محمد حنیفه رسیده است.
3-گروهی دیگر گفتند: امامت پس از ابوهاشم بی واسطه به حسن بن علی نرسیده بلکه نخست از ابوهاشم به برادر وی علی بن محمد و از علی بن محمد به فرزندش حسن رسیده است.
4-گروهی هم گفتند: ابوهاشم، عبدالله بن عمرو بن حرب کندی را وصی خود قرار داده و روح ابوهاشم به او نقل یافته است. به روایت شهرستانی همین گروه پس از آگاهی از خیانت عبدالله بن عمر از او رویگردان شدند و به امامت عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب گرویدند، از این گروه با نام حربیه نیز یاد شده است.
5- حارثیه: افزون بر اینها نوبختی از فرقه دیگری به نام حارثیه یاد می کند. آنان پیروان عبدالله بن حارث بودند که عقیده داشتند ابوهاشم، عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر را وصی خود قرار داده و چون او در آن هنگام صغیر بوده، ناگزیر ابوهاشم وصیت را به صالح بن مدرک سپرده است تا بعدها آن را به عبدالله بن معاویه بسپرد. هرچند احتمال دارد دو گروه اخیر با هم یکی باشند، در مجموع باید گفت این گروه دارای اندیشه های آمیخته به غلو بودند، چونانکه پس از مرگ عبدالله بن معاویه درباره مرگ و زندگی و نیز جانشینی او بر سه دسته شدند:
- دسته ای مرگ او را باور کردند.
- دسته ای دیگر گفتند: او نمرده در کوههای اصفهان است و زنده خواهد ماند تا همه را فرمانبر بنی هاشم کند.
- و دسته ای هم باور داشتند او نمرده و در کوههای اصفهان است و همو مهدی موعود است.
6- سرانجام گروهی دیگر نیز در میان هاشمیه بودند که گفتند: امامت پس از مرگ ابوهاشم به عموزاده او علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام رسیده است. این گروه به احتمال فراوان در امامیه منحل شده است.
این گزارشی از فرقه مهم کیسانیه است. در گذر زمان بتدریج برخی از این فرقه ها در گروههای غالیان و برخی نیز در امامیه حل شده اند. برخی سلف قرامطه قرار گرفته اند و بخشی از آنان هم به جنبشهای طرفدار عباسی پیوسته اند، به کونه ای که عملا پس از تشکیل و استقرار حکومت عباسیان از کیسانیه و حیات آنان خبری نیست و جنبش علوی و شیعی عمدتا در شاخه زیدیه و امامیه به حیات و فعالیت سیاسی- اجتماعی و نیز تلاش فکری ادامه می دهد.