کودکان از زمانی به راه می افتند و مخصوصا از زمانی که سخن گفتن را حتی به صورت ناقص فرا می گیرند قادر می شوند که تدریجا مستقل بار آیند. اصولا برای استقلال نسبی کودک همین دو شرط لازم است: یکی راه رفتن و خود را به هدفی نزدیک کردن و دیگری سخن گفتن و عقده دل را گشودن، و این دو به صورت نسبی در دو سه سالگی تامین است. مادران باید موجبات رهائی از وابستگی را برای کودک فراهم کنند مگر در آنجا که ضرورتی باشد مثلا طفل هنوز خوب و بد را تمیز نمی دهد، هنوز نیازمند به الگو و مدل است. اصل بر این است که سر پای خود بایستد و کارهای خود را خودش انجام دهد، در رابطه با کار و وظیفه اش احساس ارزش کند.
آماده کردن برای استقلال
دوران کودکی را نباید زیاد طولانی کرد، در عین اینکه نمی خواهیم طفل را از کودکی باز بداریم. کودک بودن و کودکی کردن حق اوست. او باید در این آزادی و رهائی مشروط لذتی ببرد، شادمانی و سروری در خود احساس کند، بپرد، بجهد، بدود، نازکشی بخواهد، حتی گاهی خود را برای مادر لوس کند و.... ولی فراموش نکنیم به هر میزان که کودک آمادگی برای استقلال و رهائی دارد باید او را رها کرد، نظارت و حراست او را از وابستگی ها رهاند و موجبات سر پا ایستادن او را فراهم آورد. باید به او آموخت که چگونه بیندیشد و تصمیم بگیرد، چکونه خود را از قیدها و بندها نجات دهد، چگونه از خود دفاع کند. او نیاز دارد که راه دستیابی به عزت را دریابد، از عفت و شرافت خویش دفاع کند، به مرحله خودکفائی در امور جاری و شخصی برسد، حتی اگر روزی مادر به دلایلی چون بیماری و بستری بودن نتوانست به خانه و زندگی برسد، او خود را ترو خشک کند، شخصا برای رفع نیاز به فعالیت بپردازد. والدین و مربیان ظاهربین شاید وابستگی کودک را نوعی علاقه برای خود به حساب آورند و حتی برای آن ارزشی قائل شوند، در حالی که این امر خلاف مصلحت والدین و کودک است. در چنان صورت هم کودک همیشه کودک باقی می ماند و هم مادر باید در نقش کلفت و مستخدم انجام وظیفه کند.
اصلاح و تعدیل خود بخودی
البته کودکان خود از نظر شرایط روانی و عاطفی در وضع و موقعیتی هستند که تدریجا به سوی استقلال و خودکفائی و رها شدن از قید و بند وابستگی ها حرکت می کنند. در یک سالگی کودک در عین اینکه اسیر تابعیت هاست خواستار استقلال و رهائی است. در دو سالگی برای تحقق خواسته هایش سماجت و اصرار دارد و لجبازی می کند، در سه سالگی خودسری منفی دارد، در 4 سالگی اگر چه تا حدودی آرام است ولی در 5 سالگی اصرار دارد شخصا خواسته هایش را محقق کند و از تابعیت بیرون آید. به هنگامی که کودک به سنین مدرسه رسید و مخصوصا در 7 سالگی به مرحله تفکر منطقی رسید از تابعیت بیرون می آید و حتی اگر روزی ظهر از مدرسه به خانه آید و مادر را نیابد می تواند شکم خود را به نحوی سیر کند و بالاخره زیاد عذاب نکشد. و این یک مزیت برای کودک به حساب می آید. چه بسیارند کودکان پنج ساله ای که مثلا دستمال یا جوراب خود را می شوریند، به مادر خود در خانه کمک می کنند، در اثر مشاهده ها و همراهی با مادر می توانند مهارت های لازم را به طور نسبی برای زندگی مستقل فراهم آورند و از عرضه و لیاقت خود به نحوی مطلوب استفاده نمایند. همچنین بسیارند کودکان 4 و5 ساله ای که لباس خود را می پوشند، دکمه هایشان را می بندد، خود به دستشوئی می روند، خود دست و صورت خویش را می شویند و تدریجا از قید وابستگی رهائی می یابند. به هر میزان که این آمادگی بیشتر تشویق شود بیشتر به نفع و مصلحت کودک است بدان شرط که برای کودک شاق و خسته کننده نباشد.
شیوه های اصلاح:
اینکه کودکان را چگونه از وابستگی ها برهانیم و یا به چه صورت هائی از وابستگی های شدید موجود رهائی دهیم شیوه ها و طرقی در این زمینه وجود دارد که اهم آنها بدین قرارند:
1- عادت دادن کودک به شرایطی تدریجی برای قطع وابستگی ها، مثل عادت دادن به خواب و استراحت به تنهایی و بدون کمک مادر، عادت دادن به صرف غذا، عادت دادن به سر پا ایستادن و.... ، کودک را به آنچه بخواهیم می توانیم عادت دهیم.
2- دادن مسئولیت به کودک و تمرین آن از همان خردسالی مثل خواستن از کودک که سفره را پهن کند، قاق را سر سفره بیاورد، لیوان خالی را سر سفره بگذارد، نمکدان را به سر سفره ببرد و این از سه سالگی میسر است.
3- آگاهی و تفهیم به کودک که باید کارهای خود را انجام دهد و یاد دادن اینکه این کار را چگونه انجام دهد و به چه صورت در انجام کاری موفق باشد مثل یاد دادن شستن دستمال، یاد دادن تا کردن دستمال و جوراب و....
4- القاء و تذکر به کودک و ترغیب و تشجیع او به کار و مسئولیت که تو بحمدالله بزرگ شده ای، می توانی کارت را خودت انجام بدهی. تو الان کلاس اول هستی، خودت برو برای خود آب بیاور و خودت سفره را پهن کن و.....
5- در مواردی غبیت از محیط خانه و اطاق، تا او ناگزیر شود کارهای خود را خود انجام دهد، و زمانی هم بی اعتنائی به درخواست و امر و نهی او که از شما آب طلب می کند، و یا چیزی را می طلبد. عادت او را بشکنیم. و نگذاریم ریشه دار گردد.
6- دادن شهامت و جرات به او که نترس، به پیش برو، خودت به حیاط و دستشوئی برو، از تاریکی وحشت نداشته باش، ما هستیم، به تو کمک خواهیم کرد.
7- مانوس کردن او با افرادی که در این زمینه استقلالی دارند و کارهای خود را خود انجام می دهند، و همراه کردن او با معاشران و ایجادعلاقه در آنان تا تدریجا از میزان وابستگی شان به شما کم شود.
8- تعیین حدود وظایف و مالکیت او و استقلال و آزادی او، تا معلوم شود که راجع به چه اشیائی با آنان حرف می زنند، چه چیزهائی به او تعلق دارد و به او بگوئیم این جای تو یا اطاق تست، این کت تست، این کفش تست، تو باید آنها را حفظ کنی، تمیز نگه داری و...
پرهیزها در این راه
فراموش نکنیم که ما می خواهیم از وابستگی شدید کودک جلوگیری کنیم، باید تعلق او را پذیرا شویم ولی نه به گونه ای که این امر موجب لطمه و زیانی برای او یا دیگران شود. می خواهیم که او سر پا بایستد ولی نه به گونه ای که از روابط او با دیگران جلوگیری به عمل آید و یا با مادر و پدر قطع رابطه کند.
- اگر روابط شدید است، قطع رابطه نباید ناگهانی و با عجله صورت گیرد. امر تدریج را از یاد نبریم.
- در چسبندگی کودک به مادر عصبانی نباید شد. آرام آرام باید دست او را از دامنش کوتاه کرد.
- قطع وابستگی شدید ضروری است ولی نه به صورت طرد که اعتماد کودک را از او دور سازد.
- فرمانبرداری از کودک در مورد عدم استطاعت او به انجام کاری ضروری است ولی نباید به صورت قدرتی سازمان یافته و بدون چون و چرا درآید.
- در عین قطع وابستگی شدید خطاست که محبت و مهر را از او دریغ داریم که از ما سرد و دلزده شود.
- اگر بنای جدائی و ترک وابستگی است او را با دیگران بیش یا کم مانوس کنید تا یاس و نگرانی بر او غالب نشود.
- و در کل همه گاه سعی داریم حساسیت وابستگی را در او خاموش نکنیم و همه گاه سر نخی از او به خانواده وصل باشد.