انگیزه ها و زمینه هائی که سبب بروز عاطفه خشم، آن هم به صورت خطرناک و دشوار شده اند، موارد متعددی هستند. بررسی ها، مخصوصا درباره کودکان نشان می دهند که علل و عوامل متعددی در این رابطه دخالت دارند از جمله:
1- علل شخصی زندگی: در این مورد باید یادآور شویم کودکی که ضعیف است و توانائی انجام کاری را ندارد، مثلا نمی تواند فلان پیچ را ببندد یا دو قوطی را در هم داخل کند خشمگین می شود. همچنین اگر کودکی نتواند منطقی را ثابت کند، درباره امری استدلال و طرف مقابل را قانع کند، مهارت کافی و مورد نیاز نداشته باشد، در برخورد با مشکلات و رفع آن خود را ناتوان ببیند و یا جرأت اقدامی را در خود نیابد خشمگین می شود.
2- علل زیستی – بدنی: گاهی خشم بخاطر دلایل زیستی است و ما در این زمینه می توانیم مواردی را بشرح زیر ذکر کنیم: دردهای جسمانی، خستگی شدید، نیاز به خواب، احساس نقص در بدن و زشتی قیافه به علت مقایسه ها، حرکت دادن های سخت برای کودک، نگاهداشتن سر کودک، فشردن و چسباندن بازوها به پهلوها، روی هم قرار دادن ساق پاها (در کودکان 2 هفته ای)، حبس تنفس، احساس آزار در بدن و عدم توان دفاع، قنداق کردن کودک و مخصوصا بستن دستهای او.
3- علل روانی: در این زمینه می توان از علل و عواملی نام برد که برخی از آنها بدین قرارند: احساس وجود مانع در سر راه خود، احساس رفتار متناقض از والدین مثل تشویق و تنبیه فرد بخاطر عملی واحد، عدم مقنع بودن استدلال، وجود تضاد با خواسته های او، میل به برتری و سلطه طلبی، احساس این نکته که به او دروغ گفته و یا سر او شیره مالیده اند، احساس اینکه او را کوچک به حساب آورده و به بازی نگرفته اند مخصوصا در سنین نوجوانی، نگرانی از رفتار جاهلانه دیگران، نشان دادن قدرت خود به دیگران، ملاحظه امری خلاف رای و نظر خود، استقلال طلبی، نارضائی از یک جریان، احساس ملامت و تحقیر، احساس بر ملا شدن اسرار خود توسط دیگران، گرفتن چیزی از کودک، رشد تخیل و میل به مضطرب کردن دیگران، منحرف ساختن او از امور مورد علاقه، خوددوستی، صدمه به عزت نفس، ملاحظه بی مهری و بی عدالتی، احساس تحمیل و زورگوئی، احساس تمسخر و طعنه و کنایه و....
4- علل عاطفی: خشم در کودکان گاهی بنا به عللی عاطفی است. در این مورد دلایل و علل بسیاری قابل ذکرند که برخی از آنها بدین قرارند: خصومت ها و کینه توزی های ناشی از احساس محرومیت، احساس تبعیض و مورد بی مهری قرار گرفتن، دریغ داشتن محبت نسبت به کودک، احساس رفتاری غیرمنصفانه، احساس خشونت و ستم درباره خود، احساس ناکامی های شدید، حساسیت ها و زود رنجی ها، حسادت های گوناگون، حسد و کینه نسبت به نوزاد، ترس از یک امر که مانع وصول به هدف است، احساس اینکه سر به سرش می گذارند، نازپروردگی، وجود هیجانات در زندگی، احساس شکست در برابر یک جریان...
5- علل اجتماعی و محیطی: گاهی خشم علت و علل اجتماعی دارد که بخشی از آن بدین قرارند: دخالت در کارهای کودک، به رسمیت نشناختن عمل او، برخوردهای نگران کننده، عمل مادر یا پدر را جاهلانه اندیشیدن، احساس نامانوسی با فردی که در حضور کودک است، عدم توان ارتباط با افراد جدید، محرومیت از معاشرت، ترک مادر کودک را، بی علاقگی و عدم انس با پرستار خود، وجود شلوغی و سرو صدا در خانه و محل زندگی، وجود الگوهای بدآموز، ایجاد زمینه برای گرفتاری او، محقر بودن خانه، نبودن فضای لازم برای آزادی و عمل عدم امکان بازی در طبیعت و....
6- علل انظباطی: در این زمینه نیز از علل و عوامل بسیاری باید سخن گفت که اهم آنها عبارتند از: سختگیری بیحساب، شکنجه و تنبیه های غیرعادلانه، سرزنش و ملامت در امور، جبر به تخلیه در ساعات معین که کودک را شدیدا عصبانی می کند، بازخواست شدید از کارهای کودک، مقید کردن کودک به خاطر کمال طلبی والدین و یا تحت تملک قرار دادن کودک، واداشتن کودک به عجله و شتاب در امور با توجه به اینکه چنین توانی در او نیست.
7- علل تربیتی: از عوامل مهم در این زمینه عبارتند از آموزش چیزی به کودک که مورد رغبت و علاقه او نیست، وجود بازی های توام با جنگ و زد و خورد و یا هر نوع بازی توام با قساوت و خشونت، تربیت غلط اولیه بدان شرط که ریشه بیماری عصبی نداشته باشد، خواستار تسلیم کردن والدین از راه اعمال خشونت، جلب توجه دیگران برای دستیابی به هدف مطلوب، سماجت و اصرار والدین به خوراندن غذا به کودک و در حلق او ریختن و...
عوامل دامن زننده:
عوامل بسیاری هستند که به خشم کودک دامن می زنند و آن عوامل عبارتند از:
- حالت هیجان پذیری و ترس، تشویش و اضطراب شدید و فشار و.....
- مخالفت با کودک مخصوصا در حال خشم که آتش آن را تیزتر می کند.
- ناکامی و محرومیت عاطفی به صورت طرد، اخراج، بی اعتنائی و....
- پرسش از کودک پس از تنبیه که چرا کتک خوردی
- دیدن فیلمهای خشونت آمیز که آثاری وحشتناک در کودک بر جای می گذارد.
- بی نظمی در زندگی و عدم توان مقاومت در برابر خشم او
- گرسنگی و تشنگی، بیماری و درد، افکار مغشوش و ناآرام، عدم یافتن راه حل ها
-قطع فعالیت های عادی، ایجاد ممانعت، کم خوابی و شکست مداوم
- برخورد نادرست با کودک حتی در صرف غذا و لباس و...
جنبه اکتسابی و جانجائی خشم
در اینجا ضروری است به دو مساله توجه شود: یکی جنبه اکتسابی خشم بدین معنی که خشم امری اکتسابی و سرایت کننده ای است. کودکان از طریق دیدن کتک کاری دیگران و تماشای اعمال خشونت ها، آن را می آموزند و هم مسأله سرایت آن به دیگران از سوی یک عامل مطرح است، دیگر اینکه خشم حالت جابجائی دارد و کودک آن را به دیگری یا به اشیاء منتقل می کند. مثلا او عروسک را کتک زده، ظروف را می شکند. اگر از پدر کتک بخورد تلافی آن را سر دیگران و گاهی عروسک در می آورد و این امر حتی در سیاستمداران بزرگ نیز دیده می شود که خشم خود را بر سر ملتی و یا جمع و گروه پیاده می کنند. البته ممکن است گاهی خشم فرو خورده شود و در آن صورت این امر سبب پیدایش حالات نفسانی دیگر می شود مثل خودخوری، تحسر و تاسف، افسردگی درونی، بغض و کینه و نفرت، برافروختگی و آشفتگی و....