جستجو

نمونه ای از آگاهی و حاضر جوابی شیخ مفید

محمدبن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید، از علمای برجسته و فقها و متکلمین بزرگ و از زهاد و وارستگان کم نظیر شیعه می باشد که سنی و شیعه او را به علم و کمال قبول داشتند. وی به سال 336 هـ.ق یازدهم ذیقعده متولد شد و در سال 413 در سن 76 سالگی از دنیا رفت. جنازه او را هشتاد هزار نفر تشییع کردند و در حرم کاظمین به خاک سپردند. وی از نوابغ تاریخ است که بیش از دویست کتاب تألیف نموده و اهل تسنن او را بزرگترین عالم از علمای شیعه می دانستند. از حکایت های مربوط به این نابغه بزرگ اینکه: روزی قاضی عبدالجبار در بغداد در مجلس خود بود، و بسیاری از علمای بزرگ شیعه و سنی در آن مجلس حضور  داشتند، در این هنگام شیخ مفید وارد مجلس شد و در پایین مجلس نشست. پس از مدتی، به قاضی رو کرد و گفت: من از تو در حضور این علما سوالی دارم.
– بپرس.
– شما در مورد این حدیث چه می گویید که پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» کسی که من رهبر او هستم، پس علی علیه السلام رهبر اوست. آیا این حدیث، مسلم و صحیح است که پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر فرموده است؟
- حدیث صحیح می باشد.
– منظور از کلمه «مولی» چیست؟
- «مولی» به معنای اولی ( بهتر) است.
– پس این اختلاف و خصومت بین شیعه و سنی چیست؟ (با اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله علی علیه السلام را بهتر از دیگران معرفی نموده است).
- این حدیث روایت است، ولی خلافت ابوبکر، درایت ( او از روی اجتهاد و درک) می باشد و انسان عادل روایت را همتای درایت قرار نمی دهد (یعنی درایت مقدم است).
– شما درباره این گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله که فرمود: «حربک حربی و سلمک سلمی، جنگ تو، جنگ من است، و صلح تو صلح من است، چه می گوئید؟
– این گفتار بر اساس حدیث صحیح است.
– نظر شما درباره اصحاب جمل (که به جنگ علی علیه السلام آمدند مانند طلحه و زبیر و......) چیست؟
- ای برادر، آنها توبه کردند.
- ای قاضی! جنگ آنها «درایت» (و حتمی) بوده است ولی توبه کردن آنها روایت شده است، و تو در مورد حدیث غدیر گفتی، روایت معادل درایت نیست (و درایت مقدم می باشد).

قاضی از پاسخ به شیخ مفید عاجز و درمانده شد، سر در گربیان فرو برد و سپس گفت: تو کیستی؟ شیخ مفید جواب داد: من خدمتگزار تو، محمد بن محمدبن نعمان حارثی هستم. قاضی از مسند قضاوت برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر آن مسند نشاند و گفت: «انت المفید حقا»، به راستی که تو انسان مفید (سودبخشی) هستی. چهره های علمای بزرگ مجلس درهم کشیده شد، وقتی قاضی ناراحتی آنها را دریافت به آنها رو کرد و گفت: ای علما! این مرد(شیخ مفید) مرا مجاب کرد و در پاسخ او عاجز شدم، اگر کسی از شما قادر به جواب اوست، اعلام کند تا او را بر مسند بنشانم و شیخ مفید به جای خود بنشیند، هیچکس جواب نداد و این موضوع شایع گردید و علت نامگذاری او به «مفید» از همین جا سرچشمه گرفت.

منابع

  • محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 537 تا 539

کلید واژه ها

شیخ مفید تشیع تسنن

مطالب مرتبط

نقد نظر راسل در مورد تمایل شیعه به فلسفه انفال در فقه اسلامی عدل به عنوان یکی از اصول دین اختلاف نظر بین شیعه و سنی در توضیح افک تفاوت نظر شیعه و اهل تسنن درباره اجماع اعتراف علمای اهل تسنن به علم و فقاهت و معنویت امام صادق (ع) رابطه تضادهای تاریخ با تضاد درونی انسان ها

اطلاعات بیشتر

ابزار ها