قانون تکامل (یعنی حرکت از مرتبه ی نقص به سوی کمال) از قوانین مسلم و تعطیل ناپذیر عالم طبع است. تمام کائنات، از کوچکترین ذره تا عظیم ترین کرات و کهکشان ها، جاندار بی جان، در حال حرکت برای رسیدن به کمال نوعی خود می باشند. دانه ی گندمی که در دل خاک می روید، بذر گلی که در زمین افشانده می شود، نطفه ی که در شکم یا تخم یک حیوان و یا در رحم یک انسان قرار می گیرد، تمام اینها طبق قانون «تکامل»، به مسیر معینی افتاده و تحت شرایطی خاص، رو به غایتی مخصوص که برای رسیدن به همان غایت، قدم به عرصه ی هستی نهاده اند، تا یکی تبدیل به سنبلی پر از دانه های فراوان گردد، دیگری به صورت یک بوته ی شاداب از گلبرگ های زیبا و معطر به روی تماشاگران طرف چمن خندد، سومی مثلا طاووسی دلربا و یا بلبلی شیدا شده و چهارمی یک قامت افراشته و انسانی متفکر و باهوش و زیرک و دانا گردد. حال، اگر فرضا در میان انواع، افرادی بر اثر برخورد با مانعی متوقف گشته و در ظاهر راه عدم بپیمایند، مع الوصف از حیطه ی قانون «تکامل» بیرون نرفته و بازاز راه تکامل مجددا در مسیر اصلی خود افتاده و رو به غایت نوعی خلقت خود می روند. این جریان در جزء جزء عالم به چشم می خورد و تا آنجا هم که دانش پژوهان، با چراغ روشن علم به زوایای تاریک جهان سر کشیده اند، در همه جا به پیشتازی قانون تکامل پی برده و تأیید نموده اند که به هرحال آنچه مسلم است، این کاروان معظم هستی با جنب وجوش و تلاش دائم با تمام ارکان و اجزاء و محتویاتش سرگرم تحول بوده و طبعا با هرگونه توقف و رکود در حال جنگ و نبرد می باشد و هر نوع عامل ضد تکامل را با قوت و قدرتی تمام درهم شکسته و آن را در شکم امواج کوبنده ی خود هضم می کند و نابود می گرداند و همچنان به سیر تکاملی خویش ادامه داده و پیش می رود تا آنجا که خدا خواسته و این جهان سیال پرغوغا را برای نیل به آن مقصد اعلا به وجود آورده و با تجهیزاتی عجیب به راه انداخته است، واصل شود. آری در آن نقطه و در آن سر منزل مقصود است که این کاروان عظیم، بار خود را افکنده و از آن همه غوغا و ضوضاء و جنب و جوش های پر سروصدا که در حال حرکت داشت خلاصی می یابد و با آرامشی خاص به تمتع و بهره گیری و برخوردری از حیات اصلی خود می پردازد و چنان ثبات و استقراری در آن جهان به وجود می آید و استعددها هر چه که هست آنگونه به فعلیت می رسند که فردوس نشینان، به فرموده ی قرآن «لا یبغن عنها حولا» (کهف/108)، «طالب هیچگونه دگرگونی و تحول از آن زندگی نمی باشند».
ناسازگاری با ناموس«تکامل»
اکنون ما از خردمندان و صاحبنظران می پرسیم: آیا اگر راستی این دستگاه عظیم خلقت و این کاروان معظم هستی با این همه تجهزات عجیب و سازمان های شگفت انگیزش، به همین جا ختم گردد و بعد از چندی (چنانکه دانشمندان می گویند) این کرات و منظومه های شمسی یکی بعد از دیگری سرد و خاموش شوند و تمام مظاهر حیات، تبدیل به موجوداتی مرده و بی روح گردند و در این میان، انسان که به قول معروف «گل سر سبد مخلوقات» و (لااقل تا آنجا که ما شناخته و دانسته ایم) عالیترین محصول جهان خلقت است، با آن همه تشکیلات عجیب و شاهکارهای بدیعی که در ساختمان جسم و روح او به کار رفته پیداست که جنبه ی مقدماتی برای یک زندگی فوق العاده وسیع دیگری دارد، اگر تمام هدف و غایت خلقت او در همین زندگی بسیار کوتاه عالم دنیا، آن هم چنانکه می بینیم مملو از انواع ناملایمات و دشواری های طاقت فرسا و نیش های جانگزاز خلاصه گشته و دوران عمر و دفتر حیاتش با «مرگ» بسته شود و تمام آن دستگاه های حیرت انگیز مغز و اعصاب و قوای دراکه و حساسه اش تبدیل به خاک و ذرات خاکش دستخوش امواج باد گردیده و آنچنان نابود شود که گویی هرگز نبوده است! آیا حقا در این صورت کاری بر خلاف عقل و حکمت تحقق نیافته است؟ آیا انصافا ممکن است این رکود و توقف شوم، بلکه این سیر قهقهرایی موحش، با ناموس مسلم و عمومی «تکامل» که در طبیعت عالم آفرینش، ساری و جاری است، موافق و سازگار درآید؟ آیا هیچ امکان این هست که موجودی، عامل پیدایش آثاری ضد آثار خود باشد؟ یعنی توقف از تکامل زاییده شود و «تحرک» تولید کننده ی «سکون» گردد؟
نه، حاشا و کلا چنین محال است و هرگز توقف و سکون با طبع قانون تکامل که در جوهر خلقت در جریان است نمی سازد. بلکه همانطور که گفتیم این جهان با تمام محتویاتش که از جمله ی آن، انسان دائما در حال تبدیل و تحول است و لایزال، از نقص، رو به کمال می رود و در هر مرحله، صورتی کاملتر از صورت پیشین به خود می گیرد تا سرانجام، مبدل به جهانی شود در نهایت درجه ی وسعت و نورانیت و آسایش در حیات و استغراق در کمال، آنگونه که نسبت این جهان سیال و گذرا با آن جهان ثابت و مستقر، همچون نسبت بذر است با ثمر و نسبت با انسان می دانیم. مسلما نظام قهری عالم و سیر جبری خلقت تا هسته و بذر را به سر حد میوه شدن نرساند از کار خود دست بردار نخواهد بود و لذا به وجود آوردن «بذر» در واقع اعلام قعلیت «میوه » را داده است. اساسا «بذر» و ثمر با هم متحدند. بذر همان مرتبه ی ناقص میوه است و میوه هم مرتبه ی کامل بذر است. تخم، میوه ی مجمل است و میوه هم تخم مفصل است. یعنی یک هسته خرما که در دل خاک می رود، در واقع همان درخت پر از شاخ و برگ نخل است با تمام خوشه های خرما و رنگ و بو و طعمش. منتهی فعلا به صورت سربسته و پیچیده و مندمج جلوه کرده است و چون به حرکت در آمد و رو به تکامل رفت، آنچه در کمونش هست، بارز گردیده و تبدیل به درختی بزرگ و مفصل می شود؛ دارای شاخ و برگ فراوان و خوشه های شاداب و رطب. همچنین نظام آفرینش، با متکون ساختن نطفه در رحم، مخلوقیت حتمی انسان را نشان می دهد که سنت قاهره ی خلقت تا نطفه را به سر حد انسانیت نرساند، دست از کار تکمیل خود برنمی دارد و در واقع، نطفه و انسان با هم متحدند. نطفه، همان مرتبه ی ناقص انسان است و انسان نیز مرتبه ی کامل نطفه است. نطفه، انسان مجمل است و انسان نطفه ی مشروح و مفصل است و هکذا.
«دنیا» را که می بینیم با همه چیزش در حال حرکت و انتقال است. از همین جا باید پی به حتمیت «آخرت» برده و آن را مقطوعا مخلوق موجود مسلم بدانیم. چه آنکه نظام قهری خلقت تا دنیا را به سرحد «آخرت » نرساند، ازحرکت باز نخواهد ایستاد و از سیر تکاملی خود دست برنخواهد داشت. دنیا چون «تخم» است و «آخرت» میوه است. دنیا همانند نطفه است و آخرت چون انسان است. و دنیا و آخرت با هم متحدند از سنخ اتحاد میوه و تخم و نطفه و انسان. یعنی «دنیا» آخرت سربسته و پیچیده است و «آخرت»، دنیای مشروح و مفصل است. «اذا زلزلت الارض زلزالها* واخرجت الارض اثقالها....یومئذ تحدث اخبارها» (زلزال/4-1)، «در آن هنگام که زمین، به شدیدترین لرزشش لرزانده شود و زمین، بارهایش را بیرون دهد... در آن روز ]زمین[ خبرهایش را باز گوید». «و اذا الصحف نشرت» (تکویر/10)، «و آنگاه که نامه ها گشوده شود».
در حقیقت، «دنیا» مرحله ی پیچیدگی صحیفه های وجود است و دوران ضبط خبر. اما «آخرت» دور از «نشر صحائف» است و مرحله «پیش خبر». اینک به بیانی از صاحبنظران توجه فرمایید: «انسان به اقتضاء طبیعت و فطرتش در حال حرکت به سوی کمال است و می کوشد تا خود را به «مبدأ فعال» نزدیک کرده و آن کمالی را که از نخست برای نیل به آن خلق شده است به دست آورد، ولی آن کمال اعلی در این عالم ادنی یافت نمی شود، بلکه فقط در عالم آخرت که رجوع و بازگشت همگان به آنجا و غایت خلق و منتهی الیه سیر این جهان سیال آنجاست برای وی تحقق می یابد. بنابراین، بدیهی است پس از آنکه انسان، جمیع مراحل سیر تکاملی خود را از جماد نبات بودن و حیوان بودن، طی کرد و قدم به عالم انسانی نهاد و سرانجام به سیر دنیوی خویش در این سرا پایان داد، طبعا و ضرورت قانون تکامل باید رو به نشأه ی آخرت رفته و از مرحله ی «قوه» به سر حد«فعلیت» ترقی یابد و بالاخره به (قرب) خدا که غایة الغایات و منتهی الیه تمام حرکت ها و آرزوهاست نائل گردد. پس انسان به حکم فطرتش تدریجا رو به آخرت در حرکت می باشد و طبعا به آنجا که غایت و هدف از خلقت اوست واصل می شود.... چه آنکه نسبت دنیا به آخرت نسبت نقص به کمال است و نسبت طفل به بالغ..... و لذا پس از آنکه به آخرین حد سیر دنیوی رسید، آماده ی ارتقاء از این سرا به سرای دیگر که دارالقرار است می گردد».
ناموس «تکامل» در منطق قرآن
تا اینجا سخن از ناموس «تکامل» بود از طریق استدلال عقلی. حال، ازدیدگاه قرآن کریم به مطلب می نگریم و در تحکیم اساس آن به آیاتی چند از کتاب خدا تمسک می جوییم: «افحسبتم انما خلقناکم عبثا وانکم الینا لا ترجعون» (مومنون/115)، «آیا گمان بردید که شما را ]با این همه تجهیزات عجیب از داخل و خارج[ بیهوده و عبث آفریدیم؟ ]هدف و غایتی متناسب با این سازمان عظیم خلقت در کارنیست[ و اینکه شما به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟» در این آیه ی شریفه با کمال وضوح، عدم رجوع انسان به سوی خدا (یعنی توقف و قطع حرکت به سوی کمال و بسته شدن دفتر حیات انسان با حادثه ی مرگ و خلاصه، عدم تکامل انسان در وجود) مساوی با عبث بودن خلقت و بیهودگی آفرینش انسان معرفی گردیده و اینچنین پندار و گمانی نسبت به آفریدگار حکیم، مورد ذم و نکوهش واقع شده است. یعنی به طور حتم بدانید که آفرینش بیهوده و بی هدف نبوده است و او باید در مسیر «تکامل» تا حد رجوع و بازگشت به خدا ( کمال بی پایان) در حرکت باشد و هرگز با حادثه ی مرگ از راه نمی ماند و مردن، پایان زندگی وی نمی باشد.
«ایحسب الانسان ان یترک سدی* الم یک نطفه من منی یمنی* ثم کان علقه فخلق فسوی* فجعل منه الزوجین الذکر والانثی» (قیامت/36-39)، «آیا انسان گمان می برد که بیهوده و مهمل واگذاشته می شود؟ ] بی تکلیف و بی جزا به حال خود رها می گردد؟[ آیا او نطفه ای نبود از منی که ]در رحم[ ریخته می شود؟ سپس خون بسته ای گردید ]و خدا[ او را آفرید ]شکل و صورتی مخصوص به او داد[ و کامل و معتدلش گردانید ]تناسب بین اعضا و جوارحش مقرر ساخت[ و از وی دو جفت نر و ماده قرار داد».
«یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنا کم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه وغیر مخلقه لنبین لکم و نقره فی الارحام مانشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ومنکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا و تری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج* ذلک بأن الله هو الحق و انه یحی الموتی و انه علی کل شیء قدیر* و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان الله من فی القبور» (حج/7-5)، «ای مردم، اگر درباره ی رستاخیز] قیامت[ در ریب وشکی هستید، پس] به کیفیت آفرینش خود توجه نمایید که[ حقیقت آنکه ما شما را از خاکی آفریدم. آنگاه از نطفه ای، آنگاه از خونی بسته، سپس از پاره گوشتی صورت گرفته و نگرفته ]کامل الخلقه وناقص[ تا بیان کنیم برای شما ]قانون تکامل خلقت و امکان بعث قیامت را[ آنچه را که بخواهیم ]از جنین ها[ تا مدتی معین ]تمام دوران حمل[ در رحم ها مستقر می سازیم، آنگاه شما را به صورت طفل ]از رحم[ بیرون می آوریم، سپس ]شما را می پروریم[ تا به شدت و کمال قوت خود برسید. و بعضی از شما ]در سنین اوایل یا اواسط عمر[ می میرد و بعضی از شما به پس ترین دوران عمر ]نهایت پیری[ می رسد که بعد از ]آن همه[ دانایی، چیزی نداند و زمین را ]فصل زمستان[ خشک و بی گیاه می بینی، پس همین که آب را بر آن نازل کنیم می جنبد و برمی آید و از هر نوع ]گیاه[ بهجت زا و نشاط انگیز می رویاند. این جریانات ]تطورات انسان در رحم و تکامل نبات در مهد زمین[ بدین جهت تحقق می یابد که خدا همو حق است و او زنده می کند مرده ها را و او بر هر چیز تواناست و به طور حتم، قیامت آمدنی است. شکی در آن نیست و محققا خدا کسانی را که در قبرها هستند، زنده و معبوثشان می گرداند.».
«و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین* ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین* ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخالقین*ثم انکم بعد ذلک لمیتون * ثم انکم یوم القیامه تبعثون» (مومنون/16-12)، «به راستی که انسان را از چکیده ای از گل آفریدیم. آنگاه او را نطفه ای در قرارگاهی منیع و مناسب ]پرورش[ قرار دادیم. سپس نطفه را خون بسته ای ساختیم. آنگاه خون بسته را گوشت پاره ای گردانیدیم و گوشت پاره را استخوان ها ساخته و استخوان ها را گوشت پوشانیدیم. پس از آن او را به صورت خلق دیگری پدید آوردیم. پس شایسته تکریم و تعظیم است خدا که بهترین آفریدگاران است. باز حقیقت آنکه بعد از این ]مراحل و طی قسمتی از طریق تکامل[ مردنی هستید ]سرانجام می میرید[ و سپس شما محققا روز قیامت برانگیخته می شوید».
در این آیات شریفه نیز سخن از تطورات تکامل «انسان» و «نبات» به میان آمده و حرکت انسان از مرحله ی خاک تا به عالیترین مراحل دنیوی اش، «اشد» که سن کمال قوت اعضاء و نیروهای آدمی است، نشان داده شده است و همچنین تبدلات اجزاء خشک و افسرده و بی جان زمین در اندام بذرها و هسته های نباتی، تا سر حد اهتزاز و رویش انواع گیاهان و ریاحین، نمودار گردیده است. آنگاه این دو جریان که دو نمونه از مجاری قانون «تکامل» است، شاهد بر امکان «قیامت» و زنده گشتن مرده ها در روز «جزاء» ارائه شده است که می فرماید: «لنبین لکم»؛ یعنی تشریح مراحل سیر وجود از صورت خاک مرده تا صورت یک انسان زنده، برای این است که شما یقین به «تحول» مجدد اجزای خاکی آدمیان پس از مرگ پیدا کنید و بدانید «ذلک بان هو الحق»؛ این سیر تکاملی منظم، مسبب از«حقیت» خدا و غایت دار بودن دستگاه خلقت است و رها کردن آن پیش از وصول به هدف، منافی با حقیت حق است و هم روشنگر این واقعیت می باشد که «انه یحی الموتی» خدا علی الدوام به «احیاء موتی» و زنده کردن مرده ها در کار است. و «انه علی کل شیء قدیر»؛ قدرت او محدود به حدی نبوده و در هیچ مرتبه ای از مراتب «تکمیل» و تکامل به «توانایی» مطلقه اش عجز و فتوری راه نمی یابد و برای او «تجدید» حیات، دشوارتر از تأسیس آن نمی باشد، بل «هو اهون علیه» (روم/27)، «آن بر وی آسانتر است» بنابراین، طبیعی است که با مشاهده ی این آثار و توجه داشتن به تحول عمومی جهان، اعتقاد جازم پیدا می کنید براینکه رستاخیز، آمدنی و زنده گشتن مردگان، حتمی است، (ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور).
نتیجه آنکه: در این نوع از آیات شریفه ی قرآن، نشاه ی «قیامت» در قیافه ی آخرین مرحله ی یک «سیر تکاملی منظم» ارائه گردیده و مخصوصا در مواضع عدیده ای صریحا موضوع زنده شدن انسان ها پس از مردن و در دل خاک رفتن، تشبیه به «احیاء زمین و روییدن انواع نباتات بر اثر نزول باران» شده است و با این تشبیه بسیار رسا، مسأله ی بعث و حیات مجدد انسان، در جریان صددرصد طبیعی و حتمی الوقوع و مسلم به دنبال مراحل قبلی خلقت، نشان داده شده است.