شروع عملیات در جنگ احد

جنگ احد از سوی مشرکان آغاز شد و طبق رسم آن روزگار طرفین به نبرد تن به تن پرداختند؛ پس از آن سـپـاه اسـلام بـه فـرمـان رسـول خـدا (ص) یـورش بـرده، کافران را به سختی شکست داد. اصحاب رسول خدا (ص) به تعقیبشان پرداختند، خالد بن ولید با دویست نفر سواره راه دره را پیش گرفت، تا از آنجا به سپاه اسلام حمله ور شود، لیکن به عبدالله بن جبیر و نفراتش برخورد، و عبدالله نفرات او را تیرباران کرد، خالد ناگزیر برگشت.
از سوی دیگر نفرات عبدالله بن جبیر اصحاب رسول خدا (ص) را دیدند که مشغول غارت کردن اموال دشمنند. به عبدالله گفتند «یاران همه به غنیمت رسیدند، و چیزی عاید ما نشد؟» عبدالله گفت: «از خدا بترسید که رسول خدا (ص) قبل از شروع جنگ به ما دستور داد از جای خود تکان نخوریم.» ولی افرادش قبول نکرده، یکی یکی سنگر را خالی نمودند، و عبدالله با دوازده نفر باقی ماند.
 از سوی دیگر رایت و پرچم قریش که با طلحة بن ابی طلحه عبدی (که یکی از افراد بنی عبدالدار بود) به دست علی (ع) به قتل رسیده و رایت را ابوسعید بن ابی طلحه به دست گرفت که او نیز به دست علی (ع) کشته شد و رایت به زمین افتاد.
اینجا بود که مسافح بن ابی طلحه آن را به دست گرفت و او نیز به دست آن جناب کشته شد تا آنکه نه نفر از بنی عبدالدار کشته شدند، و لوای این قبیله به دست یکی از بردگان ایشان (که مردی بود سیاه به نام صواب) افتاد. علی (ع) خود را به او رسانید، و دست راستش را قطع کرد، او لوا را به دست چپ گرفت، علی (ع) دست چپش را هم قطع کرد، صواب با بقیه دو دست خود لوا را به سینه چسبانید، آن گاه رو کرد به ابی سفیان و گفت «آیا نان و نمک بنی عبدالدار را تلافی کردم؟»
در همین لحظه علی (ع) ضربتی بر سرش زد و او را کشت، و لوای قریش به زمین افتاد، عمره دختر علقمه کنانیه آن را برداشت. پیروزی مسلمانان در آغاز نبرد چنان برق آسا بود که گفته شده است: خداوند در هـیـچ جـنـگـی چـون جـنـگ احـد مـسـلمـانـان را پـیـروز نـکرد، تا آنکه دچار اختلاف و تفرقه شدند.
1 ـ تـخـلف از دسـتـور فـرمـانـدهـی: چنان که گفته شد، پیامبر خدا (ص) تعدادی از رزمندگان اسـلام را بـر شـکـاف کـوه گـمـارد و بـه آنـان دسـتـور داد کـه تـحـت هـیـچ شـرایـطـی مـحـل مأمـوریـتـشـان را تـرک نـکـنـنـد. امـا ایـنـان بـا مـشـاهـده فـرار دشـمـن و اشتغال مسلمانان به گردآوری غنیمتها، کار جنگ را خاتمه یافته تلقی کرده، تصمیم به ترک مـحـل مـأمـوریـت گـرفتند. فرمانده این گروه هر چه کوشید موفق نشد و تنها عده اندکی حاضر شـدنـد با وی بمانند. با کمال تأسف، این تصمیم گیری شتابزده که منشاء دنیا دوستی نیز داشـت، بـاعـث بـروز فـاجعه ای بزرگ و دردناک شد. این فاجعه هشداری است برای رزمندگان اسـلام کـه در لحظه پیروزی از غرور و غفلت برحذر باشند، چنان که در زمان شکست نیز نباید یأس و ترس را به خود راه دهند.
2 ـ اسـتـفـاده قـریـش از اصـل غـافـلگـیـری: سـپاه قریش پس از شکست و فرار اولیه به فکر بـازگـشـت و حـمـله دوبـاره، بـه اصطلاح امروز (پاتک) افتاد. اوضاع جوی نیز به نفع آنان تغییر کرد و باد در جهت مخالف مسلمانان وزیدن گرفت. این در حالی بود که مسلمانان در نهایت غـفـلت بـه جـمـع آوری غـنـیمتها مشغول شده، جنگ را فراموش کرده بودند. سواران قریش متوجه شـکـاف کوه شدند و اندک مقاومت تیراندازان باقیمانده سپاه اسلام را درهم شکستند و از پشت به مسلمانان حمله ور شدند.

 


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏4 صفحه 16

  2. پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه- ارزیابی سیاسی و نظامی جنگهای پیامبر

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110066