جنگ روانی پس از جنگ احد

پس از پایان جنگ احد و اتفاقات تلخ آن عده ای در مدینه تبلیغات منفی راه انداخته و می گفتند: اگر کشتگان احد به جنگ نمى رفتند نمى مردند؛ خداوند جواب آنها را داده می فرماید: «و ما کان لنفس أن تموت إلا بإذن الله کتابا مؤجلا و من یرد ثواب الدنیا نؤته منها و من یرد ثواب الآخرة نؤته منها و سنجزی الشاکرین؛ و هیچ کس را نرسد که بى اذن خدا بمیرد، که این سرنوشتى مدت دار و معین است. و هر که پاداش دنیا خواهد از آن به او مى دهیم، و هر که پاداش آخرت خواهد [نیز] از آتش مى دهیم و زودا که شاکران را پاداش دهیم.» (آل عمران/ 145)
این آیه تعریضى است به کسانى که درباره ی کشته شدگان در راه خدا مى گفتند اگر به جنگ نرفته بودند نمى مردند، و در آیه 156 همین سوره گفتارشان را حکایت مى کند، که گفتند: «یا أیها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفروا و قالوا لإخوانهم إذا ضربوا فی الأرض أو کانوا غزى لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسرة فی قلوبهم و الله یحیی و یمیت و الله بما تعملون بصیر؛ اى مؤمنان! مانند کسانى نباشید که کافر شدند و در مورد برادرانشان که به سفر یا جنگ رفتند [و مردند یا شهید شدند] گفتند: اگر نزد ما بودند نمى مردند و کشته نمى شدند، تا خدا این [پندار] را مایه حسرت در دلشان قرار دهد، و [بدانید این] خداست که زنده مى کند و مى میراند، و خدا به آنچه مى کنید بیناست.» و هم چنین تعریض به کسانى است که گفته بودند اگر اختیار رهبرى جنگ به دست ما بود این افراد کشته نمى شدند، و قرآن کریم این گفتارشان را در آیه 154 همین سوره حکایت کرده است که گفتند: «لو کان لنا من الأمر شی ء ما قتلنا هاهنا؛ بگو اگر شما در خانه‏ هاى خود هم بوديد كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى ‏رفتند.» و صاحب این سخنان مؤمنین بودند، نه منافقین، که به کلى از یارى رسول خدا (ص) خوددارى نموده و براى قتال از خانه هایشان بیرون نیامدند.
مفهوم این سخنان از مؤمنین با کمال ایمان نمى سازد چرا که لازمه چنین سخنى این است که "مرگ و میر و سنت محکمى که از قضاى ثابت و استوار سرچشمه گرفته است به اذن خدا نباشد". و این خود نیز لازمه فاسد دیگرى دارد و آن این است که ملک الهى و تدبیر ربانى باطل باشد، و حال آنکه چنین نیست، پس اصل کلام باطل است.
چون لازمه این سخن از کسى که آن را گفته این است که ایمانش به اسلام ناشى از این پندار بوده که هر چه هست به دست رسول خدا و مؤمنین است، و خلاصه ایمان آورده تا صاحب اختیار دنیا باشد، و نیز از آنجایى که اجتناب کنندگان از این پندار تنها کسانى هستند که ثواب آخرت را مى جویند و کار به دنیا و اختیار دارى دنیا ندارند، لذا دنبال جمله مورد بحث فرمود: «و من یرد ثواب الدنیا نؤته منها و من یرد ثواب الآخرة نؤته منها» (آل عمران/ 145)
در این جمله هم درباره کسانى که منظورشان از اسلام دنیا است فرموده از آن به ایشان مى دهیم، و هم آنها که منظورشان آخرت است فرموده از آن به ایشان مى دهیم، و نه درباره طایفه اول فرمود: (نؤتها؛ آن را به وى مى دهیم)، و نه درباره طایفه دوم، براى اینکه همیشه اراده و خواستن انسان با موافقت همه اسباب روبرو نمى شود، تا همه خواسته اش تأمین گردد، ولى چنان هم نیست که با موافقت بعضى از اسباب مواجه نگردد پس اگر با موافقت همه اسباب مواجه شد همه خواسته اش بر آورده مى شود، و اگر با موافقت بعضى از آنها روبرو گردید تنها بعضى از خواسته اش برآورده مى شود، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید، ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموما مدحورا، و من أراد الآخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن فأولئک کان سعیهم مشکورا؛ کسى که دنیاى نقد و زودرس را بخواهد ما هم در همین دنیا به هر کس که بخواهیم و به هر مقدار که بخواهیم زودتر مى دهیم، ولى دنبالش جهنمى برایش مقرر مى کنیم که با سرافکندگى و مطرودى در آن بسوزد، و کسى که آخرت را بخواهد و همه تلاشش را براى آن قرار دهد و ایمان هم داشته باشد این چنین مردمند که تلاششان تلافى مى شود.» (اسراء/ 19)
در آخر آیه مورد بحث بعد از بیان حال دو طایفه نامبرده، به صورت بیانى کلى خصوص شاکران را نام برده، و از آن دو طایفه بیرون کرد، و فرمود: «و سنجزی الشاکرین»، و این نیست مگر به خاطر اینکه شاکران جز رضاى خدا را نمى جویند، نه کارى به کار دنیا دارند، و نه کارى به کار آخرت، که بیانش گذشت.

 


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏4 صفحه 61

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110071