شبهه ناسازگاری خاتمیت با سیر تکامل انسان

اصل شبهه

برخی بر اساس مبانی عقلی این شبهه را در مورد خاتمیت ذکر نموده اند که:
جامعه انسانیت رو به تکامل است و سیر تکاملى بشر حد و مرزى ندارد. نخستین سؤالى که در بحث خاتمیت مطرح مى شود این است که مگر جامعه انسانیت ممکن است متوقف شود؟ مگر سیر تکاملى بشر حد و مرزى دارد؟ مگر با چشم خود نمى بینیم که انسانهاى امروز در مرحله اى بالاتر از علم و دانش و فرهنگ نسبت به گذشته قرار دارند؟ با این حال چگونه ممکن است دفتر نبوت به کلى بسته شود و انسان در این سیر تکاملیش از رهبرى پیامبران تازه اى محروم گردد؟ بنابراین خاتمیت چگونه با سیر تکاملی انسان سازگار است؟

عناصر منطقی این شبهه
1- جامعه انسانی به طور مداوم رو به تکامل است.
2- سیر تکاملى بشر حد و مرزى ندارد.
3- با خاتمیت، انسان در این سیر تکاملیش از رهبرى پیامبران تازه محروم می گردد.
بنابراین خاتمیت با سیر تکاملی انسان ناسازگار است.

پاسخ شبهه
پاسخ این شبهه با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن اینکه: گاه انسان به مرحله ای از بلوغ فکری و فرهنگی می رسد که می تواند با استفاده مستمر از اصول و تعلیماتی که نبی خاتم به طور جامع در اختیار او گداشته است راه را ادامه دهد، بی آن که احتیاج شریعت تازه ای داشته باشد.این درست مانند این است که انسان در هر مقطعی از مقاطع مختلف تحصیلی نیاز به معلم و مربی جدید دارد تا دوره های مختلف تحصیلی نیاز به معلم و مربی جدید دارد تا دوره های مختلف را بگذارند، اما هنگامی که به مرحله دکترا و تخصص رسید، دیگر به تحصیلات خود نزد استاد جدیدی ادامه نمی دهد، بلکه به اتکای آن چه از محضر استادان پیشین و مخصوصا استاد خیر خود دریافته است به بحث و تحقیق و مطالعه و بررسی می پردازد و مسیر تکاملی خود را ادامه می دهد. و به تعبیر دیگر نیازها و مشکلات راه را با آن اصول کلی که از آخرین استاد در دست دارد، حل می کند. بنابراین لزومی ندارد که با گذشت زمان همواره دین و آیین تازه ای پا به عرصه وجود بگذارد.
به تعبیر دیگر انبیاى پیشین براى اینکه انسان بتواند در این راه پر نشیب و فرازى که به سوى تکامل دارد پیش برود هر کدام قسمتى از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند، تا این شایستگى را پیدا کرد که نقشه کلى و جامع تمام راه را، به وسیله آخرین پیامبر از سوى خداوند بزرگ، در اختیار او بگذارد.
بدیهى است با دریافت نقشه کلى و جامع نیازى به نقشه دیگر نخواهد بود و این در حقیقت بیان همان تعبیرى است که در روایات خاتمیت آمده و پیامبر اسلام را آخرین آجر یا گذارنده آخرین آجر کاخ زیبا و مستحکم رسالت شمرده است.
اینها همه در مورد عدم نیاز به دین و آئین جدید است اما مساله رهبرى و امامت که همان نظارت کلى بر اجراى این اصول و قوانین و دستگیرى از واماندگان در راه مى باشد، مساله دیگرى است که انسان هیچ وقت از آن بى نیاز نخواهد بود، به همین دلیل پایان یافتن سلسله نبوت هرگز به معنى پایان یافتن سلسله امامت نخواهد بود، چرا که تبیین و توضیح این اصول و عینیت بخشیدن و تحقق خارجى آنها بدون استفاده از وجود یک رهبر معصوم الهى ممکن نیست.
در این باره علامه محمد اقبال لاهوری می گوید: «پیامبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است. تا آن جا که به منبع الهام وی مربوط می شود، به جهان قدیم تعلق دارد. و آن جا که پای روی الهام وی در کار می آید، متعلق به جهان جدید است.»

 


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏17 صفحه 345-346

  2. احمد آرام- احیای فکر دینی در اسلام- صفحه 145 و 146

  3. واحد پاسخ به سوالات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم- اسلام و خاتمیت

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112253