دلایل خاتمیت پیامبر اسلام از دیدگاه آیات و روایات

دلایل قرآنى بر جهانى بودن اسلام

بهترین دلیل و معتبرترین مدرک براى اثبات اینگونه مطالب، قرآن کریم است و کسى که یک مرور اجمالى بر این کتاب الهى بکند با کمال روشنى درخواهد یافت که دعوت آن، عمومى و همگانى است و اختصاص به قوم و اهل نژاد و زبان معینى ندارد. از جمله، در آیات زیادى همه مردم را به عنوان «یا ایها الناس» (بقره/ 21، نسا/ 1- 174، فاطر/ 15) و «یا بنى آدم» (اعراف/ 26- 28، 31، 35، یس/ 60) مورد خطاب، قرار داده و هدایت خود را شامل همه انسانها «الناس» (بقره/ 185- 187، آل عمران/ 138) و «العالمین» (انعام/ 90، یوسف/ 104) دانسته است و همچنین در آیات فراوانى رسالت پیامبر اکرم (ص) را براى همه مردم (الناس و العالمین) ثابت کرده، و در آیه اى شمول دعوت وى را نسبت به هر کسى که از آن، مطلع شود مورد تاکید قرار داده است. (انعام/ 19) و از سوى دیگر، پیرامون سایر ادیان را به عنوان “اهل کتاب” مورد خطاب و عتاب قرار داده (آل عمران/ 65، 70) و رسالت پیامبر اکرم (ص) را در مورد آنان تثبیت فرموده، و اساسا هدف از نزول قرآن کریم بر پیامبر اکرم (ص) را پیروزى اسلام بر سایر ادیان، شمرده است. (توبه/ 33) با توجه به این آیات، جاى هیچگونه شک و شبهه اى درباره همگانى بودن دعوت قرآن کریم و جهانى بودن دین مقدس اسلام، باقى نمى ماند.

جاودانى بودن اسلام

آیات مزبور، همانگونه که با به کار گرفتن الفاظ عام (مانند بنى آدم و الناس و العالمین) و با متوجه کردن خطاب به اقوام غیر عرب و پیروان سایر ادیان (مانند یا اهل الکتاب) عمومیت و جهانى بودن اسلام را ثابت مى کند همچنین با اطلاق زمانى، محدودیت و مقید بودن آن را به زمان معینى نفى مى کند و به ویژه، تعبیر «لیظهره على الدین کله؛ تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند.» (توبه/ 33) جاى هیچگونه شبهه اى باقى نمى گذارد. همچنین مى توان استدلال کرد که مى فرماید: «و انه لکتاب عزیز* لایاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید؛ به راستى كه آن كتابى ارجمند است. از پيش روى آن و از پشت‏ سرش باطل به سويش نمى‏ آيد وحى [نامه] اى است از حكيمى ستوده [صفات].» (فصلت/ 41- 42) و دلالت دارد بر اینکه هیچگاه قرآن کریم، صحت و اعتبار خود را از دست نخواهد داد.
نیز دلایل خاتمیت پیامبر اسلام (ص) هرگونه توهمى را نسبت به امکان نسخ شدن این دین الهى به وسیله پیامبر و شریعت دیگرى، باطل مى سازد. و نیز روایات فراوانى به این مضمون، وارد شده است: «حلال محمد حلال الى یوم القیامه، و حرام حرام الى یوم القیامه» علاوه بر اینکه جاودانى بودن اسلام، مانند جهانى بودن آن، از ضروریات این دین الهى و بى نیاز از دلیلى زائد بر دلایل حقانیت اسلام است. با توجه به جاودانى بودن دین اسلام، احتمال مبعوث شدن پیامبرى که شریعت اسلام را نسخ کند نفى مى شود اما جاى چنین توهمى باقى مى ماند که پیامبر دیگرى بیاید که مبلغ و مروج اسلام باشد، چنانکه بسیارى از پیامبران پیشین چنین مسئولیتى را به عهده داشته اند خواه پیامبرانى که معاصر پیامبر صاحب شریعت بوده اند مانند حضرت لوط (ع) که معاصر حضرت ابراهیم (ع) و تابع شریعت وى بود، و خواه پیامبرانى که بعد از پیامبر صاحب شریعت، مبعوث مى شدند و از او تبعیت مى کردند مانند اکثر انبیا بنى اسرائیل. از این روى، باید موضوع خاتمیت پیامبر اسلام (ص) را جداگانه مورد بحث قرار دهیم تا جاى چنین توهمى نیز باقى نماند.

دلیل قرآنى بر خاتمیت

یکى از ضروریات اسلام این است که سلسله پیامبران (ع) با پیغمبر اسلام (ص) ختم شده و بعد از آن حضرت هیچ پیامبرى نیامده و نخواهد آمد. و حتى بیگانگان نیز مى دانند که این موضوع، از جمله اعتقادات اسلامى است که باید هر مسلمانى به آن، معتقد باشد و از این روى، مانند سایر ضروریات دین، نیازى به استدلال نخواهد داشت. در عین حال، مى توان این مطلب را هم از قرآن کریم و هم از روایات متواتر، استفاده کرد. در قرآن آیات متعددی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم دلالت دارد که دین پیامبر سلام (ص) دین و شریعت پایانی است و این آیین برای هدایت بشر تا روز قیامت است.

به عنوان نمونه

1- در آیه ی 40 از سوره مبارکه احزاب آمده «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما؛ محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولیکن فرستاده ى خدا و خاتم پیامبران است، و خدا به هر چیزى داناست.»
گرچه براى اثبات مسئله ی خاتمیت کافى است، ولى دلیل خاتمیت پیامبر اسلام (ص) منحصر به آن نمى باشد. بعضى از دشمنان اسلام درباره دلالت این آیه بر خاتمیت پیامبر اکرم (ص) دو اشکال را مطرح کرده اند: یکى آنکه: واژه “خاتم” به معناى انگشترى نیز آمده است، و شاید در این آیه هم همین معنى (انگشترى) منظور باشد. دو دیگر آنکه: به فرض اینکه خاتم بهمان معناى معروف باشد مفاد آیه این است که سلسله “نبیین” به وسیله آن حضرت ختم شده نه اینکه سلسله “رسولان” هم ختم شده باشد.
پاسخ اشکال اول این است که خاتم به معناى وسیله ختم کردن و پایان دادن (ما یختم به الشى) است و انگشترى هم از این جهت خاتم نامیده شده که به وسیله آن، نامه و مانند آن را ختم و مهر مى کرده اند.
پاسخ اشکال دوم این است که هر پیامبرى که داراى مقام رسالت باشد داراى مقام نبوت هم هست و با پایان یافتن سلسله انبیا، سلسله رسولان هم پایان مى یابد و چنانکه قبلا نیز گفته شد. هر چند مفهوم “نبى” اعم از مفهوم “رسول” نباشد اما از نظر مورد، نبى اعم از رسول است.
2- در آیه 19 سوره انعام آمده: «و أوحی إلی هذا القرآن لأنذرکم به و من بلغ؛ این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد انذار کنم (و به سوى خدا دعوت نمایم).» وسعت مفهوم تعبیر و من بلغ (تمام کسانى که این سخن به آنها مى رسد) رسالت جهانى قرآن و پیامبر اسلام را از یک سو و مساله خاتمیت را از سوى دیگر روشن مى سازد.
3- آیات دیگرى نیز عمومیت دعوت پیامبر اسلام (ص) را براى جهانیان اثبات مى کند مانند «تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا؛ جاوید و پربرکت است خداوندى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا تمام اهل جهان را انذار کند.» (فرقان/ 1) و مانند «و ما أرسلناک إلا کافة للناس بشیرا و نذیرا؛ ما تو را جز براى عموم مردم به عنوان بشارت و انذار نفرستادیم.» (توبه/ 28) و آیه «قل یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعا؛ بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم.» (اعراف/ 158) با توجه به وسعت مفهوم "عالمین" و "ناس" و "کافة" نیز مؤید این معنى است.
4- خداوند می فرماید: «و انه لکتاب عزیز لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید؛ این کتابی است قطعا شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی آید. چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.» (فصلت/ 42)
با دقت در این آیات به خوبی می توان فهمید که دین اسلام دین ابدی است، قرآن کتاب الهی برای هدایت بشر تا روز قیامت است و همیشه اعتبار و ارزش خود را حفظ می کند و به ویژه در آیه چلهم از سوره احزاب با صراحت تمام آمده است که پیامبر اسلام (ص) خاتم پیامبران است.

دلایل روائى بر خاتمیت

موضوع خاتمیت پیغمبر اسلام (ص) در صدها روایت نیز مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است. از جمله:
1- حدیث حلال محمد (ص): در حدیث معروفى از پیامبر (ص) مى خوانیم که فرمود: «حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة؛ حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام.» این تعبیر بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان مى باشد. گاهى حدیث فوق به صورت «حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجیء غیره» نیز نقل شده است: «حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام است، غیر آن نخواهد بود و غیر او نخواهد آمد.»
2- حدیث منزلت: شیعه و سنى بتواتر، این حدیث را از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند به طورى که جاى هیچ شک و شبهه اى در صدور مضمون آن باقى نمى ماند. این حدیث معروف که در کتب مختلف شیعه و اهل سنت در مورد على (ع) و داستان ماندن او به جاى پیامبر در مدینه به هنگام رفتن رسول خدا (ص)، به سوى جنگ تبوک آمده نیز کاملا مسأله خاتمیت را روشن مى کند. در جریان غزوه تبوک، علی (ع) مایل بود که در رکاب پیامبر (ص) در این جنگ شرکت کند، رسول گرامی اسلام (ص) فرمود که «تو به جای من در مدینه بمان.» حضرت به گریه افتاد و گفت: «دوست دارم که خدمت شما باشم.»
پیامبر اسلام (ص) در پاسخ فرمود: «اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ آیا راضی نیستی که نسبت به تو به من مانند هارون نسبت به موسی باشی، و همان منزلتی که هارون نسبت به موسی داشت تو نسبت به من داشته باشی، تنها یک فرق بین تو و هارون است. و آن این است که هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی زیرا پس از من پیامبر دیگری نخواهد بود.»
3- حدیث تمثیل: این حدیث نیز مشهور است و در بسیارى از منابع اهل سنت نقل شده که فرمود: «مثلى و مثل الانبیاء کمثل رجل بنى بنیانا فاحسنه و اجمله، فجعل الناس یطیفون به یقولون ما رأینا بنیانا احسن من هذا الا هذه اللبنة، فکنت انا تلک اللبنة؛ مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است که بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینکه جاى یک خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم.»
این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده، حتى در یک مورد در ذیل آن این جمله آمده است: «و انا خاتم النبیین.» و در حدیث دیگرى در ذیل آن مى خوانیم: «جئت فختمت الانبیاء؛ آمدم و پیامبران را پایان دادم.» و نیز در صحیح بخارى (کتاب المناقب) و مسند احمد حنبل، و صحیح ترمذى، و نسایى و کتب دیگر نقل شده، و از احادیث بسیار معروف و مشهور است و مفسران شیعه و اهل سنت مانند طبرسى در مجمع البیان و قرطبى در تفسیرش ذیل آیه مورد بحث آورده اند.
4- روایت اتمام نبوت: در بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام (ص) صریحا آمده است از جمله در خطبه 173 در توصیف پیامبر اسلام (ص) چنین مى خوانیم: «امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته؛ او (محمد) امین وحى خدا، و خاتم پیامبران، و بشارت دهنده رحمت و انذار کننده از عذاب او بود.» و در خطبه 133 چنین آمده است: «ارسله على حین فترة من الرسل، و تنازع من الالسن، فقفى به الرسل و ختم به الوحى؛ او را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامى که میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحى را با او ختم نمود.»
و در خطبه نخستین نهج البلاغه بعد از شمردن برنامه هاى انبیاء و پیامبران پیشین مى فرماید: «الى ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجاز عدته و اتمام نبوته؛ تا زمانى که خداوند سبحان محمد (ص) رسولش را براى تحقق بخشیدن به وعده هایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود.»
5- خطبه حجة الوداع: و در پایان خطبه حجة الوداع همان خطبه اى که پیامبر اسلام (ص) در آخرین حج و آخرین سال عمر مبارکش به عنوان یک وصیتنامه جامع براى مردم بیان کرد نیز مساله خاتمیت صریحا آمده است آنجا که مى فرماید: «الا فلیبلغ شاهد کم غائبکم لا نبى بعدى و لا امة بعدکم؛ حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبرى نیست، و بعد از شما امتى نخواهد بود.» سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند کرد آن چنان که سفیدى زیر بغلش نمایان گشت و عرضه داشت: «اللهم اشهد انى قد بلغت؛ خدایا گواه باش که من آنچه را باید بگویم گفتم.»
6- در حدیث دیگرى که در کتاب کافى از امام صادق (ع) آمده است چنین مى خوانیم: «ان الله ختم بنبیکم النبیین فلا نبى بعده ابدا و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده ابدا؛ خداوند با پیامبر شما سلسله انبیاء را ختم کرد، بنابراین هرگز بعد از او پیامبرى نخواهد آمد و با کتاب آسمانى شما کتب آسمانى را پایان داد پس کتابى هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت.»
حدیث در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است به طورى که در کتاب معالم النبوة 135 حدیث از کتب علماء اسلام از شخص پیامبر (ص) و پیشوایان بزرگ اسلام در این زمینه جمع آورى شده است.


منابع :

  1. محمدتقى مصباح یزدى- آموزش عقاید- جلد 2 صفحه 161 ـ 152

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏17 صفحه 341

  3. واحد پاسخ به سوالات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم- اسلام و خاتمیت

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112267