سر بزرگ موفقیت در هر دو جهان، بستگى به اطاعت فرمان خدا دارد. گردن نهادن به اوامر خدایى، بزرگ ترین موفقیت ها و سربلندى ها را در بر دارد. اطاعت خداى تعالى با موفقیت در دنیا و آخرت تناسب مستقیم دارد. هر چه در اطاعت خدا بیش تر کوشش و پایدارى شود، سعادت و خوشبختى، بیش تر خواهد بود. زیرا خداوند به وسیله دین آسمانی، برنامه سعادت دنیوی و اخروی را برای فرد و اجتماع ارائه فرموده است.
اگر دو تن را در نظر بگیریم که به سوى یک هدف روان هستند، آن که محکم تر از دیگرى قدم برمى دارد، کسى است که نقطه اتکاى او محکم تر از دیگرى است و پشتیبانى دارد که رفیق او دارا نیست. از این جهت، مطمئن تر راه مى رود و اعتمادش به وصول به مقصود بیش تر است و همین اعتماد هم او را به مقصود نزدیک تر مى سازد، کسانى هم که از دور ناظر راه پیمودن این دو تن هستند، آن کسى را که با اطمینان قدم برمى دارد، به مقصود نزدیک تر از دیگرى مى بینند. در این زمان نیز موفقیت با کسى است که طرفدارى محکم و پشتیبانى توانا داشته باشد. نگهدارى مقام عالى و ارجمند نیز بستگى به داشتن نقطه اتکاى محکم دارد، هر چه نقطه اتکا محکم تر باشد، انسان بهتر مى تواند گوهر گران بهاى خود و یا موقعیت عالى که نصیبش شده است را نگهدارى کند و از دست ندهد. پس از یادآورى این مقدمه بدیهى و روشن که هر کسى به آن اذعان دارد باید توجه داشت که بزرگ ترین نقطه اتکا و قوى ترین پشتیبان، خداوند است. هر کس که بخواهد موفقیت و سعادتى احراز کند باید نظر رحمت خداى متعال را به خود جلب کند تا در تمام مقاصد، کامیابى از آن او بشود. قدم هاى محکم و استوار، همیشه از خداپرستان است، چون خدا پشتیبان آنان است، خداپرست حقیقى کسى است که فرمان هاى خدا را اطاعت بنماید و آن کس که به زبان بگوید: من خداپرست هستم، ولى فرمان هاى حق را مطیع نباشد، خداپرست حقیقى نخواهد بود؛ نظر لطف خداوند نسبت به همه بندگان یکسان است. پس آن کس که بیش تر از دیگران بخواهد رحمت حق را متوجه خود سازد باید با سایر بندگان حق در اطاعت و فرمانبردارى تفاوت داشته باشد. برترى از سایر بندگان حق، فقط به وسیله اطاعت از احکام الهى خواهد بود. همان طورى که آفتاب تابش خود را به تمام جهان به طور متساوى پخش مى کند، ولى هر موجودى که شایستگى بیش ترى داشته باشد، بیش تر از تابش آن بهره مند مى شود، رحمت حق نیز بر بندگان چنین است؛ ولى با یک تفاوت که آفتاب اگر خواسته باشد به یک موجودى بیش تر از موجودات دیگر تابش خود را افاضه کند نمى تواند، ولى خداوند مى تواند. شایستگى براى کسب فیض، هر چه بیش تر باشد، افاضه و نورافشانى نیز بیش تر خواهد بود. مقتضاى لطف خداوندى آن است که رحمتش بر همه موجودات یکسان باشد، مگر آن کس که در اطاعت حق کوشاتر باشد. رسول خدا (ص) فرمودند: «ان طاعة الله نجاح کل خیر یبتغى و نجاة من کل شر یتقى؛ فرمانبردارى خدا رساننده هر خیرى است که طلب شود و رهاکننده از هر شرى است که پرهیز شود».
صبر و استقامت در طاعت
همه تکالیف و وظایف واجب با نوعی زحمت و دردسر و به تعبیر درست تر، با مقداری تلاش و فعالیت مثبت و منفی که برای روح سهولت گرا و آسان طلب انسان، موجب زحمت و دردسر است همراه می باشد. از واجبات و تکالیف شخصی و رائج همچون نماز و روزه و آنچه به عنوان مقدمه ی لازمی در آن ها معتبر است تا واجبات مالی و انفاقات و حج و تا تکالیف و وظائف اجتماعی مهم و واجباتی که در انجام آن بذل جان و عزیزان و گذشتن از جلوه های زندگی شرط است، همگی یکسره با خوی بشر -که اگر چه به کار و پیشرفت علاقمند و معتاد است، به آسان گزینی و راحت طلبی نیز متمایل است- ناسازگار و ناملایم است. این وضع در همه قوانین جهان چه آسمانی و چه بشری و چه درست و چه نادرست، یکسان است. اصولا قانون اگر چه خود برای بشر یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و از همین جهت هم هست که مورد قبول وی قرار می گیرد. اما بطور کلی هیچگاه برای وی بطور طبیعی، گوارا و مطلوب و شیرین نبوده است. در میان قوانین عرفی جهان، حتی قانون هائی که نتایج روشن و صریح آن را همه می دانند و از عواقب تخلفات آن همه آگاهند (مثلا مقررات راهنمایی و رانندگی) هیچ قانونی از این کلیت بیرون نیست. با اینکه هزاران حادثه خونین و ناگواری که از تخلف و مسامحه کاری در این مقررات ناشی می گردد در مد نظر بیشتر مردم قرار دارد، غالبا اتفاق نمی افتد که سرنشین اتومبیلی از توقف در پشت چراغ خطر یا عدم استفاده از راه نزدیکی که استفاده از آن بجهتی ممنوع اعلام شده، ناراحت و متأسف نباشد، و بر همین قیاس است همه ی قوانین دیگر.
تکالیف دین هر چند که بر اساس فطرت اصیل انسان پایه گذاری شده -یعنی بدون استثناء طبق نیازهای واقعی وی و در حقیقت وسیله و ابزاری برای نیل به تکامل و تعالی او می باشد- در عمل، توأم با دشواری و زحمت است. مثلا نماز دقائقی از وقت را صرف کردن، از کار و مشغله ی لازم یا شبه لازمی دست شستن، مقدماتی را به طور حتم تأمین کردن، لباس و مکانی دارای شرایط خاص فراهم آوردن و.... همه بر خلاف طبع و تمایل نفسانی است. در حال نماز، توجه خود را به همین عملی که بدان مشغول است مخصوص ساختن و دل را در کنار خود حاضر داشتن (حضور قلب)، فکر را از هرزه گردی و ذهن را از اشتغال به غیرخدا بازداشتن، همه واردات خاطر را رد کردن و دریچه ی روح را به روی هر اندیشه ی خارجی بستن، که شرط لازم برای کامل شدن و اثربخش بودن نماز است، کاری پرمشقت و مستلزم صرف نیرو و مایه گذاری فراوان است. یا روزه.... ساعاتی متولی، نخوردن و نیاشامیدن و تحمل گرسنگی و تشنگی و مبارزه با هوس خوراکی و بی اعتنائی به انگیزه ی شکم چرانی و انگیزه ی جنسی، کاری دشوار و مقاومت طلب است. با وجود توانایی از بین بردن گرسنگی و برخورداری از لذت خوردن و آشامیدن چیزهای مطبوع، گرسنگی و تشنگی اختیاری را بر خود تحمیل کردن و شکم خالی و لب خشک را در روز گرم تابستان تا شامگاه بردن، محتاج مایه گذاری کافی از اراده و تصمیم است. یا حج.... رنج سفر و دوری از یار و دیار و سر کردن در میان گروهی ناآشنا و صرف کردن مبالغی مال و عمر که از لوازم حج است -در صورتیکه با انگیزه های سودجویانه و سیاحت طلبی همراه نباشد یعنی فقط حج خانه ی خدا باشد- نیز کاری دشوار است. سخن از امر به معروف و نهی از منکر و جهاد، و بیان زحمات و دردسرها و محنت ها و خون دل هائی که در انجام این واجبات، مفروض و اجتناب ناپذیر است، زائد و توضیح و اضحات به نظر می رسد. پیدا است که بیان کلمه حق -که به گوش و مذاق اهل باطل و فساد، از هر چیزی ناخوشایندتر و تلخ تر است- در برابر پیشوای ستمگری که شمشیر در دستی دارد و تازیانه در دستی؛ یا حاضر شدن در مصاف گرگان درنده ئی که برق چشم و برق شمشیرشان تا اعماق دل و جان ظاهربینان، نفوذ می کند؛ یا ایستادگی در مقابل موج فساد و انحراف یک ملت یا یک طبقه یا همه ی بشریت، دشوارترین و خطرناکترین و تهدید کننده ترین کارها است. و همینگونه است دیگر واجبات و تکالیف اسلامی؛ همه با دردسرها و محنت ها و زحمت هائی همراه و در عین حال، همه بدون استثناء نیز متضمن مفیدترین و لازمترین مواد لازم برای رستگاری و سعادت بشر است. البته، برای آنانکه راه درست را شناخته و لذت پیمودن هر راه دشواری را برای خاطر خدا و هدف مقدس و عالی انسانیت، چشیده اند همه ی این زحمات، گوارا و قابل تحمل است.
همین نماز برای مردان خدا و آنانکه لذت و حلاوت مناجات و یاد خدا را چشیده اند بسی شیرین است. پیغمبر اکرم (ص) نزدیک وقت نماز چنان مشتاق و بیقرار بود که به بلال می فرمود: «ارحنا یا بلال!؛ آهنگ اذان سر کن و دل و روح ما را آسایش بخش». همان جهاد فی سبیل الله که برای افراد عاقبت اندیش تن پرور، چنین سخت و ناگوار است، برای بنیه ی روحی سالم و نیرومند کسی همچون امیرالمؤمنین (ع) موجب نشاط و زحمات و محنت هایش مایه ی تقویت و پایداری بیشتر است، که خود آنحضرت در خطبه ای از نهج البلاغه آن حالت روحی شگفت آور را چنین ترسیم می کند: «و لقد کنا مع رسول الله (صلی الله علیه و آله) نفتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا لایزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما و مضیا علی اللقم و صبرا علی مضض الالم؛ با پیامبر و در رکاب او، پدران و پسران و برادران و عموهای خود را در میدان جنگ به خاک می افکندیم و این حوادث ناگوار جز آنکه بر ایمان و تسلیم ما در برابر فرمانهای خدا می افزود و سختی ها را برای ما تحمل پذیرتر می ساخت در روحیه ی ما اثر دیگری نداشت». ولی به هر حال عموما این دشواری و زحمت وجود دارد و برای بنیه های ضعیف روحی و آنان که آمادگی لازم را ندارند، تلخی و ناگواری نیز... اکنون در برابر این دشواری و احیانا ناگواری که در تکالیف دین هست چه باید کرد؟ آیا اکنون که نماز خواندن مشکل است، حضور قلب در حال نماز و به زنجیر کشیدن دل هرزه گرد و هرجائی، دشوار است، روزه، جهاد و حج و انفاق و امر به معروف و دیگر تکالیف مهم اجتماعی ملازم با ناراحتی و رنج است، می توان این همه را ترک کرد؟ و به میل دل هوسران و روح سهولت گرا و آسان طلب خود عمل نمود؟
در اینجاست که اسلام به ما می گوید: نخیر! باید صبر کرد... صبر بر طاعت... باید در مقابل آن وسوسه ای که در حال نماز دل را از سجاده و محراب و مسجد بیرون می کشد و به صدها مشغله سرگرم می کند و نماز را از روح و حال خارج می سازد مقاومت کرد و نماز را کامل و ثمربخش به جای آورد. باید صبر کرد... یعنی در برابر آن هوس تندی که در روز گرم ماه رمضان آدمی را به خوردن و لذت بردن وادار می کند مبارزه کرد. باید صبر کرد... یعنی در صنه مصاف با دشمن، آنجا که خطر در چهره ی واقعی و جدی خود رخ می نماید، مرگ سرخ با شتاب به سوی آدمی خیز می گیرد، لذت ها و شیرینی های زندگی، خاطره ی فرزندان و عزیزان در ذهن، و چهره ی محبوبان در چشم مجسم می شود، مشغله های مادی و سودجوئی ها هر کدام به نوعی دامن وی را به سوی خود می کشد و گام را لرزان و اراده را ضعیف می کند، در برابر این همه مقاومت ورزید و همه ی مزاحمان پیشروی و پیروزی را از سر راه دور ساخت. باید صبر کرد... یعنی از برق نگاه تند و خشمبار ستمگری که فساد و طغیانش ملتی را به فساد و انحطاط کشانیده و قهر و اعتراض بر او را بر همه کس لازم ساخته هراس به دل راه نداد و طشت رسوائی او را از بام بلند این وظیفه ی انسانی به زیر افکند. باید صبر کرد... یعنی اغوای شیطان را که به هزار رنگ و فریب، دست سخاء و انفاق آدمی را بسته و با یادآوری نیازهای فردی و برانگیختن روح سودجوئی و افزون طلبی مادی، وی را از انجام تکالیف مالی باز می دارد و چراغ خانه ی خود را از شمع مسجد، اولیتر می نمایاند، بی اثر ساخت و به انجام وظائف مالی مبادرت کرد. آری باید بر این اطاعت ها و انجام این فرمانها صبر کرد یعنی باید در مقابل انگیزه ها و وسوسه های شرارت آفرین و صلاح سوز، مقاومت به خرج داد و این به تناسب عملی که بر آن باید صبر کرد، معنا و شکلی مخصوص می گیرد. یکجا مقاومت، به پایداری در میدان جنگ با دشمن است و یکجا به استقامت در صحنه ی مبارزه با نفس و یکجا به بی اعتنایی به وسوسه ی فقر و پریشانی و همینطور... پس در همه جا صبر، مقاومت است و هیچ جا به معنای تسلیم و دست بسته اسیر جریان شدن و خفت کشیدن نیست.
امام کاظم (ع) می فرمایند: «یا هشام! اصبر على طاعة الله، و اصبر عن معاصی الله فإنما الدنیا ساعة، فما مضى منها فلیس تجد له سرورا و لا حزنا، و ما لم یأت منها فلیس تعرفه. فاصبر على تلک الساعة التی انت فیها، فکأنک قد اغتبطت؛ اى هشام! بر طاعت خدا صبور باش، و از نافرمانى او خوددارى کن، که دنیا یک ساعت است، زیرا از گذشته آن اکنون نه شادیى دارى و نه غمى، و از آینده آن آگاه نیستى که چه خواهد شد؛ پس بر این ساعتى که در آنى صبور باش (و در آن بکوش)، چونان که گویى وقت خوشى و شادى تو است. در صورت این صبر و پایداری است که، درهاى رحمت حق بر او گشوده خواهد شد و باران رحمت بى حسابش بر وى باریدن خواهد گرفت». آن هنگام است که هر دورى بر او نزدیک و هر دشوارى، آسان مى شود. آن وقت است که بزرگ ترین نقطه اتکا و بهترین پشتیبان را براى خود به دست آورده است و هر قدمى که به سوى هر هدفى بر مى دارد، از دیگران محکم تر و استوارتر است. آن وقت است که آسایش دنیا و آخرت را براى خود مهیا نموده است و مسلمانانى را که در گرداب هاى نابودى افتاده اند نجات مى بخشد و به راه راست راهنمایى شان مى کند. قرآن مجید مى فرماید: «وان لو استقاموا على الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا؛ هر گاه افراد باایمان بر طریقه حق پایدارى کنند آب فراوان به آنها مى نوشانیم (در رزق و روزی آنها توسعه می دهیم)» (جن/ 16).
عقلاى عالم همیشه به واسطه منافع سرشار، هر چند دیر به دست آید، از منافع کم -هر چند زود به دست آید- چشم مى پوشند و دست برمى دارند و با آن که حداکثر زندگانى در این عالم، در عصر ما بیش تر از صد سال نخواهد بود، نزد عقلا سزاوار نیست که از منافع زیاد در مدت نامحدودى که پایان نخواهد داشت دست برداشته شود و به منافع کم در مدت محدود قناعت شود، بلکه کسى که فرمان هاى خداى را به کار ببندد، در همین مدت محدود هم آسایش او از دیگران بیش تر و عزتش افزون تر، روحیه شادمانی و انبساط او بیش تر خواهد بود، غم و غصه اش کم تر، تندرستى و سلامتى او زیادتر و روحش قوى تر و پاک تر خواهد بود؛ زیرا پیروى از شهوات اغلب جز زیان مالى و ناخوشى و بیمارى سودى نخواهد داشت. کسانى که از خواهش هاى نفس خود پیروى کردند سرانجام از خیرات دست خالى و از گناه و جنایات دستشان پر بوده است. آیا موسى (ع) سعادتمندتر و خوشبخت تر بود یا فرعون با آن همه تشکیلات؟ پیامبر اسلام خوشبخت تر بود یا ابوجهل؟ سیدالشهدا (ع) بیش تر بهره برد یا یزیدبن معاویه؟ نیکنامى جاویدان از آن حسین (ع) شد، ولى بدنامى همیشگى از آن یزید (لعنت الله). اگر زندگانى این دوتن را با یک دیگر بسنجیم با هم قابل قیاس نیستند، زیرا حسین (ع) فداکارى کرد، در راه خدا دست از حیات دنیا کشید، در برابر، لذت همیشگى و زندگانى ابدى را به دست آورد؛ ولى یزید چند روزى، مست پیروزى ظاهرى شد، در مقابل، به عذاب قلبى و نیش درونى دچار گردید و خود و خاندان خود را ننگین کرد، عذاب الهى را در قبر چشید و آتش خشم خدا در قیامت، در انتظار اوست و پشیمانى براى او سودى نخواهد داشت.
نابجا نیست اگر یادآوری شود که در میان دهها آیه ای که در مورد صبر و صابران در قرآن هست، تعدادی در بیان این نوع صبر است: صبر بر طاعت... که برخی از این آیات را ذکر می کنیم: «رب السماوات و الأرض و ما بینهما فاعبده و اصطبر لعبادته هل تعلم له سمیا؛ همان پروردگار آسمانها و زمین با هر چه میان آنها است، او را عبادت کن و در کار عبادتش شکیبا باش، آیا همنامی براى او مى شناسى؟» (مریم/ 65). ابتدای این آیه یعنى جمله «رب السماوات و الأرض و ما بینهما» جمله «له ما بین أیدینا و ما خلفنا؛ آنچه پیشروی ماست و آنچه در پشت سرماست فقط برای اوست» (مریم/ 64) را که در آیه قبلى بود تعلیل مى کند، و مى فرماید: چطور خدا ما بین ایدى و ما خلف و ما بین ذلک ما را مالک نباشد؟ و چگونه ممکن است فراموش کار باشد؟ با اینکه او رب آسمانها و زمین و مابین آن دو است، و معلوم است که رب هر چیزى مالک و مدبر آن است، پس ملک او و فراموش نکردنش مقتضاى ربوبیت او است.
جمله «فاعبده و اصطبر لعبادته؛ او را عبادت کن و در کار عبادتش شکیبا باش» مبتنی بر ابتدای آیه است، و معنایش این است که وقتى ما نازل نشویم جز به امر پروردگار تو، و اینک همین کلام مجید را که متضمن دعوت به عبادت او است برایت نازل کرده ایم، پس کلام مزبور، کلام او و دعوت، دعوت او است، پس او را به یگانگى بپرست و در برابر عبادتش خویشتن دارى کن (چون اطاعت و عبادت خدا مشکلات و سختیهایى دارد) که در این میان کس دیگرى نیست که غیر پروردگار تو پروردگار باشد، تا تو در برابر عبادت پروردگارت پایدارى نکنى، و به عبادت غیر او بپردازى، و عبادت او کافى از عبادت پروردگارت باشد، و یا او را با پروردگارت شریک در عبادت خود کنى. جمله «هل تعلم له سمیا؛ آیا همنامی براى او مى شناسى؟» تکمیل کننده مطلبی است که جمله «فاعبده و اصطبر لعبادته» در صدد بیان آن است، و در حقیقت در مقام علت آوردن برای آن است. مراد از کلمه «سمى» همنام است، و مراد از نام هم کلمه رب است، زیرا مقتضاى بیان آیه این است که: ربوبیت خداى تعالى نسبت به هر چیزى مطلق باشد، و دیگر چیزى نماند که مشمول و در تحت ربوبیت او نباشد، و همین خداى تعالى است که مى فرماید: آیا کسى را سراغ دارى که متصف به ربوبیت باشد تا نام رب شایسته او بوده و در نتیجه تو از پروردگارت روى گردانیده متوجه او شوى و او را بپرستى؟.
در آیه ای دیگر می خوانیم: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین و ان یکن منکم مأة یغلبوا الفا باذن الله؛ اگر از شما بیست مردم مقاوم و پایدار باشند بر دویست نفر (ده برابر خود) غلبه می کنند و و اگر از شما هزار تن باشند به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند» (انفال/ 65). در این آیه صبر، چیزی جز مقاومت و پایداری در برابر انگیزه های مزاحم که سرباز مجاهد را از روبرو شدن با دشمن در صحنه ی نبرد، باز می دارد نیست. و این معنا در آیه بسی روشن است. صابرانی که در این آیه بدانها اشاره شده، آن کسانی می باشند که نه عربده ها و برق شمشیرها و برق نگاه های دشمن و چهره ی خشم آلود مرگ، و نه یاد یاران و فرزندان و خاطره ی زندگی راحت، آنان را از انجام وظیفه ی جهاد و قتال باز نمی دارد و در عزم و تصمیم آنان بر انجام اطاعت و خدا خللی ایجاد نمی کند. و در آیه ای دیگر آمده است: «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین؛ پروردگارا بر ما صبر و مقاومتی فرو ریز و گامهای ما را استوار گردان و ما را بر گروه کافران پیروز کن» (بقره/ 250). در این آیه سخن از گروه مؤمنی است که برای انجام یک واجب، رهسپار میدان پیکار شده و خود را برای مقابله با دشمنی نیرومند آماده ساخته اند. اینان از خدا می خواهند که روح مقاومت و پایداری در برابر موانع را در آنان بدمد و از نتیجه و ثمره ی لذتبخش آن یعنی پیروزی بر دشمن برخوردارشان سازد. معنای صبر در این آیه نیز کاملا آشکار و منطبق با صبر بر اطاعت است.
صبر بر طاعت در زندگی ائمه (ع)
در زیارت ائمه (ع) از جمله ی خصال نمونه ای که مورد تکیه قرار گرفته، صبر است: «صبرت و احتسبت؛ صبر کردی و این صبر را به حساب خدا و از روی رغبت به پاداش الهی انجام دادی». یعنی کشیدن بار امانت را پذیرفتی و با همه ی دشواریها و زحماتی که داشت آن را به سرمنزل رسانیدی. به راستی قبول مسئولیت هدایت خلق و بیان حقایق مکتوم و مبارزه با ظلم و فساد و طغیان در روزگار ائمه (ع) نیز مانند همیشه، کاری بود بسی پرزحمت و محتاج صبر و مقاومت. یقینا اگر صبر امام (ع) بدین معنا می بود که از وضع بد زمانه، همیشه اندوهگین باشد و بر اسلام و مسلمین دل بسوزاند و در خانه بنشیند و غصه خوری کند ولی هرگز قدمی در راه نابود کردن بدیها و تغییر وضع و به جریان صحیح افکندن حرکت اجتماعی برندارد، این برای آن حضرت چندان افتخار و فضیلتی محسوب نمی شد. این کاری است که از همه کس برمی آید و البته از مردم ضعیف و بی تعهد، بیشتر. فضیلت و افتخاری که می تواند و می شاید در زیارتنامه که درس آموزنده و فصل برجسته ای از زندگینامه ی آن حضرت است تکرار شود، صبر بر طاعت و انجام تکلیف است، صبر بر انجام وظیفه ای که بسی انسانها از تحمل آن عاجز مانده و افتخار آن را نبرده اند.
امام باقر (ع) به وسیله پدران بزرگوارش از رسول خدا نقل مى فرماید که: «روز قیامت منادى حق ندا مى دهد: اهل صبر و پایدارى کجا هستند؟ دسته اى از بندگان خدا بر مى خیزند، ملایکه به سوى ایشان مى روند و مى پرسند: شما چه صبری کردید؟ جواب مى دهند: ما در فرمانبرى فرمان هاى خدا پایدارى کردیم؛ آن گاه منادى از طرف خدا صدا مى زند: این بندگان من راست مى گویند، راه آن ها را باز کنید که بدون باز خواست داخل بهشت شوند».