زمینه های اقتصادی گناه

امور و عوامل گوناگونی زمینه را برای گناهکاری افراد، آماده می کنند. گاهى امور اقتصادى زمینه ساز گناه می شود که این زمینه ها بر دو گونه اند:
١- سرمایه و ثروت.
٢- فقر و تهیدستى.

١- آلودگی به گناه در اثر سرمایه و ثروت
گاهى انسان از بى پولى طغیان می کند و گاهى بر اثر ثروت زیاد و باد آورده طغیان مى نماید.
آیات و روایات در این باره بسیار است، که چند نمونه ذکر خواهد شد ولى در آغاز باید توجه داشت سخن ما این است که سرمایه و ثروت گاهى زمینه ساز فساد و گناه مى شود، نه اینکه دلیل فساد و گناه باشد. به عبارت روشن تر، سرمایه علت گناه نیست بلکه در مواردى انسان را متمایل و مشتاق گناه می کند.
در قرآن می خوانیم: «إن الانسان لیطغى أن راه استغنى؛ و همانا انسان طغیان می کند، به خاطر اینکه خود را بى نیاز می بیند.» (علق/ ٦-٧)
این آیه نمی گوید که داشتن پول و ثروت علت و عامل فساد است بلکه مى گوید اگر انسان خودش را بى نیاز و پولدار ببیند یاغى می شود. ولى اگر این دید و بینش را نداشته باشد سرمایه علت فساد نخواهد شد.
در دو صورت سرمایه عامل فساد است، یکى اگر دید انسان این باشد که سرمایه از من است و دیگر آنکه معتقد باشد که در تحصیل و مصرف سرمایه هرگونه بخواهد آزاد است. ولى آیات و روایات اسلامى مالک اصلى را خدا و سرمایه را از آن او و روزى خداوند به ما می داند.
عبارات زیر چندین بار در قرآن کریم تکرار شده است: «رزقناهم؛ به آنها روزى دادیم» و «رزقناکم؛ ما به شما روزى دادیم» و «یرزقکم؛ خداوند به شما روزى می دهد.» و در مورد تحصیل و مصرف سرمایه نیز حد و مرزى قرار داده مکنند اینکه از راه ربا، دروغ، رشوه و ظلم نباشد. سرمایه همچون چاقو می ماند، که در دست چاقوکش، مایه فساد است، ولى در دست دکتر وسیله درمان است. سرمایه در دست فرعون و قارون عامل فساد است. ولى در دست حضرت سلیمان (ع) و حضرت داود (ع) مایه برکت و آبادانى و جبران کمبودهاى اقتصادى و اجتماعى است.
بارها حرص به ثروت و علاقه به دنیا، براى افراد و امت ها، تجربه تلخى به وجود آورده که نه تنها زمینه گناه بلکه زمینه کفر و شرک و ارتداد شده است، به عنوان نمونه:
چون به قارون گفتند: باید به محرومان کمک کنى دست به طغیان زد و در برابر حضرت موسى (ع) جبهه گرفت.
یکى از یاران رسول خدا (ص) به نام ثعلبه همین که داراى وضع مالى خوب شد و کشاورزى و دامداریش رونق گرفت، ثروت خود را به بیرون مدینه انتقال داد و آنچنان سرگرم آن شد که کم کم از شرکت در نماز جماعت و جمعه محروم گشت و کارش به جایى رسید که به مأمورى که از طرف پیامبر (ص) براى گرفتن زکات رفته بود پرخاش نمود و قانون زکات را انکار کرد، با اینکه در ابتدا از مسلمانان سرسخت به شمار می رفت و با خداوند عهد کرده بود که هرگاه وضع مالى او خوب شد، به محرومان کمک کند ولى همین که ثروتش زیاد شد دست به طغیان زد تا آنجا که گفت: مگر من یهودى یا نصرانى شده ام که جزیه بپردازم؟ آیه ٧٥ و ٧٦ سوره توبه در سرزنش او نازل شد.
پیامبر اکرم (ص) به چوپانى که از دادن شیر به مسلمانان بخل کرد فرمودند: «خدا مال زیاد به تو بدهد». ولى در مورد چوپان دیگرى که شیر خودش را هدیه کرد، چنین دعا نمود: «خدایا به قدر کفاف به او روزى بده».
مردى از روى تعجب پرسید چرا در مورد چوپانى که بخل کرد دعاى بهتر کردى؟ رسول اکرم (ص) فرمودند: «ان ما قل و آفى خیر مما آثر و الهى؛ آنچه کم باشد و کفایت کند بهتر است از زیادى که دل را سرگرم و غافل نماید.»
نتیجه اینکه: یکى از عوامل زمینه ساز گناه، حرص و آز به مقام و ثروت دنیا است.

2- آلودگی به گناه در اثر فقر و تهیدستى
در روایات اسلامى گاهى از فقر تمجید شده و گاهى مذمت و نکوهش شده است، آن فقرى که مذمت شده فقر اقتصادى است، فقرى که از استعمار و استثمار سرمایه داران چپاولگر و اوضاع نابسامان اقتصادى دامنگیر انسان ها می شود و نتیجه هرج و مرج اقتصادى و یا محصول تنبلى و سستى است.
همین فقر و نادارى بسیارى را به سوى گناه و انحراف میکشد و موجب اعتیاد، دزدى و جنایات خطرناک دیگر می شود، چنان که در مثل ها آمده: آدم گرسنه ایمان ندارد.
امیرمؤمنان (ع) به فرزندش محمد حنفیه فرمود: «فرزندم از فقر بر تو می ترسم از آن به خدا پناه ببر، چرا که فقر دین انسان را ناقص و عقل و فکر او را مضطرب و مردم را نسبت به او و او را نسبت به مردم بدبین می سازد».

سستى و تنبلى
در آیه ٧ سوره انشراح می خوانیم: «فاذا فرغت فانصب؛ (اى پیامبر)! هنگامى که از کارى فارغ شدى به کار دیگرى بپرداز.»
هدف از این دستور این است که انسان را از استراحت مطلق بعد از کار مهم باز دارد، چرا که بیکارى و فراغت، مایه خستگى و کم شدن نشاط و زمینه فساد و تباهى و انواع گناهان می گردد.
چنانکه آمارهاى جنایات و اعتیاد نشان می دهد سطح جرایم هنگام تعطیلات و بیکارى گاهى تا هفت برابر بالا می رود. بر همین اساس در روایات اسلامى به کار و کوشش سفارش اکید شده و از سستى و بى حوصلگى نهى شده است به عنوان نمونه:
امام صادق (ع) فرمودند: «ایاک والکسل والضجر فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا والآخرة؛ از کسالت و بى حوصلگى دورى کن زیرا این دو تو را از بهره ات در دنیا و آخرت باز می دارند.»
امیرمؤمنان (ع) فرمود: «نتیجه بى حوصلگى و سستى فقر و تهیدستى است».
تنبلى و بى حوصلگى و به دنبال کار نرفتن که باعث انداختن زحمت خود بر عهده دیگران شود، از گناهان بزرگ است. چنانکه رسول اکرم (ص) فرمودند: «ملعون من القى کله على الناس؛ کسی که زحمت زندگیش را بر گردن دیگران بگذارد ملعون است.»


منابع :

  1. محسن قرائتی- گناه شناسی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112840