فرهنگ مجموعه ای از عناصر عینی و ذهنی است که میراث نسل های متوالی و دارای عناصری مثل علم و دین و... است و ابزارهای مختلف آموزشی و تبلیغی در شکل گیری و استمرار آن نقش اساسی دارند. انسان با ویژگی ها و احساسات خاص و پیچیده، مانند حس برتری، کمال جویی، آزادی خواهی، سلطه گریزی و اختیار، در فرایند فرهنگ سازی نقش اول را دارد. شالوده ی تمام فرهنگ ها دین و ایدئولوژی است، که در پیام انبیای الهی نهفته است. با مراجعه به سیره ی پیامبر اکرم (ص) درمی یابیم که تمام اقدامات آن حضرت برای گسترش دین اسلام (به جز موارد نظامی و دفاعی)، فرهنگی بوده است. درباره ی سایر کشورها نیز عملکرد پیامبر (ص) بر اساس رسالت جهانی اش، دعوت آنها به اسلام توسط نامه صورت گرفته که محتوای نامه موجود و دلیل محوریت فرهنگی است. بدین گونه، پیامبر اکرم (ص) توانست در مدت کوتاهی با انقلاب فرهنگی در جامعه ی جاهلی افرادی را تربیت کند که در راه گسترش اسلام جان فشانی نمایند و به مراتب عالی معنوی نایل شوند. پس از رحلت پیامبر (ص)، مسلمین برای دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ اسلام به فراسوی جهان، مرزهای جغرافیایی را که مانع رسیدن فرهنگ و شعارهای اسلام بود برچیدند و زمینه های گسترش اسلام در ایران را فراهم کردند.
عوامل گسترش اسلام و پایداری و بالندگی آن پس از گشوده شدن دروازه های ایران به روی اسلام را به اختصار می توان این گونه بیان کرد:
1. شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران سبب شده بود که مردم ایران به استقبال دین اسلام بروند و مسلمان شوند; چنان که در بسیاری از شهرها، حاکمان بدون جنگ و درگیری به خاطر عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام پرداخت جزیه را می پذیرفتند و صلح می نمودند.
2. تشریع قانون جزیه از طرف پیامبر اکرم (ص) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذیرش دین یا پرداخت جزیه که در تمام مناطق فتح شده اعمال می شد.
3. تخریب نکردن آتشکده های مجوس در ایران. چنان که گزارش شده است، یکی از سرداران عرب فرمان داد تا به یک امام جماعت و مؤذن او تازیانه زدند; چون یکی از معابد زرتشتی را ویران کرده بودند و سنگ های آن را در بنای مسجد به کار برده بودند. در قرن ده میلادی، یعنی سه قرن پس از فتح ایران، آتشکده های زرتشتیان در عراق و فارس و کرمان و سیستان و خراسان و آذربایجان و در سراسر ایران برپا بود. پیروان دین زرتشت به تدریج و به اختیار خود به دین اسلام گرویدند. وجود پیروان زرتشتی در ایران تا عصر حاضر و آزادی آنان در اجرای مراسم دینی، بهترین دلیل بر نبود اجبار و زور در پذیرش دین است.
4. مسلمان شدن بسیاری از ایرانیان، قبل از فتح ایران، که در یمن و بحرین به سر می بردند. گفته شده پس از جنگ قادسیه، چهار هزار دیلمی به اختیار به دین اسلام گرویدند.
5. خدمات ایرانیان به اسلام و تولید و توسعه ی علوم اسلامی و تدوین هزاران کتاب در زمینه ی علوم; به طوری که بزرگترین صاحبنظران در علوم مختلف، دانشمندان بزرگ اسلام از شیعه و سنی، از ایران برخاسته بودند و ایرانیان با اندک فاصله پس از رسیدن اسلام به ایران، در زمینه ی علوم اسلامی، اعم از سیره، تاریخ، فقه، حدیث، رجال، و علوم قرآنی و علوم عقلی و فنی و تجربی با نوآوری های شگفت به تولید علم پرداختند و این شیوه ی فرهنگ سازی را به کشورهای غربی انتقال دادند و مؤثرترین قدم ها را در تکامل علوم اسلامی برداشتند; چنان که پیامبر اکرم (ص) درباره ی ایرانیان می فرماید: «اگر علم به ستاره ی ثریا آویخته بود، گروهی از فرزندان (ایران) به آن دست می یافتند.»
6. در تاریخ ایران باستان دوره ی هخامنشی، که اسکندر مقدونی سراسر ایران را به زور شمشیر فتح کرد و حکومت (سلوکیان) تأسیس شد و سال ها بر سراسر ایران حکومت کردند، نتوانستند فرهنگ یونانی و غربی را بر ایرانیان تحمیل کنند، بلکه از فرهنگ و معماری ایرانیان تأثیر پذیرفتند و ایرانیان هرگز دچار خودباختگی فرهنگی و بی هویتی نشدند و به ترویج این فرهنگ ها نیز نپرداختند. پس از اسلام نیز مردم ایران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراء النهر و مغولستان با فرهنگ های مختلف بودند، ولی هرگز دین «شمنی مغول» را ترویج ندادند، بلکه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامی خویش ساختند، با این که مسلم است که شمشیر مغولان از شمشیر اعراب برنده تر و تیزتر و قتل و جنایت آنها در طول تاریخ ایران بی نظیر بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنین جنایاتی را در ایران مرتکب نشدند. بنابراین هرگز نمی توان گسترش دین اسلام در ایران را به زور شمشیر دانست، بلکه در علل زیر باید جستجو کرد.
1. غنی بودن محتوای دین اسلام و فرهنگ انسان دوستانه و ضد تبعیض و عدالت محور آن که با فطرت انسان سازگار است.
2. پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ایران با مسلمانان تنگاتنگ شد. این پیوند خود به نوعی در ترویج دین اسلام مؤثر بود و ایرانیان از نزدیک شاهد جامعه مسلمانان بودند که با حکومت اشرافی و جامعه ی طبقاتی ساسانی متفاوت بود.
3. اسرای جنگی ایرانی که به همراه خانواده و فرزندان به مدینه و شهرهای دیگر منتقل شده و در کنار مسلمانان زندگی می کردند، تحت تأثیر جامعه ی مسلمین، مجذوب اسلام می شدند.
4. ایرانیانی که قرن ها شاهد اشرافی گری شاهان ساسانی و محرومیت طبقات دیگر جامعه از امکانات اولیه ی زندگی بودند، با مشاهده ی ساده زیستی خلفای اسلامی، از جمله امیر مؤمنان علی (ع) و عاملان آنها در شهرهای ایران که مثل پایینترین طبقات مردم زندگی می کردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند.
5. حضور صحابه ی بزرگ پیامبر اکرم (ص) در جنگ ها و فتوحات ایران و قبول مسئولیت فرمانداری در نواحی مختلف ایران نیز یکی از عواملی بود که در ترویج اسلام در ایران تأثیر به سزایی داشت. سلمان فارسی وقتی از طرف خلیفه برای فرمان داری مدائن اعزام شد، مردم آنجا منتظر بودند که او با تشریفات خاصی وارد شهر شود اما سلمان سوار بر درازگوشی برهنه برای اداره ی امور مردم آن دیار وارد این شهر شد و خدمات ارزنده ای به مردم ارائه داد. این خود از مهمترین عوامل ترویج اسلام در ایران بود.
6. حضور خاندان پیامبر (ص) در برخی از شهرها نیز، از عوامل مهم ترویج اسلام در ایران بوده است. چنان که مشهور است در برخی از فتوحات که فرماندهی سپاه اسلام با سلمان بود، حسنین (ع) نیز حضور داشتند و به دروازه ی هر شهری که می رسیدند مردم آن شهر بدون درگیری اسلام را می پذیرفتند.
گسترش اسلام و پایداری آن در ایران و صدور آن از این کشور به سایر کشورهای جهان که هیچ فتحی در آنها انجام نشده بود، علل دیگری دارد. چون حکومت ظالمانه و مستبدانه بنی امیه و بنی عباس از عهده ی این مسئولیت سنگین برنمی آمدند و عملکرد آنها به عنوان خلیفه در جامعه ی ایران، پاسخ و نتیجه ی مثبتی نداشت که در رشد و پایداری اسلام تأثیرگذار باشد، بلکه بر عکس، مردم ایران با دیدن رفتار تبعیض آمیز کارگزاران خلفا و حتی برخی از خلفای اولین، درباره ی آنها دچار تردید شدند و فرقه های مختلفی پس از ورود اسلام به ایران به وجود آمد که ناشی از عملکرد منفی مدعیان دروغین جانشینی پیامبر (ص) بود.
عنایت و توجه پیامبر اکرم (ص) و امیر مؤمنان و اهل بیت (ع) به ایرانیان و رفع تبعیض از موالی که در دوره ی خلفای پیشین رواج داشت سبب می شد که ایرانیان روز به روز شیفته و شیدای اسلام راستین شوند. چنان که گفته شده است: «... پدران ما تا اسلام را نمی شناختند در برابر آن جنگیدند و چون شناختند در راه آن جنگیدند. این خود مایه ی سرافرازی است... یکی از بیچارگی های ایرانیان این است که تاریخ خود را نمی دانند.... به اعتبار همین اسلام راستین، بر مبنا و محوریت اهل بیت بود که پس از نهضت امام حسین (ع)، بسیاری از ایرانیان در سپاه مختار برای انتقام حضور داشتند و این اندیشه را به ایران و فراسوی منطقه ی مرکزی، همچون خراسان و طبرستان (مازندران) و... بسط دادند و بنی عباس با زیرکی از همین موج سود جست و امویان را برانداخت.
پس از حضور امام رضا (ع) و سایر سادات از خاندان پیامبر (ص) در خراسان، با عشق مردم ایران به خاندان نبوت که چشمه ی جوشان اسلام ناب بودند، گسترش اسلام به اوج خود رسید و پیش از حضور امام هشتم (ع) که دوره ی اختناق امویان بود، ایران بهترین مأمن خاندان رسالت بود. در دوره ی وقوع اختلاف و آشوب بین بنی امیه و بنی عباس که معاصر امام باقر (ص) و امام صادق (ع) بودند رابطه ی ایرانیان با چشمه های زلال دین و دانش برقرار بود و خردمندان و اندیشمندان ایرانی پیام اسلام را می گرفتند و در ایران به ترویج و بسط آن می پرداختند و با اندیشه های انحرافی و اختلاف انگیز تزریق شده از سوی دستگاه اموی و... مبارزه، و از عقاید راستین اسلام پاسداری می کردند و با بسیاری از شبهات که از سوی دستگاه حکومت برای نابودی اسلام بر اصول اعتقادات و کلام الهی وارد می شد برخورد علمی می نمودند و به آنها پاسخ می دادند.
بنابراین، از مهم ترین عوامل پایداری و گسترش اسلام در ایران عشق و علاقه ی مردم ایران به اهل بیت (ع) است. چون در مناطقی که توسط امویان و عباسیان فتح شده بود پس از انقراض حکومت آنها اثری از دین اسلام برجا نماند. این خود بهترین دلیل بر رد نظریه ی «بسط و گسترش اسلام به زور شمشیر» است. چون هرگاه دین در قلوب مردم رسوخ کرد و جزئی از فرهنگ و زندگی آنان شد هرگز رنگ نیستی و زوال نخواهد پذیرفت. دین اسلام با برخورداری از محتوای عالی درباره ی مصالح فطری انسان قلوب انسان های آزاده را به خود جذب کرد و تحت تأثیر این فرهنگ متعالی و رفتار پیامبر خاتم (ص) در اندک زمان مدت فرهنگ جاهلی عربستان تغییر یافت و انوار هدایت در تمام جهان درخشید و دل های رنجیده از زنجیرهای اسارت را آزاد ساخت و تشنگان عدالت را سیراب کرد.