احکام طلاق و نکاح در دین زرتشت

تعدد زوجات در دین زرتشت

در دین زرتشتی تعدد زوجات روا نیست و گفته شده همانگونه که یک زن نمی تواند در یک زوان بیش از یک شوهر داشته باشد مرد نیز نمی تواند در آن واحد دو یا چند زن داشته باشد اختیار زن دوم در شرایطی خاص و سخت که در آیین نامه زرتشتیان آمده جایز است نظیر اینکه زن اول فوت شده باشد. در ایران باستان تنها در صورتی فرد زرتشتی می توانست با وجود زن اول زن دیگر اختیار کند که زن اول به تشخیص پزشک عقیم بوده و خود موافقت خویش را برای این کار اعلام کند و رضایت داشته باشد هدف از این عمل نیز بقا نسل و پرورش فرزندانی نیک برای دین و دنیاست.

ازدواج با محارم در آئین زرتشت

به نظر اکثر دانشمندان و محققان تاریخ شناس و با وجود اسناد و مدارک غیر قابل انکار از گذشته‎های خیلی دور تا زمان ظهور اسلام، ازدواج با محارم و نزدیکان در آئین زرتشتیان وجود داشته است. نفیسی در این باره می‎نویسد: «چیزی که از اسناد آن زمان حتما به دست می آید و با همه هیاهوی جاهلانه که اخیرا کرده اند، از بدیهیات مسلم تمدن آن زمان است، این که نکاح نزدیکان و محارم و زناشویی در مقابل اقارب درجه اول حتما معمول بوده است.»
آنگاه نفیسی نصوصی که در کتب زرتشتیان آمده است و تصریحاتی که نویسندگان اسلامی از قبیل مسعودی، ابوحیان توحیدی و ابوعلی مسکویه کرده اند می آورد و سپس به داستان ازدواج قباد با دختر یا خواهر زاده خود و ازدواج بهرام چوبین با خواهر خویش و... اشاره کرده است. شهید مطهری می نویسد: «ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است... در صدر اسلام، این ازدواج (بین زرتشتیان) امر رایجی بوده است، لهذا این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زرتشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می‎ دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می خواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگوئی منع می‎کردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نم ‎شوند.
ابوریحان بیرونى مى گوید: «درباره نکاح مادر که به زرتشتى ها نسبت مى دهند، از سپهبد مرزبان بن رستم شنیدم که زرتشت این عمل را تشریع نکرده و چون گشتاسب، خردمندان و سالخوردگان کشور خود را براى گفتگو با زرتشت در مجلسى گردآورد، یکى از پرسشها این بود که اگر مردى با مادر خود در حال اضطرار و جهالت و ترس از انقطاع نسل، به سر برد، باید چه بکند؟ زرتشت بگفت که باید با او همبستر شود تا انسان و نسل او باقى باشد.»
مسئله ازدواج با محارم یک سنت بدوى بوده و از دیرباز در میان جوامع قبایلى رواج داشته است. اصالت نژاد و طهارت خون و خویشاوندى و منافع اقتصادى عامل مهم و تعیین کننده این سنت کهن بوده است. از آنجا که ازدواج با محارم با طبع فطرى انسان سازگار نبوده، مذهب عامل توجیه این سنت گردیده است.
منابع تاریخى نشان مى دهند که سنت ازدواج با محارم در برخى سلسله هاى سلطنتى ایران باستان رواج داشته است. در دینکرت یکى از بخشهاى اوستا اصطلاح نزد پیوند به معناى پیوند با نزدیکان گرفته شده است و به پیوند پدر با دختر و برادر با خواهر اشاره کرده اند. در متون مذهبى پهلوى آمده است که ازدواج با هفت خواهر لازمه معراج بوده است.
یک محقق آلمانى مى گوید «اهتمام در پاکى اصل و نسب و خون و نژاد یکى از صفات بارز جامعه ایرانى به شمار مى رفت؛ تا آنجا که ازدواج با محارم را جایز مى شمردند. این گونه پیوند را خویدوگدس یا خوایت ودث مى خواندند. این رسم از قدیم معمول بود. حتى در دوره هخامنشیان نیز انجام مى شد. کمبوجیه با دو خواهر خود ازدواج کرد داریوش نیز خواهرش را به زنى گرفت. اردشیر با دو دختر خود و داریوش سوم نیز با دختر خود ازدواج کرد.»
هر چند که معناى لفظ خوادت ودث در اوستا نیامده و موجود نیست، ولى در نسکهاى مفقوده، مراد از آن ازدواج با محارم بوده است. در بغ نسک 6 و 7 اشاره به این معنى شده است. ازدواج برادر با خواهر به وسیله فره ایزدى روشن مى شود و دیوان را به دور مى راند. نرسى بزرگمهر مفسر ادعا کرده است که خویدوگدس معاصى کبیره را محو مى کند. این مطلب در شایشت نى و شایشت 8 و 18 آمده است. در کتب دوره ساسانى و ادوار بعد به این موضوع اعتراف شده است. این دیصان نیز اعتراف کرده که او خود با خواهرش ازدواج کرده است. بهرام چوبین با خواهرش گردیک ازدواج کرد. مهران گنشسب خواهرش را به زنى گرفت. او مدعى بود که خویدوگدس معاصى کبیره را محو مى کند.
مترجم کتاب کریستن سن مى ویدگ یا اصلا در شریعت زرتشتى چنین رسمى نبوده؛ و اگر بوده، اختصاص به فرقه خاصى داشته؛ و در غیر این صورت که اصل مطلب را در دین زرتشت ثابت بدانیم، این از فروع مباحث فقهاء به شمار مى آمده که اگر هم به آن عمل شده، بسیار نادر الوقوع بوده است. او در رد سخنان کریستن سن مى گوید که مؤلف با اسناد به نسکهاى مفقوده از روى خلاصه دینکرت که دو قرن بعد از اسلام نوشته شده، چنین ادعاهائى کرده است. آنچه را مورخان مسیحى در این باب نوشته اند، ممکن است، در مورد یکى از فرقه هاى زرتشتى باشد و عیسویان از روى تعصب این مطلب را به همه ایرانیان نسبت داده اند.
چنان که در کتب فقهى اسلام نام مجوسى آمده که یکى از طوایف زرتشتى است و در شرح لمعه و کتاب ریاض در باب میراث مجوس آمده که امام على بن ابیطالب (ع): «کان یورث المجوس اذا تزوج بامه و ابنته؛ من جهة انها امه و انها زوجه» و نیز شیخ مفید و شیخ طوسى روایتى نقل کرده اند که شخصى نزد حضرت صادق (ع) زبان به دشنام مجوسى گشود که آنان با محارم خود ازدواج مى کنند. حضرت فرمود: «اما علمت ان ذالک عندهم هو النکاح، و کل قوم یعرفون النکاح عن السفاح، فنکاحهم جایز و ان کان قوم دانوا بشیئى یلزمهم حکمه» اگر چه در نزد مسلمانان، همه زرتشتیان، به اعتبار تسمیه کل بر جزء، مجوس خوانده مى شوند، ولى ممکن است که در اینجا اشاره بر همان طایفه خاص از زرتشتیان باشد که در قدیم مجوس گفته مى شده اند.
از طرفى هر کجا که نص در کار نبادش، فقها به تجزیه و تحلیل آن مى پردازند، و این مسئله در عصر ساسانى از مسائل فقهى بوده است. از دیگر طرف، بر فرض عملى شدن این مسئله، آن چنان نادر الوقوع بوده که جز چند مورد، بیشتر در تاریخ دیده نمى شود. کریستن سن مستشرق آلمانى مى گوید: «با وجود اسناد معتبرى که در منابع زرتشتى و کتب بیگانگان معاصر دوره ساسانى دیده مى شود، کوششى که بعضى از پارسیان جدید براى انکار این عمل (ازدواج با محارم) مى کنند، بى اساس و سبکسرانه است.»
یک محقق مشهور ایرانى مى گوید: «چیزى که از اسناد آن زمان به دست مى آید و با همه هیاهوى جاهلانه اى که اخیرا به پا کرده اند از بدیهیات تمدن آن دوران است، نکاح با محارم درجه اول است که معمول و متعارف بوده است.» مورخان یونانى تصریح کرده اند که در دوره هخامنشى، مغ ها با مادرانشان ازدواج مى کرده اند. در دوره اشکانى نیز این رسم معمول بوده است. برخى از شاهان اشکانى با محارم خویش ازدواج مى کرده اند. علت روانى این رسم این بوده که ازدواج با محارم تنها راه حفظ اصالت نژاد و طهارت خون شناخته مى شده است.
مورخان اسلامى نیز بر این سنت تصریح کرده اند. یعقوبى مورخ ایرانى مسلمان از ازدواج ایرانیان باستان با مادران و خواهران و دخترانشان یاد مى کند که این کار را نوعى صله رحم و عبادت مى دانسته اند. گویا عیسویان ایرانى نیز تحت تأثیر زرتشتیان علیرغم مخالفت با دینشان با اقارب خود ازدواج مى کرده اند. در صدر اسلام، ازدواج با محارم در میان زرتشتیان امر رایجى بوده است، به همین جهت مورد سرزنش مسلمانان قرار مى گرفته اند. در این زمینه روایاتى در منابع شیعى دیده مى شود که حکایت از برخورد مسلمانان با زرتشتیان و رهنمودهاى امامان شیعه را در خود دارد. فقهاء شیعه و سنى (عرب و عجم) در ابواب گوناگون فقه این بحث را به عنوان مسئله اى که در خارج مصداق دارد، مورد بحث قرار داده اند. شیخ طوسى در کتاب مشهور الخلاف به این مسئله پرداخته است. اخیرا یک مقام مذهبى زرتشتى کلیه اتهامات از این قبیل را که نسبت به دین زرتشت و زرتشتیان روا داشته اند، پاسخ گفته است و ریشه چنین اتهاماتى را متوجه مورخ مشهور یونانى هرودوت کرده است.

موانع زناشویی و ازدواج در دین زرتشت
زناشویی در میان خویشاوندان در موارد زیر ممنوع است:
1. نسبت به زن- نزدیکتر از پسر عمو و پسر خاله و پسر دایی و همچنین پدر خوانده، برادر خوانده و پسر شوهر جایز نیست.
2. نسبت به مرد- نزدیکتر از دختر عمو و دختر عمه و دختر دایی و نیز مادر خوانده، و دختر خوانده را به زنی گرفتن جایز نیست.
3. نسبت به زن و مرد- در مورد برادران یا خواهران رضاعی به طور کلی موانع مزبور جاری است.
در مورد مهریه، در کیش زرتشتی چون رهایی اختیاری نیست، به این جهت برای زناشویی مهریه ای قید نمی شود.

طلاق و علل آن در دین زرتشت

طلاق در آیین زرتشتی مطرود و امری منفور است و تحت شرایطی ویژه و در مواردی نادر و خاص طبق آیین نامه زرتشتیان مجوز داده می شود. به هر حال در این آئین طلاق اختیارى نیست.

علل امکان فسخ زناشویی یا طلاق
1- یکی از طرفین دیوانه بوده یا اختلال حواس داشته باشد در صورتی که طرف دیگر آگاه نبوده باشد، بنا به تقاضای طرفی که سالم است ازدواج قابل فسخ است.
2- هر گاه شوهر عنین بوده و مردی نداشته باشد زن می تواند تقاضای طلاق کند.
3- هر گاه ثابت شود زن مرتکب زنا شده، شوهر می تواند او را رها سازد و اگر ثابت شود که شوهر با زن دیگر زنا کرده است، زن هم می تواند تقاضای طلاق کند.
4- هر گاه شوهر به مدت سه سال مخارج زندگی زن را ندهد، زن می تواند تقاضای طلاق دهد.
5- هر گاه زن از اذیت شوهر در خطر باشد می تواند تقاضای رهایی کند.
6- هر گاه زن ناشزه (زنی که به شوهر خود تمکین نکرده، نافرمانی کند) باشد و رفتارش باعث خطر گردد، شوهر می تواند تقاضای طلاق کند.
7- هر گاه شوهر زن دیگری داشته که در موقع ازدواج پنهان کرده و یا زن شوهر دیگری داشته باشد ازدواج بعدی خود به خود باطل است.
8- وقتی که مرد یا زن ترک دین زرتشت کند طلاق جایز است.

عوامل طلاق در بندهشن
در بندهشن 34 چهار چیز عامل طلاق دانسته شده و آمده است که:
1- آنگاه که بستره شوهر خویش ببرد و بى رسمى کند و ناشایستى از او پدیدار آید.
2- آنگاه که دشمنان پنهان کند و شوهر نداند.
3- آنگاه که جادوئى کند و یا آموزد.
4- آنگاه که فرزند نزاید و عقیم باشد.
موارد دیگر نیز منجر به طلاق مى شود: هر گاه در هنگام عقد، زن یا شوهر دیوانه بوده یا اخلاق مشاعره داشته باشند. یا پس از مزاوجت معلوم شود که شوهر عقیم است. هر گاه در حق زن ستم شود. هر گاه زن زنا کند و یا مرد با زن دیگرى زنا کرده باشد. اگر زن نافرمانى کند. اگر زنى شوهر دیگر یا نامزد دیگر داشته و آن را پوشیده باشد، ازدواج بعدى باطل مى شود. هر گاه شوهر پنج سال غیبت دائم داشته باشد.

احکام حقوقى زن و مرد در آئین زرتشت

در این آئین، مردان بر اموال زنان ولایت داشتند. زن بدون اجازه همسر خود حق دخالت و تصرف در اموال خود را نداشت. به موجب قانون زناشوئى، شوهر فقط شخصیت حقوقى داشت و با سند قانونى مى توانست همسر خود را شریک در اموال نماید. در این صورت، زن حق هر گونه تصرف در اموال همسر را داشت.
هر گاه شوهرى به زن خود مى گفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستى، این زن از نزد شوهر رانده نمى شد و اجازه داشت که به عنوان زن خدمتکار یا چاکرزن شوهر دیگرى اختیار کند و فرزندانى که از ازدواج جدید در حیات شوهر اولش به وجود مى آورد، از آن شوهر اولش بود. شوهر حق داشت یگانه زن یا یکى از زنانش و حتى زن ممتازش را به مرد دیگرى عاریه بدهد تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند. در این عاریه دادن، رضایت زن شرط نبود. فرزندانى که در این ازدواج متولد مى شدند، متعلق به خانواده شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب مى شدند. این اعمال را از کارهاى خیر مى دانستند و آن را کمک به یک هم دین تنگدست مى خواندند.


منابع :

  1. سایت پایگاه تاریخ و تمدن ایران- مقاله آیین زناشویی در ایران باستان

  2. حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش ادیان ایران باستان- صفحه 66

  3. جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 458، 468

  4. مرتضى مطهرى- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 213- 214، 235

  5. آسموسن، ج. پ- اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی- ترجمه فریدون وهمن- تهران- بنیاد فرهنگ ایران، بی تا

  6. رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ یازدهم 1382

  7. گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- تهران انتشارات آگاهان دیده 1377

  8. جان .ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی- جلد 1

  9. هایده رمضان رستم آبادی- زرتشتیان در ایران- پاییز 1384

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113502