عوامل ورود در جهنم (کفر و نفاق)

عاقبت کافران و منافقان

نخستین و شاخص ترین گروه دوزخیان کافران و منافقان هستند؛ زیرا قرآن آیات زیادی را به کفر و نفاق و کافران و منافقان اختصاص داده است؛ مانند:
1ـ «و قد نزل علیکم فى الکتاب ان اذا سمعتم ایات الله یکفر بها و یستهزا بها فلا تقعدوا معهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره انکم اذا مثلهم ان الله جامع المنافقین و الکافرین فى جهنم جمیعا؛ البته خدا [این فرمان را] در قرآن بر شما نازل کرده است که چون بشنوید گروهى آیات خدا را مورد انکار و استهزا قرار مى دهند، با آنان ننشینید تا در سخنى دیگر درآیند، [اگر بنشینید] شما هم [در به دوش کشیدن بار گناه انکار و استهزا] مانند آنان خواهید بود یقینا خدا همه منافقان و کافران را در دوزخ گرد خواهد آورد.» (نساء/ 140)
خداى تعالى منافقین و کافرین را با هم در جهنم جمع خواهد نمود، منافقین آنهایند که به زبان اظهار ایمان مى کنند و به زبان نیز شهادتین مى گویند لکن در باطن منکرند و در عصر حضرت رسول (ص) منافقین براى حفظ جان و مالشان و براى به دست آوردن غنیمت حتى با مؤمنین به جهاد مى رفتند که اگر فتح و مظفریت نصیب مسلمانها شد آنها به اسم مسلمانى غنیمت ببرند و هرگاه علامت شکست ظاهر مى شد از جنگ فرار مى کردند و در کفار داخل مى گردیدند.
در سوره ی انعام که از سوره هاى مکى قرآن است در آیه 68 صریحا به پیامبر (ص) دستور داده شده است که: «و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم، حتى یخوضوا فی حدیث غیره و اما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین؛ و چون مى بینى جمعى مشغول خوض در آیات ما هستند از آنان روى بگردان، تا در حدیثى غیر آن، خوض و غور کنند و اگر شیطان این را از یادت برد حال که به یادت آمد دیگر با مردم ستمکار منشین.» مسلم است که این حکم اختصاصى به پیامبر (ص) ندارد بلکه یک دستور عمومى است که در شکل خطاب به پیامبر (ص) بیان شده، و فلسفه آن هم کاملا روشن است، زیرا این یک نوع مبارزه عملى به شکل منفى در برابر این گونه کارها است.
آیه ی مورد بحث بار دیگر این حکم اسلامى را تاکید می کند و به مسلمانان هشدار می دهد که: «در قرآن به شما قبلا دستور داده شده که هنگامى که بشنوید افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مى ورزند و استهزاء می کنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند.»
سپس نتیجه این کار را چنین بیان می کند که «اگر شما در اینگونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود و سرنوشتتان سرنوشت آنها است» (انکم اذا مثلهم)
باز براى تاکید این مطلب اضافه می کند شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است «و خداوند منافقان و کافران را در دوزخ جمع می کند.» (ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا)
از این آیه چند نکته استفاده می شود: مجامله با این گونه گناهکاران نشانه روح نفاق است زیرا یک مسلمان واقعى هرگز نمی تواند در مجلسى شرکت کند که در آن نسبت به آیات و احکام الهى توهین می شود، و اعتراض ننماید، یا لااقل عدم رضایت خود را با ترک آن مجلس آشکار نسازد.

پست ترین جای آن دنیا از آن منافقین است!

2- «ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار؛ منافقان در پائین ترین و نازلترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچگونه یاورى براى آنها نخواهى یافت.» (نساء/ 144)
در این آیه، براى روشن ساختن حال منافقانى که این دسته از مسلمانان غافل، طوق دوستى آنان را بر گردن مى نهند، و یا حال خود اینها که در عین اظهار اسلام راه نفاق را پیموده و از در دوستى با منافقان در می آیند، می فرماید.
منافقان در طبقه زیرین دوزخ هستند زیرا دوزخ از لحاظ عمق، طبقات و درکاتى است، هم چنان که بهشت را از لحاظ علو و ارتقاع، درجاتى است. این درکات از نظر شدت سختى آن نیز متفاوت است و هر یک از منافقان بر حسب سیرت عناد خود در مرتبه اى از درکات دوزخ براى همیشه عقوبت خواهند شد و هرگز براى آنان کمک و یا وسیله اى که درباره آنها شفاعت کند و یا سبب تخفیف و یا تاخیر در اجراء عقوبت گردد نخواهد بود.
منافق از لحاظ قبح کردارش در طبقه زیرین دوزخ قرار دارد. این معنى از ابن کثیر و ابوعبیده و جماعتى است. عبدالله بن مسعود و ابن عباس گویند: «منافقان در تابوتهایى از آهن، بسته شده و در آتش جاى دارند.»

درک های جهنم

ابوالقاسم بلخى گوید: «ممکن است که درک ها منزلهایى باشند که برخى از برخى دیگر، از لحاظ مسافت، پایین ترند و ممکن است خبر باشد از اینکه عذاب آنان به سر حد خود مى رسد. چنان که مى گویند: پادشاه فلان شخص را به حضیض و و فلان شخص را به عرش رسانید و مقصودشان این است که: یکى را از لحاظ مقام دچار انحطاط و دیگرى را به اوج رسانید و صحبت از مسافت و زیر و بالا نیست.»
بعضی از مفسرین گفته اند که: «درک، از ماده ادراک که به معنى رسیدن و احاطه کردن است، خواه در رابطه امر مادى باشد و یا معنوى. و در حس شرط است که احاطه کننده معنوى باشد. و درک چون شرف و کرم، اسم است به معنى چیزی که از ادراک حاصل مى شود، مانند شرف از اشراف، و کرم از اکرام.
پس درک به معنى طبقه پایین تر و اسفل نیست، وگرنه با کلمه اسفل توصیف نمى شد، بلکه آن مقامی است که پس از احاطه و رسیدن به آن حاصل مى شود. و منظور در اینجا آن مرتبه ای است که منافقین موافق فهم محدود خود آن را احاطه داشته و به آن رسیده اند، و قهرا چنین مرتبه اى که براى آنها مفهوم شده است، عبارت مى شود از محجوب بودن کلى از مراحل روحانى، و محدود شدن درک آنها در موضوعات مادى، و محروم شدن از انوار حق و معارف الهى و حقایق معنوى، و در مضیقه و آلودگى قرار گرفتن، و این معانى همان است که براى معرفى جهنم بیان مى شود، آن هم مرتبه محدودتر و ظلمانی تر و دردناکتر و محرومتر از طبقات جهنم.
آرى منافقین در زندگى دنیوى خود نیز چنین محرومیت و محدودیت را داشته، و اثرى از نور عرفان و حقیقت و خلوص در قلوب آنها وجود نخواهد داشت. و در قیامت حکم قاطع با خداوند متعال است، و اولیاء او نیز با موافقت صد در صد او مى توانند شفاعت کنند، و به طوری که گفته شد در وجود منافقین زمینه هدایت نیست، و آنها هرگز روى تمایلات باطنى خودشان، چنین درخواستى هم ندارند.»
در کشف الاسرار آورده که: «چون منافقین را به جهنم حکم کنند و ایشان را به درکه اول درآورند، مالک گوید: اى آتش، بگیر ایشان را. آتش گوید: حکم ما بر زبان است و زبان آنها به کلمه توحید بوده، هر چند به مجاز مى گفتند، ما در سوختن ایشان دخالت نکنیم و به همین منوال در هر درکه، آتش از احراق آنها ابا کند تا به درکه هفتم رسند. آتش آن درکه گوید: حکم ما بر دل است نه بر زبان، بیارید تا نشانه کفر و ایمان ایشان را ببینیم. چون در دل آنها نظر کند، جز نشانه شرک نباشد. آتش در ایشان پیچد و ابدالاباد در عذاب بمانند.»

به چه دلیل منافق نیستیم؟

تو اى محمد (ص)، براى این منافقان، یاورى نمى یابى که آنها را از عذاب خدا نجات بخشد: «و لن تجد لهم نصیرا؛ هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.» (نساء/ 145) زیرا خداوند آنها را در پایین ترین طبقات آتش قرار داده است.
در خبر است که حق تعالى در این درکه تابوتهاى آتشین قرار داده و آن جاى منافقان است. از عبدالله عمر نقل است که «سه گروهند روز قیامت عذاب آنها بیشتر از کسان دیگر باشد: منافقان، و کافران به مائده عیسى (ع)، و آل فرعون چه درباره منافقان فرموده: «ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار؛ آرى منافقان در فروترين درجات دوزخند.» (نساء/ 145) و در حق کافران به مائده عیسى (ع) فرموده: «فانی اعذبه عذابا لا اعذبه احدا من العالمین: وى را [چنان] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان] عذاب نكرده باشم.» (مائده/ 115) و در شان آل فرعون فرموده: «ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ فرعونيان را در سخت‏ترين [انواع] عذاب درآوريد.» (غافر/ 46
تبصره: آیه شریفه شامل است عموم مکلفین را تا روز قیامت، زیرا آیات الهى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب. پس هر که به صفت نفاق باشد، مقر او در درک اسفل جحیم است.
در حدیث آمده: «ثلث من کان فیه فهو منافق و ان صام و صلى و زعم انه مسلم اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان؛ سه خصلت است در هر که باشد منافق است، اگرچه روزه دارد و نماز گزارد و ادعاى اسلام کند: اول- آنکه چون سخن گوید، دروغ باشد. دوم- آنکه چون وعده اى کند، خلاف نماید. سوم- چون او را امین دانند، خیانت کند.»
این از باب تشبیه و تغلیظ است و حقیقتا از منافقان نیست و مستوجب عذاب آنها نخواهد بود. و این عذاب اسفل درکات براى کسى است که مظهر ایمان و مبطن کفر باشد و با صفت کفر و نفاق بمیرد، که اگر از آن توبه نمایند و به اخلاص ایمان آرند، از جمله اهل ایمان باشند
عبدالله بن سنان می گوید: «ما نزد امام جعفر صادق (ع) نشسته بودیم. ناگاه یکى از اهل مجلس به آن حضرت گفت: فدایت شوم، یابن رسول الله! من می ترسم که منافق باشم! امام به او فرمود: هرگاه شب، یا روز داخل خانه خود می شوى و تنها هستى آیا نماز نمی خوانى؟ گفت: چرا. فرمود: براى چه کسى نماز می گذارى؟ گفت: براى خداى عز و جل. فرمود: تو چگونه منافق می باشى، در صورتى که فقط براى خدا نماز می خوانى، نه براى دیگرى!؟»
به هر حال از این آیه به خوبى استفاده می شود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید هم چنین باشد، زیرا خطراتى که از ناحیه منافقان به جوامع انسانى می رسد با هیچ خطرى قابل مقایسه نیست، آنها با استفاده از مصونیتى که در پناه اظهار ایمان پیدا می کنند، ناجوانمردانه، و آزادانه به افراد بى دفاع حمله ور شده، از پشت به آنها خنجر می زنند، مسلما حال چنین دشمنان ناجوانمرد و خطرناک که در قیافه دوست آشکار می شوند از حال دشمنانى که با صراحت اعلان عداوت کرده و وضع خود را مشخص ساخته اند به مراتب بدتر است، در حقیقت "نفاق" راه و رسم افراد بى شخصیت و پست، و مرموز و ترسو، و به تمام معنى آلوده است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏2 صفحه 449

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏4 صفحه 173- 180

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏8 صفحه 31

  4. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 378

  5. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏3 صفحه 250

  6. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏6 صفحه 113

  7. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏3 صفحه 51

  8. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏4 صفحه 196

  9. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏4 صفحه 93

  10. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏6 صفحه 274

  11. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏2 صفحه 622

  12. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏3 صفحه 143

  13. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏4 صفحه 256

  14. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد ‏4 صفحه 44

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114293