عوامل ورود در جهنم (زیانکاری و نابودی سرمایه‌ها)

بزرگترین زیانکاری در آیات

قرآن مجید بزرگترین زیان را در این می داند که انسان سرمایه و نقد عمر خود و خانواده، خویشان و بستگان و پیروان خویش را تباه سازد و آنان را به جایی سوق دهد و دعوت کند که برای مبتلایان به آن آتش دوزخ رقم خورده است: «قل إن الخاسرین الذین خسروا أنفسهم و أهلیهم یوم القیمة ألا ذلک هو الخسران المبین* لهم من فوقهم ظلل من النار ومن تحتهم ظلل ذلک یخوف الله به عباده یا عباد فاتقون؛ بگو زیانکاران در حقیقت کسانی هستند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رسانده اند، آری این همان زیان آشکار است، آنان از بالای سرشان سایه ها و چترهایی از آتش خواهند داشت، و از زیر پاهایشان نیز طبقهایی آتشین است. این پاداشی است که خدا بندگانش را به آن بیم می دهد. ای بندگان من از من پروا داشته باشید.» (زمر/ 15- 16)
خطاب به رسول گرامى (ص) است از جمله حقایق که باید به عموم مردم اعلام فرماید و تأثیر به سزائى در ایمان و انقیاد مردم دارد تذکر آن است که زندگى بشر در دنیا بر اساس آزمایش و کسب سیرت و کمال است که در نهاد دارد و در انتظار آن است چنانچه دوره زندگى و آزمایش پایان یابد و سپرى گردد و توجه به مسیر و مقصد خود نداشته و به غفلت دوره زندگى خود را بگذراند سرمایه زندگى خود را از دست داده جز بى خبرى و حیرت کسب ننموده خسران و زیان ذاتى و حقیقى همین است که نیروهاى زیاده بر تصورى که پروردگار به ودیعت در او نهاده همه را از دست داده با سیرت ننگین کفر و خودستائى به عالم برزخ و شهود قدم گذارد آنگاه خسران و تیره بختى خود را مشاهده خواهد نمود که غیر قابل تغییر و انقلاب است.

نابودی سرمایه و استعدادها

کلمه ی "خسر" و "خسران" هر دو به معناى از دست دادن سرمایه، یا همه اش و یا بعضى از آن، و کمبود آن است که گاه به انسان نسبت داده مى شود و گفته مى شود فلان کس زیان کرد و گاه به خود عمل نسبت مى دهند و مى گویند: تجارتش زیان کرد.. از سوى دیگر گاه "خسران" در مورد سرمایه هاى ظاهر به کار مى رود مانند مال و مقام دنیوى، و گاه در سرمایه هاى معنوى مانند صحت و سلامت و عقل و ایمان و ثواب، و این همان چیزى است که خداوند آن را "خسران مبین" نام نهاده است... و هر خسرانى که خداوند در قرآن بیان کرده اشاره به معنى دوم است نه آنچه مربوط به سرمایه هاى دنیوى و تجارتهاى معمولى است.
البته کلمه ی "خسران" رساتر از کلمه ی "خسر" است، و "خسران نفس" به معناى آن است که آدمى نفس خود را در معرض هلاکت و بدبختى قرار دهد، به طورى که استعداد کمالش از بین برود و سعادت به کلى از او فوت شود. "خسارت اهل" هم به همین معنا است، و البته در این مورد سخن خواهیم گفت.

حقیقت خسران و زیان؟

خسران در تجارت این است که علاوه از اینکه استفاده نکرده و سرمایه را هم از دست داده ورشکست شده و بدهکار کسانى که فرداى قیامت خاسر هستند علاوه از اینکه هیچ مثوبتى ندارند چون ایمان نداشتند که شرط صحت کل اعمال است و سرمایه عمر را هم به بطالت از دست دادند عمرى که در هر ساعت می توان صد نوع عبادت کرد و بهره برد علاوه بدهکار هم هستند عقوبت کفر و شرک و ضلالت و ظلم و سایر معاصى را هم دارند و اینها کیانند.
در این آیه ی شریفه تعریضى است به مشرکین، که در جمله ی «فاعبدوا ما شئتم؛ پس هر چه را غير از او مى‏ خواهيد بپرستيد.» (زمر/ 15) مورد خطاب واقع شده اند، گویا فرموده، شما هر چه را بپرستید بالاخره سرمایه ی نفس را از دست داده اید، به خاطر اینکه آن را با به کفر کشاندن به هلاکت رساندید، و همچنین اهل و خویشاوندان خود را هلاک کردید، چون شما آنان را وادار به کفر و شرک کردید، و این کفر و شرک همان خسران حقیقى است. باید گفت که جمله ی "فاعبدوا ما شئتم" (هر چه را مى خواهید بپرستید) به اصطلاح امرى است که براى تهدید بیان شده است و این در مقامى گفته مى شود که نصیحت و اندرز در شخص مجرم و گنهکار اثر نمى بخشد، آخرین سخنى که به او گفته مى شود این است: "هر چه مى خواهى بکن، اما منتظر مجازات باش" یعنى به جایى رسیده اى که دیگر ارزش تکلیف و نصیحت و اندرز را ندارى، و جز عذاب دردناک سرنوشت و درمان دیگرى ندارى.
زیرا که آنها نه از وجود خویش بهره اى گرفتند، و نه از سرمایه عمر نتیجه اى، نه خانواده و فرزندانشان وسیله نجات آنها هستند و نه مایه آبرو و شفاعت در پیشگاه حق. آری و این خسران براى آنها روز قیامت مکشوف می شود: «یوم یعض الظالم على یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا* یا ویلتى لیتنی لم أتخذ فلانا خلیلا* لقد أضلنی عن الذکر بعد إذ جاءنی و کان الشیطان للإنسان خذولا؛ همانا مرا از قرآن پس از آن که براى من آمده بود دور ساخت و شیطان همواره خوار کننده و فرو گذارنده ى انسان بوده است. و پیامبر گوید: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند. و این گونه براى هر پیامبرى دشمنى از میان مجرمان قرار دادیم، و همین بس که پروردگارت راهنما و یاور [تو] باشد.» (فرقان/ 27- 29)
قرآن در حقیقت انسانها را به تجارت پیشگانى تشبیه کرده که با سرمایه هاى سنگین قدم به تجارتخانه این جهان مى گذارند، بعضى سود کلانى مى برند، و گروهى سخت زیان مى بینند. آیات زیادى در قرآن مجید است که این تعبیر و تشبیه در آن منعکس مى باشد، و در واقع بیانگر این حقیقت است که براى نجات در قیامت نباید در انتظار این و آن نشست تنها راه آن، بهره گیرى از سرمایه هاى موجود، و تلاش و کوشش در این تجارت بزرگ است که در آنجا "همه چیز را به بها مى دهند، به بهانه نمى دهند"! و اما چرا زیان مشرکان و گنهکاران را "خسران مبین" توصیف کرده؟ براى اینکه اولا آنها برترین سرمایه یعنى سرمایه عمر و عقل و خرد و عواطف و زندگانى را از دست داده اند بى آنکه در مقابل آن چیزى به دست آورند.
ثانیا: اگر فقط این سرمایه را از دست داده بودند بى آنکه عذاب و مجازاتى خریدارى کنند باز مطلبى بود، بدبختى اینجاست که در برابر از دست دادن این سرمایه هاى عظیم سخت ترین و دردناکترین عذاب را براى خود فراهم ساخته اند.
ثالثا: این خسرانى است که قابل جبران نمى باشد، و این از همه دردناکتراست، آرى این است "خسران مبین". براى اینکه خسرانهاى مربوط به امور دنیا هر چه باشد چه مال و چه جاه، ناپایدار است، به خلاف خسران روز قیامت که پایانى ندارد، دائم و جاودان است، چون نه زایل مى شود و نه منقطع. علاوه بر این، مال و یا جاه وقتى با خسران از دست رفت، جبرانش ممکن است، چه بسا مى شود که مثل آن و یا بهتر از آن جایگزین آن گردد، به خلاف خسران نفس، که دیگر جبران نمى پذیرد.

منظور از "اهل" کیانند؟

البته این در صورتى است که مراد از "اهل" خویشاوندان و نزدیکان دنیایى انسان باشد. آیات فوق مى گوید: این زیانکاران نه تنها سرمایه هاى هستى خویش را از دست مى دهند که سرمایه وجود "اهل" خود را نیز از کف خواهند داد. بعضى از مفسران گفته اند منظور از "اهل" در اینجا پیروان انسان و کسانى که در خط مکتب و برنامه هاى او قرار گرفته اند مى باشد.
بعضى به خانواده و نزدیکان در دنیا، و معنى اخیر با توجه به مفهوم اصلى این کلمه از همه مناسبتر به نظر مى رسد چرا که افراد بى ایمان آنها را در آخرت از دست خواهند داد، اگر مؤمن باشند از آنها جدا مى شوند، و اگر همچون خودشان کافران باشند نه تنها سودى به حالشان نخواهد داشت بلکه مایه عذاب دردناکترى خواهند بود. و بعضى گفته اند: "مراد از آن همسران و خدمتکارانى است که خدا براى انسان مؤمن و متقى در بهشت آماده کرده و مشرکان و مجرمان آنها را از دست مى دهند." و این معنا بهتر و با مقام آیه مناسب تر است، چون خویشاوندى و هر رابطه اجتماعى دنیا در روز قیامت از هم گسیخته مى شود، هم چنان که خداى تعالى خبر داده که «فلا أنساب بینهم یومئذ؛ دیگر آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد.» (مؤمنون/ 101)
نیز فرموده: «یوم لا تملک نفس لنفس شیئا؛ روزى است که هیچ کس براى کسى اختیار چیزى را ندارد.» (انفطار/ 19) و آیاتى دیگر غیر از اینها. و نیز مؤید معناى دوم این آیه است که مى فرماید: «فأما من أوتی کتابه بیمینه* فسوف یحاسب حسابا یسیرا* و ینقلب إلى أهله مسرورا؛ پس آن که کارنامه اش به دست راستش داده شود. پس زودا که با حسابى آسان محاسبه شود. و خوشحال نزد کسان خویش بازگردد.» (انشقاق/ 7- 9)
مقصود از خسارت در آخرت "یوم القیامة" نیز این است که گرچه ظرف حدوث زیان و خسارت دنیاست، ولی ظرف ظهور آن قیامت است. از هنگامى که بیگانه در آستانه برزخ درآید سیرت کفر و عناد خود را مشاهده خواهد نمود ولى شهود حقیقى در عالم قیامت به ظهور خواهد رسید که سرمایه و زندگى خود را به خودستائى صرف نموده همه نعمتهائى که در دنیا به رایگان پروردگار دسترس او نهاده در نتیجه بى خبرى خودستائى به ضرر او پایان یافته و وسیله ی تیره بختى و شقاوت او گشته و نعمت ها که در عالم برزخ و قیامت و نیز براى اهل ایمان آماده شده سهم خود را از دست داده و به صورت نقمت و غضب پروردگار و عقوبتها و حسرت روانى و شعله هاى آتشین در آمده است.
در عالم قیامت رابطه خویشاوندى در میان مردم رعایت نمی شود زیرا رعایت رابطه رحمیت و خویشاوندى به منظور حفظ روابط اجتماعى و مدنیت عمومى است و آن اختصاص به زندگى در دنیا دارد بر این اساس مراد از اهل در آیه ازواج و خدمتگزاران در جوار رحمت خواهد بود.
هر معصیتى موجب خسران است لکن در باب تجارت کسى که ورشکست شد بسا بعضى اداء دیون او را می کنند و بسا بعض طلب کارها گذشت می کنند و ذمه او را برى می کنند این خسران قابل تدارک است مثل معاصى اهل ایمان با خداوند که طلب کار است گذشت می کند یا خاندان عصمت و مؤمنین شفاعت می کنند تدارک می شود حتى در اخبار داریم که بسا صد نفر ناصبى را به ازاء معاصى یک مؤمن عذاب می کنند و فدى می دهند و این ظلم نیست زیرا به ازاء ظلم هاییست که به مؤمن وارد کرده که گناه مظلوم را بار بر ظالم می کنند و اگر مظلوم گناه ندارد گناهان بستگان و دوستان مظلوم را بار بر ظالم می کنند.
از این رو مى گوییم که اگر گناه جمیع شیعیان را بار کنند بر ظالمین به على و فاطمه و ائمه اطهار (ع) باز تدارک ظلم آنها نمی شود بارى خسران مبین آن است که نه خداوند گذشت می کند و نه شفیعى دارند که تدارک کنند که می فرماید: «و لیست التوبة للذین یعملون السیئات حتى إذا حضر أحدهم الموت قال إنی تبت الآن و لا الذین یموتون و هم کفار أولئک أعتدنا لهم عذابا ألیما؛ و توبه کسانى که پیوسته گناه مى کنند تا چون مرگ یکیشان فرا رسد، گوید: اینک توبه کردم، پذیرفته نیست، و نه توبه کسانى که در حال کفر مى میرند. براى اینان عذابى دردناک فراهم ساخته ایم.» (نساء/ 22) و نیز می فرماید: «ما للظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع؛ براى ستمگران نه یاورى هست و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد.» (مؤمن/ 19)

فرصت سوزی!

بشر در زندگى در دنیا دو سنخ سیر و سلوک می تواند داشته باشد سیر و حرکت جسمانى طبیعى و دیگر سیر و حرکت ذاتى و جوهرى و حرکات جسمانى که لازم لاینفک او است مقدمه براى سیر و سلوک جوهرى او خواهد بود.
از نظر اینکه قواى عامل او است و سیر ذاتى و جوهرى او عبارت از اعتقادات روانى و اندیشه ارادى و اختیارى او است که صورت علمى و حقیقت روح را تشکیل می دهد و سیرت و جوهر انسانى را به ظهور می رساند هر یک از عوالم اصلاب و ارحام و جهان طبع و برزخ و قیامت بر یکدیگر ترتب ذاتى و وجودى دارد و بر حسب نظام خلقت هرگز تخلف پذیر نخواهد بود بر این اساس محال است از دنیا به عالم ارحام و یا اصلاب باز گردد.
هم چنین عالم دنیا را گذرانیده و از صحنه عمل و آزمایش رانده شده و از آستانه برزخ به صحنه قیامت سوق داده شده محال است بار دیگر به دنیا باز گردد و درباره ی بیگانگان نیز پس از ورود به عالم برزخ و شهود این حقیقت براى آنان آشکار خواهد بود ولى درخواست آنان به رجوع بار دیگر به دنیا از نظر خوى رذیله اى است که در دنیا کسب نموده و بى اساس آرزوهاى دامنه دار را در روان خود مى پرورانیدند. از جمله حقایق آفرینش را و بدیهیات آن را از نظر لجاج انکار می نمودند این سیرت رذیله آنان در عالم برزخ و قیامت به ظهور می رسد.
هر یک از افراد بشر دوره زندگى خود که میلیاردها ساعت و فرصت را از دست داده و به خودستائى سرگرم بوده در صورتى که می توانست در کمترین فرصتى سعادت همیشگى خود را تأمین نماید آیا چه خسران و زیانى زیاده بر این تصور می رود که مدت و فرصت خود را به خودستائى و صرف کسب شقاوت و تیره بختى نموده باشد.
آرى. انسان در آن روز همه چیز را زیان مى کند، خود را زیانمند مى بیند که از هیچ چیز بهره اى نمى برد، و خاندانش را نیز زیان مى کند که اگر مؤمن بوده اند در آن روز آنها را نمى بیند، و از شفاعتشان محروم مى ماند، زیرا شفاعت سودى نمى رساند مگر به کسى رضایت خدا را فراهم آورده باشد، و اگر با او در دوزخ باشند بازهم آنها را همراه خود نمى یابد، چه هر یک از آنها را کارى است که او را از دیگران باز مى دارد، و واى از این خسارت و زیان بزرگ.

لهیب آتش

سپس خداوند عذاب آن کسان را که خود و خاندانشان را زیان کرده اند براى ما بیان مى کند که در لهیب آتش در پایین ترین طبقات دوزخ به سر مى برند، و شاید در این بیان اشاره به وصفى باشد که در دنیا مى گذرد که هر چه در آخرت است همان تجسم و تبلور وضع دنیاست، در این جا زیر پوششهایى قرار داشتند، از پوششهاى شهوتها و آزمندیها تا پرده هاى فرهنگ جاهلیت و سرسپردگى به طاغوت، و در آن جا هم در زیر طبقاتى قرار دارند. «لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل؛ آنها را از بالاى سرشان و از پایین شان پرده هایى از آتش است.» (زمر/ 16)
کلمه ی "ظلل" جمع "ظله" است و (به طورى که گفته اند) به معناى ساترى است در بالاى سر. و مراد از اینکه ساترى از آتش در بالاى سر و ساترى دیگر در زیر پا دارند، این است که آتش از همه جهات به ایشان احاطه دارد.
بعضى از مفسران گفته اند چون دوزخیان در میان طبقات جهنم گرفتارند پرده هاى آتش هم بالاى سر آنها، و هم زیر پاى آنها است، و حتى اطلاق کلمه "ظلل" بر پرده هاى پائینى مجاز نیست. همانند این آیه، آیه 55 سوره عنکبوت است که مى گوید: «یوم یغشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم و یقول ذوقوا ما کنتم تعملون؛ آن روز که عذاب الهى از بالاى سر و از زیر پا (از هر سو) آنها را مى پوشاند و به آنها مى گوید: بچشید آنچه را عمل مى کردید.» این در حقیقت تجسمى از حالات دنیاى آنها است که جهل و کفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه کرده بود، و از هر سو آنها را مى پوشاند: «إنا أعتدنا للظالمین نارا أحاط بهم سرادقها؛ ما براى ستمگران آتشى آماده كرده‏ ايم كه سراپرده‏ هايش آنان را در بر مى‏ گيرد.» (کهف/ 29) و تعبیر به ظلل بعید نیست که چون آتش جهنم نور ندارد سیاه و تاریک است و جهنم محبس تاریک الهی است و ممکن است به اینکه چون اهل بهشت زیر سایه عرش الهى و سایه اشجار بهشت هستند خدا می فرماید سایه بان شما آتش است.
به این ترتیب آنها از هر طرف با شعله هاى آتش محاصره شده اند، چه خسرانى از این بالاتر؟ و چه عذابى از این دردناکتر؟!


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 420

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 378

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏19 صفحه 406

  4. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏11 صفحه 295

  5. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 صفحه 197

  6. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏11 صفحه 443

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114557