دین کتاب مقدس عبرى پیوند سختى با زندگى قومى کشاورز، و آیین ها و نمادهاى آنان دارد. در ایام تبعید در بابل (قرن ششم ق. م) نهادهایى دینى سرزمین اسرائیل از هم پاشیده شده و شکل هاى جدیدى از عبادت، و از جمله نهاد کنیسا که جایى براى درس و دعاى اهل محل به شمار مى رفت، جایگزین شده بودند. اما تنها پس از تخریب معبد دوم در سال 70 بود که یهودیت، همانند وضعیت امروز خویش، دست به گسترش مفاهیم و نهادهاى متمایزى زد که آن را قادر ساخت تا بدون مناسک قربانى و بدون سرزمین به حیات خود ادامه دهد. اندیشه ورزى هایى که حکیمان در یونه، پس از تخریب اورشلیم آغاز کرده و تا زمان شکست شورش برکوخبا در مقابل حکومت روم در سال 132، ادامه داده بودند چهارچوبى براى اشکال جدید زندگى دینى یهودیان آفرید. حکیمان یونه اى در عین حال که خود را به یهودیت پیش از تخریب معبد مؤمن مى دانستند قدرت و جهتى به دین یهود دادند که به وجود آوردن ساختارهاى جدید و خلق نهادهاى انعطاف پذیرترى را براى آن ممکن مى ساخت.
مرکز ثقل اعمال از مناسک معبد به آیین هایى منتقل شد که در خانه ها و مجامع یهودیان مى بایست انجام گیرند. دو مفهوم محورى یهودیت پس از یونه، تورا و میصوا هستند. تورا صرفا کلام خدا که در کتاب مقدس بیان شده است نیست بلکه کل سنت زنده و پویاى تعالیم یهود است. مطالعه تورا، و تلاش براى یافتن بصیرت هایى جدید نسبت به آن از عالى ترین ارزش هاى یهودى به شمار مى رود: «آن که خود را سرگرم تورا و مشغول مهرورزى عاشقانه مى کند تمام گناهانش بخشیده مى شود.» تأکیدات این گونه بر مطالعه و یادگیرى، روند رشد یهودیت را تأمین کرد; زیرا اگرچه آموزش هاى رسمى به ناچار به تحجر و یکسو نگرى مى انجامد اما نیاز به یافتن آگاهى هاى جدید در درون تورا به معناى آن بود که از منطق درونى تغییر نیز گریزى نیست.
ابتکارات و توان فکرى بسیارى توسط دانشمندانى که موارد استعمال و حوزه مفاهیم تورایى دوران نخست را براى یافتن آگاهى هایى جدید بسط مى دادند صرف شده است. مفهوم میصوا نیز اینک بسیار بیشتر از بار اصلى آن، یعنى «فرمان»، معنا مى داد. هر میصوا عبارت بود از حکمى، قدیمى یا جدید، از احکام یهودیت; و فرقى نمى کرد که به اعمالى با تشریفات بسیار خاص مربوط باشد یا به عموم کارهاى خوب. کلیت نحوه زندگى فرد یهودى انسجام خود را با دستورالعمل هاى میصوایى به دست مى آورد; زیرا مناسک دینى خاصى در بین نبود، در واقع تمام اعمال فرد یهودى اشاره به الگوهایى دستور داده شده از سوى خدا براى زندگى داشت.
تعیین اجزا و محتواى میصواها مجموعه بزرگى از نوشته هاى شرعى- حقوقى یهودى از نوع هلاخا را به وجود آورد. هلاخا به معناى راه یا شریعت است.
آثار و نوشته های دوران میشنایى
اولین نمونه این نوشته ها جداى از اشارات کتاب مقدس به موضوعات شرعى، میشنا است که صورت نهایى آن به دست ربى یهوداى امیر و محفل وى در اواخر قرن دوم رقم خورد. میشنا یک کتاب قانون نیست بلکه برخى آراى بیان شده درباره مجموعه خاصى از موضوعات هلاخایى است که در یک جا ثبت شده اند. میشنا، به عنوان منبع هلاخایى معیارى که همه مباحثات شرعى بعدى مى بایست آن را نقطه عزیمت خویش به حساب آورند، یا نوشته و ثبت شده بود و یا با نظم و ترتیب خاصى در ذهن ها جاى گرفته بود. احترام بالایى که براى ربى یهوداى امیر قائل بودند، و اوضاع آشوب زده فلسطین تحت حاکمیت خصمانه رومیان که مصادف با تدوین نهایى میشنا شده بود، کمک کردند تا میشنا مبناى معتبر هلاخاى حاخامى شناخته شود.
دو اثر دیگرى که در دوران میشنایى به وجود آمده بودند در تاریخى بسیار پس از آن انتشار یافتند. اینها عبارتند از توسفتا، که از همان ترتیب میشنا تبعیت مى کند اما چیزهایى را در بر دارد که در میشنا یافت نمى شوند، و میدراشهاى هلاخایى یا تنایى که شرح شرعى- حقوقى اسفار خمسه اند (البته به جز سفر پیدایش که متضمن هیچ هلاخاى روشن و صریحى نیست). روش شرح میدراشى در نوشته هاى حقوقى- فقهى دوره هاى بعدى زیاد مورد استفاده نبود; زیرا اگرچه این مزیت را داشت که هلاخا را به آیاتى از کتاب مقدس که استنباطش از آنها ممکن بود پیوند مى زد اما چندان به کار مقاصد عملى شریعت نمى آمد.
از قرن سوم تا ششم مطالب میشنا مورد مطالعه، تحلیل و مقایسه با دیگر مجموعه هاى هلاخایى که به صورت شفاهى حفظ شده بودند قرار گرفت. مجموعه گسترده این مطالب جدید سرانجام در نیمه دوم قرن چهارم و در دوره اى که زندگى یهودیان به سبب جور و جفاى مسیحیان رو به وخامت گذاشته بود، در فلسطین تدوین یافت. این اثر اگرچه در واقع در اورشلیم نوشته نشده بود اما کم کم به نام تلمود اورشلیم شهرت یافت. تلمود بابل یک قرن یا چیزى حدود یک قرن پس از آن در بابل و به طور مجزا تدوین شد. به احتمال زیاد به وجود آمدن این اثر نیز در واکنش به قانون گذارى ها و آزار و اذیت هاى ضد یهودى بود. براى این منظور قبل از هر چیز مى بایست متنى منظم و مبوب، و معتبر در دسترس باشد. تدوین آن دو اثر با هم در سبک، روش هاى تحقیقات فقهى، الهیات، و حتى در تصمیمى که نهایتا هر کدام درباره حکم هلاخایى یک مسئله مى گرفتند تفاوت داشتند. جامعه یهود فلسطین تا مدتى از تلمود اورشلیم پیروى مى کرد، در حالى که جامعه یهود بابل از تعالیم و استنباطات تلمود بابل تبعیت مى نمود. از آنجا که زندگى یهودیان در فلسطین به سرعت رو به اضمحلال گذاشته بود و در همان حال در بابل و در قرن هاى پس از تدوین دو تلمود زندگى یهود رونق مى گرفت خطر انشعابى بزرگ از سر یهودیت دفع شد.
ساووراها و تصحیح متن تلمود بابلى
حکیمان پس از دوران تلمودى، که به ساووراها معروف بودند، متن تلمود بابلى را تماما از نظر گذرانده، دوباره تصحیح کردند و نکاتى بدان افزودند. در مقابل، تلمود اورشلیم مورد پیرایش و تصحیح قرار نگرفت و در نتیجه از اعتبارى کمتر نسبت به نظیر بابلى خویش برخوردار شد. در طول پانزده قرن گذشته نگرش، روش هاى فکرى، مناسک و الهیات یهودیت بیش از هر اثر دیگرى از تلمود بابلى متأثر بوده است. البته در این خصوص احتمالا کتاب مقدس استثنا است. اما به هر حال متن معیار یهودیت نزد یهودیان راست کیش تلمود بابل است و تنها با به جان خریدن خطر ارتداد انکار اعتبار آن ممکن است.
اولین تلاش ها برای تدوین هلاخای تلمود
از زمان خاتمه یافتن تلمود بابل تا قرن یازدهم محور پیشرفت هاى هلاخایى مجموعه حکیمان بابلى بودند که به گئونیم شهرت داشتند. عنوان گائون که به معنای «عالی جناب» است به روسای مدارس بزرگ بابل که خود را نگهبانان روایات تلمود بابلی می دانستند، داده می شد. از سراسر عالم یهودی سوالاتی که بیشتر آنها خواهان تشریح عبارات مبهم تلمود بودند به سوی گائون ها روانه می گشت. اولین تلاش ها برای تدوین هلاخای تلمود به دست گائون ها صورت گرفته است. این کار آنها باعث شد اعمال و مناسک یهودی شکل ثابت و یکدستی به خود گیرد و کسانی هم که نمی توانستند پیچیدگی های مباحث تلمود را دنبال کنند هلاخا را به شکل آماده و قابل مراجعه ای در دسترس داشته باشند. این امر باعث شد که تلاش های تدوینی دیگری نیز در میان یهودیان خارج از بابل صورت گیرد. مهم ترین این مجموعه های هلاخایی از آن ربی شمال آفریقا، ییصحاق فاسی بود که به ریف شهرت داشت. وى مباحث هلاخایى (و احیانا اگادایى) تلمود بابلى را در قرن یازدهم استخراج و تدوین کرد.
در قرن هاى یازدهم و دوازدهم وقتى بابل، مرکز اصلى حیات یهودى رو به افول مى رفت شکل هاى جدیدى از ابتکارات هلاخایى در میان یهودیان اروپا و شمال آفریقا که چشم امیدى به راهنمایى هاى هم دینانشان در شرق نمى توانستند داشته باشند پدید آمد. مشهورترین اثر هلاخایى این دوره مجموعه بزرگ ابن میمون، حکیم و فیلسوف اسپانیایى بود که سال هاى پختگى خویش را به عنوان پزشک خانواده سلطان در مصر گذرانده بود. میشنه توراى ابن میمون، که به آن یاد حزاقا نیز مى گویند مى کوشید تا تمام هلاخاهاى موجود در نوشته هاى ربیان را، صرف نظر از آنکه در قرن دوازدهم کاربردى داشته باشند یا نه، به نظم و ترتیب در آورد و آنها را بر حسب موضوع تبویب کند.
ابن میمون در این اثر براى احکام خود، که به عبرى روشن و کاملا قابل فهمى تقریر شده اند، منبع و مرجعى ذکر نکرده است. به علاوه همچنانکه موضوعات کلامى و اعتقادى را در بیان مى آورد به توضیح اصول مبنایى هلاخا نیز مى پرداخت. ابن میمون در مقدمه اش بر این مجموعه هلاخایى مى نویسد: «مناسب دیدم در کنار قوانین تورا موضوعاتى را نیز در اینجا گردآورى کنم که... در تصمیم بر اینکه چه چیزهایى ممنوع یا مجاز، و چه چیزهایى پاک یا ناپاک هستند مؤثرند. همه این امور به صورت خلاصه و با زبانى روشن بیان مى شوند همان گونه که تعالیم شفاهى مى بایست براى همه کس بدون پیچیدگى یا ابهام دست یافتنى باشند... از آنجا که همه قوانین بایستى به راحتى براى پیر و جوان آشکار گردند... تا هیچ کس در جهان محتاج هیچ کتاب دیگرى در باب قوانین اسرائیل نباشد بلکه مجموعه کل تعالیم شفاهى را بتوان در این کتاب یافت... از این رو من این کتاب را میشنه تورا («در رتبه بعد از تورا») نامیده ام; زیرا شخص ابتدا کتاب مقدس را مى خواند و آنگاه این کتاب را، ... و محتاج آن نیست که هیچ کتاب دیگرى را در این میان بخواند.»
نقدها بر کتاب قانون ابن میمون
کتاب قانون ابن میمون، همانند شاهکارش دلالة الحائرین، محل بحث فراوان قرار گرفته است. او را به خاطر عدم ذکر منابع، اشاره نکردن به آراى مخالفى که در نوشته هاى قدیمى یافت مى شوند، در کار آوردن موضوعات فلسفى، و غفلتى که از مطالعه تلمود بر اثر استفاده از قانون نامه وى پیش خواهد آمد مورد انتقاد قرار داده اند. این مشاجرات مجموعه کاملى از شروح را براى آن کتاب به وجود آوردند که گاه در دفاع از مؤلف نگاشته مى شدند و گاه به او حمله مى کردند. آنچه ابن میمون در نظر داشت که مجموعه ساده و بى چون و چرایى از احکام هلاخایى باشد با گذشت زمان تبدیل به محور مکتوبات جدل آمیز و پرمناقشه اى شد که از قضا از حجم قابل ملاحظه نیز برخوردار بودند.
تدوین قانون نامه توسط ربى آشربن یحیئل
به منظور مقابله با نقص هایى که منتقدان ابن میمون در مجموعه وى یافته بودند بسیارى از دانشمندان در دوره پس از ابن میمون دوباره به اشکال قدیمى تر تلخیص هلاخا روى آوردند و نظم و نسق و محتواى کتاب هاى تلمود را الگوى خویش ساختند. در اوایل قرن چهاردهم ربى آشربن یحیئل، معروف به روش، که از عالمان آلمان بود و به اسپانیا کوچ کرده بود قانون نامه ای این گونه تدوین کرد. ربی آشر موضوعاتی نیز از آموزش های مدرسه های فرانسوی- آلمانی در مجموعه خود آورد که در کتاب قانون نامه هایی که در شرق، شمال آفریقا و یا اسپانیا به وجود آمده بودند یافت نمی شدند. وی کتابش را تکمله ای بر تلمود به حساب می آورد و مقصودش آن بود که آگاهان به مباحث تلمودی که به دنبال توضیح و تشریح احکام هلاخایی بودنداز آن استفاده برند. در واقع در یکی از جوابیه هایش وی با استفاده ناآشنایان به متن تلمود از مجموعه هایى مانند کتاب قانون ابن میمون مخالفت کرده است.
تدوین مجموعه هلاخایی ارباعا طوریم توسط ربى یعقوو
اگرچه مجموعه ربى آشر مورد توجه بسیارى کسان بود اما در واقع کتاب فرزندش، ربى یعقوو بن آشر بود که در تعیین شکل مجموعه هایى که همه هلاخائیان بعدى آن را الگوى خویش برمى گرفتند، تأثیر گذاشت. ربى یعقوو موضوعات هلاخا را به چهار مقوله که آنها را طوریم، یا رده ها، می نامید تقسیم کرد. سرانجام نیز کل مجموعه هلاخایی وی به نام ارباعا طوریم مشهور گشت. مقوله نخست یا طور اورح حییم به زندگی روزانه یهودیان و اعمال و مناسکی که با شبات و موعدها مربوط است می پردازد. دومین مقوله یا طور یوره دعا به قوانین خوراکی، بت پرستی، ممنوعیت های مربوط به ربا، عادت ماهانه، سوگند و قسم، تعلیم و تربیت، ختنه، نو آیینان، و جز اینها مربوط است. مقوله سوم یا طور اون ها- عزر به روابط میان زن و مرد، ازدواج و طلاق می پردازد. چهارمین آنها یا طور حوشن میشپاط به موضوعات مورد ابتلا در دادگاههای شرعی یهود و جزئیات حقوق مدنى و جزایى مربوط مى شود. ربى یعقوو به تبع ابن میمون قسمت هاى مدون شریعت را از مباحثات تلمودى جدا کرده، موضوعات کلامى را هم در کتاب قانون خویش جاى مى دهد. اما با این حال طور بیشتر نمایانگر دیدگاه هاى مکتب متدینان آلمان است تا اندیشه هاى فلسفى. فرق ربى یعقوو با ابن میمون آن است که پیش از دادن فتواى خود، که اغلب تابع فتواى پدرش، ربى آشر است، در هر مورد آراى مختلف بسیارى را نقل مى کند.
شرح مفصل ربى یوسف قارو بر طور
در قرن شانزدهم ربى یوسف قارو شرح مفصلى بر طور نوشت و در آن استنباط هاى هلاخایى ربى یعقوو را تحلیلى همه جانبه و انتقادى کرد. قارو استنتاجات خود را بر فتاواى سه تن از مشهورترین پیشینیان خویش، فاسى، ابن میمون و ربى آشر مبتنى مى کرد. در مواردى که این سه تن همرأى نبودند وى رأى اکثریت آنها را برمى گزید. از همین شرح که معروف به بت یوسف بود قارو استخراج کرد و آنها را در اثر دیگری به نام شولحان عاروخ یا «سفر آماده» که به تقلید از طور با همان ابواب و فصول تدوین شده بود آورد. وی با آثار عمده دانشمندان اشکنازی اروپای مرکزی و شرقی آشنایی داشت و در باب هلاخا بر رهیافت سفاردی اصرار می ورزید.