ناسازگاری کتب عهد قدیم و جدید از نظر دانشمندان

نویسندگان عهد جدید از دیدگاه دانشمندان غربی

به اعتقاد مسیحیان هیچ یک از کتاب ها، نامه ها و حتی انجیل های چهارگانه در عهد جدید به صورت نوشته شده از سوی خداوند فرود نیامده است، چنان که هیچ یک از نوشته های عهد جدید، تألیف عیسی (ع) نیست. لاون تولستو از بزرگان مسیحیت می گوید: «کسی که انجیل را می خواند باید بداند که عیسی مسیح در تمام مدت عمر خویش کتابی ننوشت، عیسی را نمی توان مانند بلاتون، فیلون و بامارک فریلی دانست؛ حتی او مانند سقراط که تعالیم خود را به شاگردان روشنفکر و مستقل القاء می کرد نیز نبود، زیرا شاگردان مسیح عده ای افراد ساده و در عین حال نادان بودند که با مسیح (ع) زندگی می کردند. آنها در زمان عیسی (ع) آنچه را از او آموخته بودند ثبت نکردند، اما پس از گذشت زمانی نسبتا طولانی که تقریبا در حدود صد سال طول کشید، آنها به فکر ثبت و ضبط آموخته های خود برآمدند و اقدام به نگارش سخنان مسیح (ع) نمودند.»
ولیم ادی یکی از مفسران انجیل، هیچ یک از کتاب ها و نامه های عهد جدید را اثر عیسی (ع) نمی داند او می گوید: «به یقین عیسی (ع) هیچ یک از این کتاب ها و نامه ها را ننوشته است در روزهای نخست و اوایل ظهور مسیحیت، عهد جدید، زبان به زبان فرا گرفته می شد و تا بیست سال پس از صعود عیسی هیچ یک از این نوشته ها وجود نداشت.» جان ناس نویسنده کتاب (تاریخ جامع ادیان) می نویسد: «روشن است که عیسی (ع) تعالیم و درس های خود را تحریر نکرد، بلکه به شاگردان خاص خویش اعتماد نمود و آنها را به اطراف جهان فرستاد تا اندیشه ها و باورهای او را برای دیگران بیان کنند.» همو در ادامه این بحث از سخن تاریخ نویسان سود می برد و می گوید: «تمام مورخان بر این باورند که تعدادی از نوشته های عهد جدید از سوی شاگردان مسیح (ع) و پس از ارتحال وی تهیه شده است.» هیچ یک از مسیحیان، عیسی (ع) را نگارنده انجیل ها و نوشته های عهد جدید نمی دانند، اما با این وجود درباره کسانی که کتاب های عهد جدید را نوشته اند اختلاف دارند که برای نمونه به بیان دیدگاه های برخی از اندیشمندان درباره انجیل ها می پردازیم، چه اینکه انجیل ها در میان کتاب های مقدس در بالاترین مقام قرار دارند و سند اصلی مسیحیت به شمار می آیند، و همه سازمان ها و نهادهای مسیحیت به چهار انجیل معروف به عنوان منبع اصلی دین خویش استناد می کنند، تا آنجا که تعدادی از مسیحیان جز انجیل های چهارگانه به قد است هیچ کتاب و نوشته دیگری معتقد نیستند.
بر اساس تعالیم کلیسا انجیل ها وحی الهی خوانده می شوند و نویسندگان آنها که از شاهدان و ناظران اعمال مسیح (ع) بودند، هنگام نگارش انجیل ها با روح القدس ارتباط داشتند و با الهام از او به ثبت آیات می پرداختند. در برابر تعالیم کلیسایی و اعتقاداتی که کلیسا تبلیغ می کند، کری ولف تعالیم کلیسایی را نمی پذیرد. او می گوید: «اگر انجیل ها با الهام از روح القدس نوشته شده اند، هیچ ضرورتی ندارد که نویسندگان انجیل ها را از شاهدان و ناظران اعمال مسیح بخوانیم، زیرا آنچه آنها نوشته اند با الهام از روح القدس بوده؛ بنابراین نیازی نیست که آنها ناظر و شاهد اعمال مسیح باشند.» به نظر می رسد ولف تأکید و اصرار کلیسا را برای اثبات آن که نویسندگان انجیل ها شاهد و ناظر اعمال مسیح بودند، تنها در صورتی صحیح و درخور توجه می داند که انجیل ها را نوشته بشری بدانیم و به آنها به چشم نوشته آدمیان بنگریم. اندیشه های کلیسایی از سوی عده دیگری از اندیشمندان غربی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. دیبلوس، ایزلرو کارناک با بررسی اختلافات و بی نظمی های کتاب مقدس به این نتیجه می رسند که این نوشته ها به وسیله روحانیون کلیسا تنظیم شده و نزدیکان و حواریون عیسی (ع) هیچ نقشی در تهیه و تنظیم آن نداشته اند.
کارل کائوتسکی انجیل نویسان را افرادی سخت نادان می خواند که نظریات آنها درباره بسیاری از مسائل غلط از آب درآمد. همو می نویسد: «امروزه ثابت شده است که انجیل ها و هیچ یک از آثار مسیحیت از سوی معاصران عیسی (ع) نوشته نشده است.» به اعتقاد اسپینوزا عهد جدید و به خصوص انجیل ها وحی الهی نمی باشند. او می گوید: «پولس در نامه ای که به اهالی کورنثه نوشت میان دو نوع و دو صورت از تبشیر فرق نهاد: 1. تبشیری که برخاسته و برگرفته از وحی است. 2. تبشیری که برگرفته از معرفت انسانی است. بنابراین، این سؤال در مورد نوشته های عهد جدید پیش می آید که حواریون به چه اعتبار سخن می گفتند؟ آیا به اعتبار آن که بر ایشان وحی می شود، یا به این اعتبار که در شمار فقها قرار داشتند.»
در باور اسپینوزا نویسندگان عهد جدید صاحب وحی نبودند. چه اینکه انبیا و یا صاحبان وحی هنگامی که سخن می گویند گفته های خود را سخن خداوند معرفی می کنند. مثلا می گویند این کلام پروردگار است. اما حواریون چنین روشی ندارند و سخن خود را کلام خداوند معرفی نمی کنند؛ برای نمونه پولس در نامه اول خود به قرنتیان که از نوشته های عهد جدید است بارها به مخاطب خود یادآور می شود که آنچه من می گویم نظر شخصی من است نه خدا. «زن تا زمانی که شوهر او زنده است حق ندارد با مرد دیگری ازدواج کند، اما زمانی که همسر او فوت کرد می تواند با دیگری ازدواج کند. البته این حکم خداوند است اما نظر شخصی من آن است که در صورتی هم که همسر او مرد به عقد او باقی باشد و با مرد دیگری ازدواج نکند.» و از سوی خداوند در این مسئله نزد من چیزی نیست. هرگاه یکی از حواریون بگوید: «نزد ما از سوی خداوند حکمی است» مقصود او از این جمله آن نیست که خداوند به من وحی کرده است بلکه او می خواهد مطلب خویش را مستند به مسیح کند و آن را از تعالیم مسیح به شمار آورد. افزون بر این، صاحبان وحی به هنگام بیان آیات الهی استدلال نمی کنند، اما حواریون همیشه با استدلال، گفته های خویش را زینت می بخشند.
به باور اسپینوزا انجیل ها وحی الهی به شمار نمی آیند. او به صورت استفهام انکاری می گوید: «کدام یک از ما می توانیم باور کنیم خداوند اراده کرده داستان و قصه عیسی(ع) را بیان کند و آن را چهار بار برای بشر تکرار نماید؟!»

اناجیل

انجیل متی
مورخان کلیسا این انجیل را نوشته (متی) یکی از شاگردان مسیح (ع) می دانند. به اعتقاد آنها متی در تمام داستان ها و رخدادهایی که در انجیل خود ذکر می کند در کنار مسیح (ع) قرار داشته و آیات را بر اساس دیده ها و شنیده های خود در سال 38 میلادی، یا چنان که عده ای معتقدند، بین سال های 50 تا 60 میلادی ثبت کرده است.

انجیل مرقس
این انجیل، اولین انجیلی است که برای بیان تاریخ زندگی مسیح (ع) نوشته شده و نویسنده آن مرقس شاگرد برنابا می باشد. هرچند مرقس از حواریون حضرت عیسی نبود، ولی انجیل خود را با نظارت و اشراف پطرس در حدود سال 70 میلادی تصنیف نمود. اما انتشار این انجیل پس از وفات پطرس و پولس صورت پذیرفت.

انجیل لوقا
این انجیل، نوشته لوقا از پیروان، همراهان و همسفران پولس است. او که در بیشتر سفرها پولس را همراهی می کرده، انجیل خود را با هدایت و ارشاد پولس در حدود سال 63 میلادی برای یکی از اشراف یونان و یا از بزرگان روم به نام تیوفلس نوشته است.

انجیل یوحنا
این انجیل پس از انجیل متی، مرقس و لوقا توسط یوحنای رسول در اواخر قرن اول میلادی نوشته شده است. بیشتر مسیحیان این انجیل را اثر یوحنای رسول می دانند و معتقدند یوحنا انجیل مرقس و لوقا را دیده و از انجیل مرقس بسیار سود برده است، اما از انجیل لوقا مانند انجیل مرقس سود نبرده است. در برابر این گروه از مسیحیان متعصب، عده دیگری از پژوهشگران مسیحی نویسندگان انجیل را ناشناخته و زمان نگارش انجیل ها را نامعلوم می دانند. کری ولف می گوید: «انجیل متی نوشته (متی) نمی باشد، زیرا در زمان های گذشته نویسندگان برای آن که ارزش و اعتبار بیشتری به کتاب خود بخشند، آن را به نام یکی از پیامبران یا قدیسان انتشار می دادند. در مورد انجیل ها نیز این واقعه رخ داده است. با این تفاوت که نام گذاری انجیل ها از سوی دست اندرکاران کلیسا انجام پذیرفته است، نه از سوی نویسندگان آنها.»
کریزوستوم یکی از روحانیان مسیحی که از بزرگان کلیساست، معتقد است: «نام های نویسندگان انجیل ها را در پایان قرن دوم میلادی بر آنها گذاشته اند. در آن زمان انجیل ها را به شاگردان عیسی (ع) نسبت می دادند، تا از این راه بتوانند مردم را به باور آن سرگذشت ها و قصه های ساختگی متقاعد کنند.» افزون بر این، کری ولف زمان نگارش انجیل ها را سالهای پس از درگذشت و رستاخیز عیسی می داند. او بر این باور است که اولین انجیل تقریبا در حدود سال 150 میلادی نوشته شده است، چه اینکه در (رسالات) که از سوی افراد و شخصیت های پیش از سال 150 میلادی نوشته شده، هیچ اشاره ای به انجیل ها وجود ندارد.
همچنین در رساله دیداخه didakhe یا طریقت حواریون اثنی عشر که بین سال های 130 تا 140 میلادی نوشته شده، نامی از انجیل ها به میان نیامده و مطلبی از آنها نقل نگردیده است. تنها رساله ای که از انجیل ها سخن می گوید ایرنه irenee است که در سال 180 میلادی نگارش یافته است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت اولین انجیل، کمی پیش از سال 150 میلادی نگارش یافته است و همین انجیل تا زمان (ایرنه) باقی مانده است. همو انتساب انجیل یوحنا را به یوحنای حواری باور ندارد: «این اسم نیز ساختگی است و پژوهش های جدید نشان می دهد این انجیل قبل از دیگر انجیل ها نوشته شده است، نه پس از آنها چنان که بسیاری معتقدند.»
هانری دولافوس اندیشمند فرانسوی در سال 1925 در تحقیقی با عنوان (انجیل چهارم) پس از بررسی های بسیار به این نتیجه رسید که انجیل یوحنا توسط یکی از شاگردان مارسیون مرتد نوشته شده و چند سال بعد یکی دیگر از پیروان مارسیون باب بیست و یکم و موعظه عیسی (ع) در (صحن مقدس) را بر آن افزوده است. این انجیل در نهایت از سوی یکی از پیروان مسیح بین سال های 107 تا 175 تنظیم شد و برای آن که اعتبار بیشتری یابد آن را به یوحنا نسبت دادند و به (انجیل یوحنا) مشهور گشت. عده دیگری از مسیحیان، انجیل یوحنا را اثر یوحنای شیخ می دانند نه یوحنای رسول و بعضی دیگر یکی از پیروان یوحنای رسول یا یوحنای پیر را نویسنده انجیل یوحنا می خوانند. بر اساس این دیدگاه، انجیل یوحنا نوشته یوحنای پیر است، اما پس از گذشت زمانی نه چندان طولانی مسیحیان یوحنای پیر را با یوحنای رسول اشتباه گرفتند.

نابایسته های کتاب مقدس از دیدگاه دانشمندان غربی
ناسازگاری های آیات کتاب مقدس با یکدیگر و با یافته ها، دستاورهای علمی و باورها و اعتقادات دینی از سری مسائل مطرح شده در این موضوع است.

ناسازگاری عهد جدید با عهد قدیم

از آن زمان که عهد جدید به عهد قدیم ضمیمه شد و کتاب مقدس شکل گرفت، گروهی از اندیشمندان مسیحی برخی از آیات عهد جدید را ناسازگار با آیات عهد عتیق یافتند و وحیانیت کتاب مقدس را زیر سؤال بردند. مارسیون، یکی از فلاسفه غرب، ناسازگاری بزرگی میان خدای عهد عتیق با خدای عهد قدیم می دید و بر همین اساس خدای این دو کتاب را یکی نمی دانست. تولستوی نیز میان تورات که از نوشته های عهد عتیق است با انجیل که از سری کتاب های عهد جدید است ناسازگاری می دید، و به همین جهت تورات و انجیل را وحی الهی به شمار نمی آورد. او معتقد بود از این دو کتاب یکی وحی است و دیگری نوشته بشری.
وی می نویسد: «تورات و انجیل با یکدیگر ناسازگارند. تورات عدالت را (چشم به جای چشم) و (دندان به جای دندان) معرفی می کند، اما در آیات انجیل، قانون عدالت آن است که (در برابر شرور مقاومت نکنید؛ اگر به گونه راست شما سیلی زدند گونه چپ خویش را پیش آورید) و (اگر جامه شما را ربودند شنل خود را نیز بدهید) بنابراین چگونه امکان دارد هر دو تعریف و برداشت از عدالت، الهام الهی خوانده شود؟» به اعتقاد تولستوی نباید اشتباه کلیسا را مرتکب شد و در صدد ایجاد سازگاری میان آیات عهد جدید و عهد قدیم برآمد، چه اینکه از این دو یکی وحی الهی است و دیگری نوشته بشری.
آنتونی کالینز در کتابی به نام (بحث درباره پایه ها و دلائل دین مسیحیت) می نویسد: «پیش گویی های عهد عتیق مناسبت چندانی با مسیح ندارد و تفسیرهایی که در عهد جدید در مورد این پیش بینی صورت گرفته صحیح نمی نماید.» بوکای نویسنده فرانسوی ناسازگاری ها میان عهد عتیق و انجیل ها را در مسأله پیدایش انسان و… یادآور می شود و این گونه ناسازگاری ها را ضعف بزرگ کتاب مقدس می خواند.

ناسازگاری آیات کتاب مقدس

در جای جای کتاب مقدس به آیاتی بر می خوریم که با دیگر آیات ناسازگار می نماید. برای نمونه در مورد شجره نامه عیسی میان انجیل متی و لوقا همخوانی وجود ندارد؛ هر دو انجیل پدر عیسی را یوسف نجار معرفی می کنند: «یوسف نجار در سنین پیری با مریم که از (روح القدس) باردار بود ازدواج کرد.» حال این سئوال مطرح می شود که اگر پدر واقعی عیسی یوسف نجار نیست و مریم از روح القدس باردار شده، پس چرا در شجره نامه عیسی او را پدر عیسی معرفی می کنند و اگر یوسف نجار پدر واقعی عیسی است، پس داستان باردار شدن مریم از روح القدس چه معنی و مفهومی دارد؟ از سویی دیگر اگر یوسف در تولد عیسی نقشی نداشته باشد باید انجیل ها عیسی را فرزند خدا معرفی کنند، نه آن که شجره نامه عیسی را بیان نمایند و اثبات کنند عیسی از خانواده داود شاه بوده است.
افزون بر این، شجره نامه عیسی در انجیل متی با شجره نامه او در انجیل لوقا تفاوت بسیاری دارد؛ در انجیل متی پدر بزرگ عیسی یعقوب است، ولی در انجیل لوقا پدر بزرگ او هالی خوانده شده است. در انجیل متی درباره اجداد عیسی چنین می خوانیم: «یوسف پسر یعقوب پسر متان، ایلعازر پسر ایلیهوو و پسر یاکین، پسر صادوق پسر عازور.» در صورتی که انجیل لوقا در این باره می گوید: «یوسف پسر هالی پسر متان پسر لاوی، پسر ملکی، پسر نیا، پسر یوسف، پسر متاتیا پسر آموس و…» انجیل متی از ابراهیم تا عیسی چهل و دو نفر را در سلسله نسب ذکر می کند، ولی انجیل لوقا پنجاه و شش نفر را در سلسله نسب ذکر می کند. در همین راستا آرتور دروز دانشمند آلمانی و مسیحی در شجره نامه انجیلی عیسی می گوید: «بررسی جزئیات این شجره نامه امکان پذیر نیست، زیرا نویسندگان انجیل ها از پیش خود این شجره نامه ها را بیان می کنند.» نمونه دیگر در انجیل متی و یوحنا هیچ ذکری از صعود عیسی به آسمان وجود ندارد، اما در انجیل لوقا صعود در همان روزی رخ داده که عیسی از قبر خارج شده، و همین صعود در اعمال رسولان، چهل روز پس از برخاستن و خروج عیسی از قبر اتفاق افتاده است و به خلاف این دو کتاب در انجیل مرقس زمان صعود تعیین نشده است.

ناسازگاری آیات با علم

در آغاز مسیحیت، بزرگان مسیحی هماهنگی میان کتاب مقدس و علوم را یکی از عناصر ضروری برای اثبات اصالت یک متن می خواندند و سنت اگوستین نیز در نامه شماره هشتاد و دو خود بر این اصل مهر تأیید زد، اما پس از آن که علوم به صورت چشمگیری گسترش یافتند و بشر بر کشف نایافته های توانا شد، ناسازگاری ها میان آیات کتاب مقدس و مطالب علمی و یافته های جدید آشکار گردید، به ناچار بزرگان کلیسا از تصمیم سابق خویش که تطبیق و مقایسه میان آیات کتاب مقدس و علوم بود دست کشیدند. در برابر موضع کلیسا، گروهی در پی کشف ناسازگاری ها برآمدند. پورفیر، نقاد مسیحیت در عهد کهن یک سلسله تناقضات و سخنان باور نکردنی از کتاب مقدس نقل می کند.
روند کشف ناسازگاری های کتاب مقدس با یافته های علمی همچنان ادامه داشت و دینداران نظریات جدید علمی را نوعی معارضه با وثاقت و اعتبار کتاب مقدس می انگاشتند، ولی لوتر و حتی کالون این گونه سخت گیر نبودند؛ به اعتقاد آنها وثاقت و منشأ اعتبار وحی در نص ملفوظ [کتاب صامت] نبود، بلکه در شخص مسیح و مخاطب وحی بود. اما از آغاز قرن هفدهم بسیاری از پروتستان ها کتاب مقدس را چون مخزن معارف لدنی، معصوم یا مصون از خطا، از جمله شامل مسائل علمی که از جانب خداوند صادر شده تلقی کردند، یعنی به جای آن که کتاب مقدس را روایت رویدادهایی بدانند که طی آنها خداوند خود را متجلی ساخته است، آن را مجموعه معارف بی خدشه و خطاناپذیری در نظر آوردند که گزارش گونه یا گزارش گویانه، لفظ به لفظ از سوی خداوند نازل شده است. این عده که چنین نگاهی به کتاب مقدس داشتند با نظریه کوپرنیک مخالفت می کردند، چه آن را با نصوص کتاب مقدس که بر زمین مرکزی دلالت داشت معارض می یافتند.
مدت ها پیش از داروین، دانش علمی از اخترشناسی کوپرنیکی گرفته تا زمین شناسی جدید، سایه تردیدی بر نص [ترک تأویل] کتاب مقدس افکنده بود. افزون بر این، تحلیل علمی نصوص کتاب مقدس (تحقیقات تاریخی و ادبی که به انتقاد برتر مرسوم شده بود) به دلایل به کلی متفاوتی، رفته رفته خطاناپذیری و مصونیت از خطای متون مقدس را مورد چون و چرا قرار داده بود؛ بدین سان مایه تعجب بود که بخشی از شور و غوغای مردم علیه تکامل تغییر جهت داده و به معارضه با وثاقت و اعتبار کتاب مقدس تبدیل شده بود. یک علت آن این بود که برای نخستین بار اصول عقاید مهم کتاب مقدس (هدف داری جهان، شأن و اشرفیت انسان و نمایش شکوهمند آفرینش انسان و هبوط آدم) دستخوش تردید و تهدید شده بود و بسیاری از مسیحیان تنها یک راه برای دفاع از این باورها و اعتقادات داشتند و آن اعتقاد به معصومیت و خطاناپذیری کتاب مقدس بو د که ویژه دوره اسکولاستیک پروتستان بود.
اما از نظر نص گرایان که به ظاهر آیات استدلال می کردند، هیچ نوع سازش با نظریه تکامل امکان پذیر نبود و سفر پیدایش آفرینش انواع را به همین هیئت کنونی که یکباره انجام گرفته شرح می دهد. در برابر این گروه که از تعصب شدیدی برخوردار بودند، عده ای ناسازگاری های آیات کتاب مقدس با یافته ها و مسائل علمی را موجب از بین رفتن قداست کتاب مقدس نمی دانستند و در پی کشف ناسازگاری ها بودند. یکی از اسقف های آفریقا که با ریاضیات آشنایی کامل دارد، به بررسی نقادانه کتاب مقدس می پردازد. او می گوید: «بر اساس برخی مقررات که در اسفار پنج گانه عهد عتیق وجود دارد، کشیشان اولیه عبرانی باید هر کدام روزانه دقیقا هشتاد و پنج عدد کبوتر را میل می کردند و در هر دقیقه چهارصد تا هزار و پانصد گوسفند را قربانی کرده باشند.»
پیاتی گورسگی در این باره می نویسد: «در انجیل ها چه از جهت تاریخی و چه از لحاظ جغرافیایی مطالب نادرست فراوان به چشم می خورد، و نویسندگان متون مقدس بی تردید از مکان هایی که توصیف کرده اند اطلاع نداشته اند؛ مثلا (متی) از گردبادی وحشتناک حکایت می کند، در صورتی که منظور او از این گردباد، دریا چه کوچک (ژنزاره) بوده است. در انجیل مرقس و انجیل متی از رمه های بزرگ خوک یهودیان که در حدود 2000 رأس بوده و در فلسطین می چریده اند، سخن به میان آمده است. با اینکه یهودیان خوک را نجس می دانستند و از گوشت آن استفاده نمی کردند، و به پرورش آن نمی پرداختند. در انجیل متی بوته خردل گیاهی فصلی و بزرگ تر از سبزی های خوردنی معرفی شده است و متی بر این باور بوده که این گیاه به اندازه درختان رشد می کند و قد می کشد و پرندگان بر شاخه های آن آشیانه می سازند.»
بر اساس انجیل لوقا، یوسف در زمان سرشماری در امپراطوری روم همراه با مریم از ناصره به بیت اللحم سفر کرد و عیسی در آنجا دیده به جهان گشود، در صورتی که در دوران امپراطوری آگوست اصلا سرشماری انجام نگرفت و یهودیه نیز تا پس از زمان فرضی تولد عیسی به امپراطوری روم ضمیمه نگردید، بلکه سرشماری در سال هفتم صورت پذیرفت و آمارگران تنها به محل سکونت اهالی منطقه رفتند، و ضرورتی نداشت که به بیت اللحم وارد شوند. ناسازگاری های عهد عتیق با یافته ها و دستاوردهای علمی به اندازه ای زیاد و در خور توجه است که بوکای می گوید: «در مورد عهد عتیق نیازی نبود از کتاب نخست آن یعنی سفر پیدایش پا فراتر نهم تا به تأکیداتی آشتی ناپذیر و غیر قابل توجیه با معلومات قطعی علمی روبرو شوم.»


منابع :

  1. کرى ولف- مفهوم انجیل ها- ترجمه محمد قاضى

  2. هاکس آمریکایى- قاموس کتاب مقدس

  3. رابرت ا. هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهى

  4. سى. تنى، مریل- معرفى عهد جدید- ترجمه طاطه وس میکائلیان

  5. جلال الدین آشتیانى- تحقیقى در دین مسیحیت

  6. کالین براون- فلسفه و ایمان مسیحى- ترجمه طاطه وس میکائلیان

  7. جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت

  8. کارل کائوتسکى- بنیادهاى مسیحیت- ترجمه عباس میلانى

  9. ریچارد بوش و دیگران- جهان مذهبى ادیان- ترجمه عبدالرحیم گواهى

  10. بوکاى- عهدین، قرآن و علم

  11. برتراند راسل- چرا مسیحى نیستم- ترجمه روح الله عباسى

  12. ویلیام مونتگمرى وات- برخورد آراى مسلمانان و مسیحیان- ترجمه محمد حسین آریا

  13. محمد فرجاد- مقاله کتاب مقدس در نگاه اندیشمندان غربی- فصل نامه پژوهش های قرآنی - شماره 16

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114888