برای این که اهمیت تقدم تاریخ نگارش رساله های پولس بر قسمتهای دیگر عهد جدید، به ویژه اناجیل همنوا، روشن شود، به چند نکته باید اشاره نمود:
1- از کتاب اعمال رسولان و رساله های پولس این نکته به دست می آید که در دوره دوم سده اول مسیحی، یعنی از پایان حیات زمینی حضرت عیسی (حدود 30 میلادی) تا زمان کشته شدن پطرس و پولس (64 میلادی)، دو روایت از مسیحیت در کار بوده است؛ و این دو نفر رهبری جناحهای مدافع این دو روایت را بر عهده داشته اند. اختلاف اصلی این دو روایت در دو چیز است: 1. مسیح شناسی؛ 2. عمل به شریعت. مسیح شناسی گروه اول به رهبری پطرس، عیسی بشری است. آنها عیسی را انسان و بنده خدا می دانند.
این اندیشه در سه انجیل همنوا به چشم می خورد. مسیح شناسی گروه دیگر، عیسی خدایی است، و مسیح نزد آنان خدای متجسد به شمار می رود. همچنین گروه اول عمل به شریعت یهود را لازم می دانستند، ولی پولس چنین اعتقادی نداشت. همچنین از رساله های پولس و نیز کتاب اعمال رسولان برمی آید که نزاع سختی بین این دو گروه در جریان بوده است. پولس می گوید: «اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم، زیرا که مستوجب ملامت بود. چون که قبل از آمدن بعضی از جانب یعقوب با امتها [غیر یهودیان] غذا می خورد، ولی چون آمدند از آنانی که اهل ختنه [یهودیان] بودند ترسیده، باز ایستاد و خویشتن را جدا ساخت. و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند؛ به حدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد. ولی چون دیدم که به راستی انجیل به استقامت رفتار نمی کنند، پیش روی همه پطرس را گفتم: اگر تو که یهود هستی، به طریق امتها، و نه به طریق یهود، زیست می کنی، چون است که امتها را مجبور می سازی که به طریق یهود رفتار کنند؟»
پولس از این که عده ای از اهالی غلاطیه به طرف گرایش دیگر جذب شده اند، ناراحت شده و می گوید: «ای غلاطیان بی فهم! کیست که شما را افسون کرد تا راستی را اطاعت نکنید که پیش چشمان شما عیسی مسیح مصلوب شده مبین گردید. فقط این را می خواهم از شما بفهمم که روح را از اعمال شریعت یافته اید یا از خبر ایمان؟ آیا این قدر بی فهم هستید که به روح شروع کرده، الان به جسم کامل می شوید؟»
2. فعالیت حواریون و پطرس بیشتر در میان یهودیان و منطقه یهودا متمرکز بود. این منطقه بخش بسیار کوچکی از امپراتوری روم بوده است. اما پولس با این که قبول داشت حضرت عیسی پطرس را به جانشینی خود و رهبری امت برگزیده است، مدعی شد ماموریتی که به پطرس داده شده، تنها بشارت یهودیان است، و بشارت غیر یهودیان را حضرت عیسی پس از صلیب به خود او واگذار کرده است: «بلکه به خلاف آن چون دیدند که بشارت نامختونان به من سپرده شد؛ چنان که بشارت مختونان به پطرس. زیرا او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد، در من هم برای امتها عمل کرد. پس چون یعقوب و کیفا و یوحنا، که معتبر به ارکان بودند، آن فیضی را که به من عطا شده بود، دیدند، دست رفاقت به من و برنابا دادند تا ما به سوی امتها رویم؛ چنان که ایشان به سوی مختونان. پس پولس به سوی امتها و غیر یهودیان می رود و حواریون به فعالیت در میان یهودیان می پردازند. اما این تقسیم نابرابر است؛ چرا که یهودیان اقلیت بسیار کوچکی در امپراتوری روم بودند. بنابراین، دامنه فعالیت پولس بسیار بیشتر بوده است. اهمیت این مسئله در این است که پس از گسترش مسیحیت و نفوذ آن در سراسر امپراتوری روم، اکثریت قاطع مسیحیان را غیر یهودیان تشکیل می دادند؛ و این اکثریت از طریق روایت پولسی با مسیحیت آشنا شده بودند.»
3. روایت پطرسی از مسیحیت، ریشه در یهودیت داشت، و اصول آن با دین یهود هماهنگ بود. بنابراین، این روایت برای یهودیان قابل فهم بود، اما برای غیر یهودیان (که با مبانی دینی یهود و متون مقدس آنان آشنایی نداشتند، و سنت و اندیشه های دینی بسیار متفاوتی داشتند) آسان نبود. اما روایت پولسی قرابت بسیار نزدیکی با اندیشه های آنان داشت. جان. بی. ناس می گوید: «اما چون وی نزد امم غیر یهودی به دعوت مبعوث بود، فکر مسیحیت، و بعثت و رجعت او به کلی نزد ایشان فکری بیگانه بود. از این رو، پولس از راه دیگری که متناسب با فکر و اندیشه آن اقوام بود، درآمد.»
ویل دورانت می گوید: «پولس... الهیاتی به وجود آورد که در سخنان مسیح چیزی جز نکات مبهم از آن نمی توان یافت. هر انسانی که از زن به دنیا بیاید، وارث گناه آدم است، و از نفرین ابدی جز به وسیله مرگ پسر خدا، که کفاره گناه است، نمی تواند نجات یابد. چنین مفهومی برای مشرکان قابل قبولتر از یهودیان بود.... غیر یهودیان انطاکیه و شهرهای دیگر، که هرگز مسیح را در حیاتش نشناخته بودند، نمی توانستند او را جز به شیوه خدایان منجی بپذیرند.»
نویسنده مسیحی دیگری می گوید: «پولس به جنبشهای دینی زمانش به شدت اهتمام می ورزید و به یهودیت و آیین میترا و دیانت آن زمان، که اسکندریه آن را پذیرفته بود، بسیار دانا بود. بنابراین، بسیاری از افکار و مصطلحات آنها را به مسیحیت منتقل کرد و به توسعه و رشد اندیشه اصلی عیسی، که اندیشه ملکوت آسمان بود، اهمیتی نمی داد. ولیکن به مردم تعلیم می داد که عیسی فقط مسیح موعود و زعیم یهود، که وعده داده شده است، نیست، بلکه او پسر خداست که به زمین نزول کرده است تا خودش را قربانی کند و به صلیب رود تا کفاره گناه انسان شود. پس مرگ او قربانی مثل قربانی شدن خدایان برای نجات بشر در ادیان ابتدایی بود؛ و مسیحیت چیزهای زیادی از این دینها به عاریه گرفت.»
با توجه به آنچه گفته شد، روشن می شود که زمینه تاثیر و نفوذ رساله های پولس چه اندازه بوده است. رساله های پولس اولین نوشته هایی است که در کلیساهای مسیحی خوانده می شده، و زمینه های پذیرش آنها هم زیاد بوده است. بنابراین، اگر دیگر قسمتهای عهد جدید در دوره سوم قرن اول، یا پس از آن، که اکثریت قاطع مسیحیان را غیر یهودیان تشکیل می دادند، نوشته شده باشند، میزان تاثیر اندیشه های پولس را در آنها باید بررسی کرد. مسلما با مرور زمان روایت پطرسی مسیحیت ضعیف تر می شده است، و روایت پولسی قویتر. پولس حواری را غالبا دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند و مسلما او در این راه جهاد کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت؛ به طوری که آنها اهمیت، موقع و مقام خود را بر اثر مساعی پولس از کف دادند، ولی اهمیت او بیشتر از آن جهت است که وی اصول لاهوت و مبادی الوهی (تئولوژیک) خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت؛ و همین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد؛ و از این جهت، بزرگترین خدمت را در تحول تمدن غربی، پولس انجام داده است.
پولس نخستین نویسنده عهد جدید به شمار می رود. رساله های او مشتمل بر 13 یا 14 نامه است که برای افراد خاص یا اشخاص مختلف و شهرهای گوناگون فرستاده و در آنها نوعا به بیان بحث های عقیدتی و دفاع از نظام الهیاتی خود، که عمدتا عیسی خدایی و نفی شریعت است، می پردازد. امروزه محققان مسلم می دانند که نخستین نوشته های عهد جدید، رساله های پولس است; زیرا وی در بین سال های 35 ـ 40 م تغییر کیش داد و در سال 64 م به قتل رسید و هیچ انجیلی قبل از سال 65 م نوشته نشده است. بنابراین می توان گفت که رساله های پولس حداقل 20 سال قبل از اولین انجیل در کلیساها وجود داشته و از آنها استفاده می شده و پایه ی نظام عقیدتی مسیحیت قرار گرفته و سپس تاریخ زندگی حضرت عیسی (ع) نگاشته شده است. تأثیر الهیات عیسی خدایی پولس بر اناجیل همنوا مشهود نیست; اما انجیل یوحنا که سال ها پس از سه انجیل دیگر در اواخر قرن اول یا ابتدای قرن دوم میلادی نوشته شده کاملا متأثر از الهیات پولسی است. این نکته به ما می فهماند که در پایان قرن اول اندیشه های شرک آلود پولس کاملا در جامعه مسیحی و در کلیسا جا افتاده و بر نگارش مطالب کتاب مقدس تأثیر گذارده است. در عهد جدید چهارده رساله وجود دارد که یا به صورت قطعی و یا احتمالی به پولس نسبت داده می شوند. این مجموعه را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1. رساله هایی که در انتساب آنها به پولس تردیدی نیست، و علاوه بر اینکه کلیسا آنها را به پولس نسبت می دهد، دانشمندان کتاب مقدس در انتساب آنها کمتر تردید کرده اند. این رساله ها هفت عددند: رومیان، دو رساله به قرنتیان، غلاطیان، فیلپیان، اول تسالونیکیان، فلیمون.
2. رساله هایی که در کتاب مقدس به پولس منسوبند و کلیسا عموما این انتساب را تایید کرده، اما دانشمندان کتاب مقدس آن را تایید نمی کنند. این رساله ها شش عددند: افسسیان، کولسیان، دوم تسالونیکیان، دو رساله به تیموتائوس، تیطس.
3. در عهد جدید یک رساله وجود دارد که در انتساب آن به پولس در خود کلیسا اختلاف است؛ و آن رساله به عبرانیان است. محتوای این رساله شباهتهایی با رساله های پولس دارد و در گذشته بسیاری از دانشمندان مسیحی آن را به پولس نسبت می داده اند، اما امروزه کمتر آن را به پولس نسبت می دهند و یا انتساب آن را رد می کنند. کلیسای ارتدکس این رساله را به پولس نسبت می دهد. برخی از این رساله ها خطاب به افرادی خاص نوشته شده است، که به آنها رساله های شبانی گفته می شود، که چهار عددند. بقیه رساله ها خطاب به کلیساهای شهرهای مختلف نگاشته شده اند. رساله های پولس بین سالهای 40 - 64 میلادی نوشته شده اند، اما ترتیب زمان نگارش آنها در عهد جدید رعایت نشده است. همچنین از آن جا که پولس بیشتر در حال مسافرت بوده است، این رساله ها را از شهرهای مختلف فرستاده است.
این نکته را باید تذکر داد که سه انجیل متی، مرقس و لوقا به لحاظ سبک و سیاق، و محتوا شبیه یکدیگرند ولی با انجیل چهارم (یوحنا) تفاوت دارند. از این جهت سه انجیل نخست را اناجیل همنوا، یا همنظر می خوانند و به انجیل چهارم که در تأخر نگارش آن از سه انجیل دیگر اتفاق نظر وجود دارد، انجیل غیر همنظر می گویند.
اناجیل همنوا و کتاب اعمال رسولان
گفته شد که نخستین نوشته های عهد جدید رساله های پولس هستند، که قبل از سال 64 میلادی نوشته شده اند. از سوی دیگر، اصلی ترین و مهمترین بخشی که در عهد جدید بیانگر روایت عیسی خدایی است، همان رساله های پولسند. حال باید ببینیم مهمترین بخشی که به بیان روایت عیسی بشری می پردازد، در چه زمانی و به دست چه کسانی نوشته شده است؟ این بخش از سه انجیل متی، مرقس و لوقا تشکیل شده است. کتاب اعمال رسولان به این دلیل به این مجموعه ملحق شده که اولا از نظر مسیح شناسی مانند سه انجیل همنواست؛ ثانیا از نظر مؤلف و تاریخ نگارش ارتباط نزدیکی با لوقا دارد، به گونه ای که در این بحث آنها را نمی توان از هم جدا کرد.
1. زمان نگارش
امروزه بیشتر محققان بر آنند که هیچ یک از اناجیل همنوا قبل از سال 64 میلادی نگاشته نشده است؛ هر چند قبلا گمان می رفت که این اناجیل قبل از این زمان نوشته شده اند، و حتی گاهی زمان نگارش برخی از آنها را به قبل از سال 40 میلادی برمی گردانیدند. نویسنده ای مسیحی در این باره می نویسد: «انجیل مرقس، که در حدود سال 70 میلادی نوشته شده، نخستین انجیل مکتوب عهد جدید است.» محقق دیگری می گوید: «انجیل نویسی در اواسط دهه 60 میلادی آغاز گشت. در این زمان، ابتدا انجیل مرقس... و پس از آن متی... و سپس لوقا... نوشته شدند. نزدیک به پایان قرن اول، انجیل یوحنا نوشته شد.» نویسنده ای مسیحی به نام دکتر کشیش فهیم عزیز، اقوال موجود درباره زمان نگارش نخستین انجیل (مرقس) را این گونه دسته بندی می کند:
1. پیروان سنت مصری تاکید می کنند که این انجیل در اواسط دهه 40 میلادی نگاشته شده است.
2. س. توری می گوید بین سالهای 39 و 40 میلادی نوشته شده است.
3. هارینگ می گوید در دهه 50 میلادی نوشته شده است.
4. اکثریت دانشمندان معتقدند که بین سالهای 64 تا 70 میلادی نگاشته شده است. دلیل آنها شهادت ایرنئوس است که می گوید مرقس انجیلش را بعد از مرگ پطرس و پولس نگاشت. مضافا این که اموری در خود این انجیل وجود دارد که گواه این مدعاست. جان. بی. ناس می گوید: «انجیل مرقس قبل از دو انجیل متی و لوقا موجود بود، و در حدود 65 تا 70 میلادی نوشته شده است.»
2. منابع اناجیل همنوا
در میان این سه انجیل، قدیمترین و کوتاهترین آنها انجیل مرقس است، و تقریبا تمام مطالبی که در این انجیل آمده، در دو انجیل دیگر تکرار شده است. از سوی دیگر، مطالبی در دو انجیل متی و لوقا آمده که در انجیل مرقس نیست. در هر کدام از دو انجیل متی و لوقا نیز مطالبی آمده که در دیگری موجود نیست. این مسئله، که به «مشکل اناجیل همنوا» معروف شده، بحثهای بسیاری در پی داشته است. برای حل این مشکل، به تدریج فرضیه هایی مطرح می شده است؛ نخستین و قدیمترین فرضیه این است که این اناجیل از یک منبع شفاهی استفاده کرده اند. درباره زندگی حضرت عیسی یک سنت شفاهی غیر قابل تغییر و جا افتاده وجود داشته است، که این سه انجیل مطالب مشترک خود را از آن گرفته اند. البته این فرضیه تنها می تواند برای مطالبی که در هر سه انجیل تکرار شده، منبع پیدا کند.
نیز می تواند به «فرضیه مرقسی» کمک کند؛ این فرضیه می گوید انجیل مرقس برای دو انجیل متی و لوقا منبع بوده است. از این رو، تقریبا تمام مطالب انجیل مرقس در دو انجیل دیگر تکرار شده است. چون این سؤال پیش می آید که منبع انجیل مرقس چه بوده است؟ بر اساس فرضیه اول می توان گفت که این انجیل از منبع شفاهی استفاده کرده است. البته یک سخن در این جا این است که مرقس گفته های پطرس را نوشته است. اما مجموع این دو فرضیه هم مشکل را کاملا حل نمی کنند، چون درست است که تمام مطالب انجیل مرقس در دو انجیل دیگر آمده، اما مطالبی در هر دو انجیل آمده که در انجیل مرقس موجود نیست؛ منبع این مطالب چه بوده است؟ در این باره فرضیه سومی مطرح شده است. دانشمندان کتاب مقدس برای مطالب مشترک بین متی و لوقا منبعی فرض کرده اند، و به ,Q که از کلمه آلمانی Quelle به معنای منبع گرفته شده، معروف است. بنابراین، دو انجیل متی و لوقا از دو منبع مشترک استفاده کرده اند: یکی انجیل مرقس و دیگری منبع. Q اما باز هم مشکل حل نشده است، چون در هر یک از این دو انجیل مطالبی وجود دارد که در انجیل مرقس و انجیل دیگر نیست، لذا دانشمندان مجبور شده اند دو منبع دیگر در نظر بگیرند: یکی منبع M و دیگری منبع ,L که به ترتیب، اشاره به مطالب خاص هر یک از اناجیل متی و لوقا دارند.
3. نویسندگان اناجیل همنوا
در بحث درباره هر یک از اناجیل همنوا درباره نویسندگان آنها هم بحث می شود، اما یک نکته وجود دارد که کلی است و خاص هیچ کدام از این سه انجیل نیست. این سه انجیل سنتا به سه شخصیت قرن اول مسیحیت نسبت داده می شوند. نام این سه انجیل از همین اشخاص گرفته شده است. از این سه، یکی متی است، که گفته می شود همان متای حواری است؛ دیگری مرقس است، که با یوحنای مرقس، شاگرد پطرس، تطبیق می شود؛ سومی لوقا است، که گفته می شود همان شاگرد خاص پولس است. اما نکته این جاست که از هیچ جای این سه انجیل برنمی آید که نویسنده آنها کیست. تنها در عنوان کتاب نام این افراد آمده است. ولی حتی عنوان این اناجیل، و همچنین انجیل یوحنا به گونه ای است که انتساب به این افراد را نشان نمی دهد. در بیشتر کتابهای موجود، کلمه انجیل به اسم این افراد اضافه شده، و چنین می نماید که همین افراد نویسندگانشان بوده اند، اما عهد جدید در اصل به زبان یونانی نوشته شده، و اگر قسمتهایی از آن به غیر زبان یونانی نوشته شده باشد، نسخه اصلی در دسترس نیست، و تنها نسخه یونانی موجود است.
در زبان یونانی این عنوان به گونه دیگری است: چهار انجیل سنتا به متی، مرقس، لوقا و یوحنا نسبت داده می شوند، ولی عنوان اصلی اناجیل نامعلوم است. نام بیشتر کتابهای یونانی صریحا به نویسنده آنها اضافه می شود؛ مثلا می گویند: ایلیاد هومر و جمهوری افلاطون. این در حالی است که برای انجیلها حرف اضافه Kata (در زبان یونانی به معنای به روایت متی و...) به کار می برند، و گویا بدین شیوه از نسبت دادن آن کتابها به نویسندگان سنتی آنها می پرهیزند. به همین دلیل است که در بسیاری از متون و دایرة المعارفهای انگلیسی عنوان اناجیل را این گونه قرار می دهند: The Gospel According to Matthew Mark,... و در زبان عربی این عنوان به این صورت به کار رفته است: «الانجیل بحسب متی، مرقس و....» شاید بهترین برگردان فارسی این عنوان «انجیل به روایت متی، مرقس و...» باشد.