رخدادهای قیامت (نفخه صور)

آواز بزرگ

قرآن می فرماید: هنگامی که آن صدای بزرگ، گوش خراش، مهیب و تکان دهنده: "الصاخة" فرا رسد همگان بیدار شده، پا به صحنه ی قیامت می گذارند. این صیحه و صدای مهیب چنان رعب آور و دهشتناک است که برادر از برادر گریزان می شود. «فإذا جاءت الصاخة؛ هنگامى که آن صداى مهیب و گوشخراش (صیحه رستاخیز) بیاید کافران و مجرمان در اندوه و ندامت عمیقى فرو مى روند.» (عبس/ 33) "صاخه" از ماده "صخ" در اصل به معنى صوت شدیدى است که نزدیک است گوش انسان را کر کند، و یا به راستى گوش را کر مى کند، و در اینجا اشاره به "نفخه دوم صور" است، همان صیحه عظیمى که صیحه بیدارى و حیات مى باشد، و همگان را زنده کرده، به عرصه محشر دعوت مى کند.
ابن عباس می گوید: «کلمه صاخه از نام هاى روز قیامت است.» این صفت و عنوان «الصاخة» که فقط در همین آیه ذکر شده، بیان و نمایاننده بعضى از حوادث و مقدمات قیامت است که در نهایت حوادث و اطوار گذشته زمین پیش مى آید. این آیه و دیگر آیاتى که به این مضمون در قرآن آمده خبر قطعى از دگرگونى سراسر زمین پس از آرایش و آسایش و خرمى کنونى و دوره هاى محدود و متوسط عمران آن می دهد. در دوره متوسط است که زندگى پدید آمده و روى زمین آرایش یافته و بار آور شده تا انسان به آن بهره گیرد و از آن بگذرد: «متاعا لکم و لأنعامکم؛ [تا وسيله] استفاده شما و دامهايتان باشد.» (عبس/ 32)
همین که این دوره با تکامل انسان به نهایت رسید، زمین دگرگون می شود، زیرا همان علل و عوامل افروزنده و شکافنده و کوبنده، در درون و بیرون زمین در کمین و آماده اند تا این وضع موقت زمین را به هم ریزند هم چنان که چگونگى و علل پیدایش عناصر اولیه و حیات و علل طبیعى بسیارى از پدیده ها و حوادث زمین هنوز بسیار پیچیده و مجهول است علل و عوامل طبیعى تحولات آینده زمین و جنبش هاى درونى آن معلوم نیست. در همه این حوادث و پدیده ها و تحولات، سرانگشت مرموز و بس توانایى مشهود است. تعبیر «الصاخة» پس از اشاره به انشقاقها و انفجارهاى مهیب و کوبنده گذشته است و متناسب با این نمودارها بیان شده، چنان که تعبیر «الطامة» در سوره النازعات، پس از بیان مراحل و اطوار گذشته زمین آمده که هر مرحله اى فراگیرنده مرحله سابق و پدید آورنده مرحله جدیدى بوده، تا مرحله فراگیرنده نهایى فرا رسید: «الطامة»
در آن روز نزدیک است که صیحه به نیروى خود گوشها را کر کند، ولى گوشها در آن روز به صورتى جز صورت این دنیا و چنان است که مى تواند در مقابل هیجان و بانگ شدیدتر و مقاومت کند، به همان گونه که بدن نیز دردها و سببهاى مرگ را بدون از بین رفتن تحمل مى کند. در آن روز پیوندهاى رحمى قطع مى شود، و رابطه ها و علاقه ها مى گسلد، و حسبها و نسبهایى که در دنیا مایه تفاخر بود متلاشى مى شود و اثرى از این گونه ارزشها بر جاى نمى ماند. آرى این صیحه چنان عظیم و تکان دهنده است که انسان را از همه چیز جز خودش و اعمالش و سرنوشتش غافل مى کند. و لذا بلافاصله بعد از آن مى افزاید: «یوم یفر المرء من أخیه؛ در آن روز که انسان از برادر خود فرار مى کند.» (عبس/ 34) همان برادرى که با جان برابر بود و همه جا به یاد او بود و در فکر او، امروز به کلى از او گریزان مى شود. و همچنین «و أمه و أبیه؛ از مادر و پدرش.» (عبس/ 35) «و صاحبته و بنیه؛ و زن و فرزندانش.» (عبس/ 36)
به این ترتیب انسان نزدیکترین نزدیکانش را که برادر و پدر و مادر و زن و فرزند هستند نه فقط فراموش مى نماید بلکه از آنها فرار مى کند، و این نشان مى دهد هول و وحشت محشر آن قدر زیاد است که انسان را از تمام پیوندها و علائقش جدا مى کند. مادرى که به او عشق مى ورزید. پدرى که سخت مورد احترام او بود. همسرى که شدیدا به او محبت داشت. و فرزندانى که میوه قلب و نور چشمان او محسوب مى شدند. بعضى گفته اند منظور فرار از برادران و پدران و مادران و همسر و فرزندانى است که راه ایمان و تقوا و اطاعت خدا را نپیمودند، او از آنها فرار مى کند مبادا به سرنوشتشان گرفتار شود. بعضى نیز گفته اند این فرار به خاطر آن است مبادا اینها حقوقى به گردن او داشته باشند و از او مطالبه کنند، و او از اداى آن عاجز باشد.
در میان این سه تفسیر، تفسیر اول مناسبتر به نظر مى رسد، گرچه جمع میان آنها نیز بى مانع است. در این که چرا نخست از برادر، و بعد مادر، سپس پدر، و بعد همسر، و در آخرین مرحله سخن از فرزندان به میان آمده؟ بعضى معتقدند به خاطر این است که در تمام اینها از مرحله پائین تر به مرحله بالاتر منتقل مى شود و مقتضاى بلاغت همین است که نخست بگوید انسان از برادرش مى گریزد، بعد از مادر و پدر، و بعد از همسر و فرزندان. ولى با توجه به این که همه مردم در مورد علاقه و رابطه با این پنج گروه یکسان نیستند گاه برادر نقش مهمترى در زندگى انسان دارد بیشتر مورد علاقه او است، و گاه همسر، و گاه فرزند، و لذا نمى توان یک قاعده کلى در اینجا به دست داد. البته براى اهمیت پیوند انسان با هر یک از این گروه پنجگانه مطالب بسیارى مى توان گفت ولى چنان نیست که به طور مطلق بتوان یکى را بر دیگرى از تمام جهات مخصوصا به شکلى که در آیه آمده است ترجیح داد، بنابراین ترتیب فوق روى حساب ترتیب در اهمیت نیست.

نفخ صور
قرآن می فرماید: «یوم ینفخ فی الصور فتأتون أفواجا؛ هنگامی که در صور دوم دمیده می شود شما گروه گروه خواهید آمد.» (نبأ/ 18) یعنى گروه گروه تا اینکه در قیامت همه به طور کامل حاضر باشند. و بعضى گفته اند: دسته دسته از هر جا و مکانى براى حساب، و هر دسته اى با شکل و قیافه خودش می آید. و بعضى گفته اند: که هر امتى با پیامبرش می آید و براى همین فوج فوج آمده اند. از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که دو حادثه عظیم به عنوان "نفخ صور" واقع مى شود، در حادثه اول نظام جهان هستى به هم مى ریزد، و تمام اهل زمین و همه کسانى که در آسمانها هستند مى میرند، و در حادثه دوم جهان، نوسازى مى شود، و مردگان به حیات جدید باز مى گردند، و رستاخیز بزرگ انجام مى گیرد.
"نفخ" به معنى "دمیدن" و "صور" به معنى "شیپور" است که معمولا آن را براى توقف قافله و لشکر، یا براى حرکت آن به صدا در مى آورند، و اهل قافله و لشکریان از آهنگ مختلف این دو صدا مى فهمند که باید توقف کنند، یا حرکت نمایند. این تعبیر کنایه لطیف و زیبایى از آن دو حادثه عظیم است، و آنچه در آیه بالا آمده اشاره به "نفخ صور دوم" است که "نفخه حیات و زندگى مجدد و رستاخیز" مى باشد.
در حدیث از براء بن عازب روایت شده که معاذ بن جبل نزدیک رسول خدا (ص) در منزل ابوایوب انصارى نشسته بود. پس معاذ گفت «یا رسول الله آیا قول خداى تعالى که می فرماید: "یوم ینفخ فی الصور فتأتون أفواجا" را دیده اى؟» پس پیامبر فرمود: «اى معاذ از امر بزرگى سؤال کردى.» آن گاه چشمان مبارکش را فرو بست سپس فرمود: «ده طائفه از امت من به طور پراکنده محشور می شوند. خداوند آنها را از میان مسلمین، مشخص فرموده و صورت بعضى از آنها به شکل میمون و بوزینه و برخى را به صورت خوک و بعضى هیکلشان منکوس وارونه است پاهایشان بالا و صورتشان پائین آن گاه به صورتشان کشیده می شوند بر روى زمین. و بعضى از آنها نابینایند و رفت و آمد می کنند و بعضى کر و گنگ هستند. و بعضى زبانهاى خود را می جوند پس چرک از دهانشان جارى می شود که اهل محشر از بوى گند آن ناراحت می شوند. و بعضى دست و پایشان بریده و بعضى از ایشان، بر شاخه هایى از آتش آویزانند. و بعضى از آنها عفونتشان از مردار گندیده بدتر است. و بعضى از ایشان به لباسهایى از مس گداخته شده در آتش که چسبیده به بدنشان است ملبوسند.
اما آنهایى که به صورت میمونند آنها سخن چینان از مردمند. و اما آنهایى که بر صورت خوکند، پس آنها حرام خورها که از راه حرام کسب می کنند. و اما آنها که وارونه اند آنها ربا خورانند. و نابینایان قضات و دادستانهایى هستند که در حکمشان ستم می کنند. و کر و لالها افرادى هستند که به اعمال خود مغرورند و آنهایى که زبان خود را می جوند دانشمندانى هستند که به علمشان عمل نکرده اند. و نیز قاضى هایى هستند که اعمالشان مخالف گفتارشان بوده و دست و پا بریده آنهایى هستند که همسایگان را اذیت می کردند و دار آویختگان بر شاخه هاى آتش افراد سازمانى هستند که در میان مردم و حکومت دولت سعایت کرده (و پرونده سازى نموده و مردم را به زندان و تبعید و اعدام مبتلاء می نمودند) و آنهایى که عفونتشان از مردار بدتر است افرادیند که از شهوات و لذتهاى حرام کامیاب می شدند و حقوق مالى خدا را (از زکات و خمس و... ) نمى پرداختند. و آنهایى که لباسشان از مس گداخته در آتش است آنها اهل کبر و مفاخرت است.»
ناگفته نماند در عده اى از آیات آمده است که با نفخ صور اول مردمان از بین مى روند و با نفخ دومى همه زنده مى شوند مانند «و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الأرض إلا من شاء الله ثم نفخ فیه أخرى فإذا هم قیام ینظرون؛ و در صور دمیده شود، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است بى جان افتد، مگر کسى که خدا بخواهد. سپس بار دیگر در آن دمیده شود و به ناگاه آنها به پا خیزند و [با نگرانى] نگاه کنند.» (زمر/ 68)
در بعضى از آیات به جاى نفخ صور، صیحه آمده است نظیر: «ما ینظرون إلا صیحة واحدة تأخذهم و هم یخصمون؛ آنها جز یک صیحه ى [آسمانى] را انتظار نخواهند کشید که آنان را در حالى که سرگرم جدالند، غافلگیر مى کند.» (یس/ 49) و در زمینه زنده شدن فرموده: «إن کانت إلا صیحة واحدة فإذا هم جمیع لدینا محضرون؛ آن جز یک صیحه نخواهد بود که ناگهان همگى نزد ما احضار خواهند شد.» (یس/ 53) على هذا صیحه و نفخ صور یکى است درباره این آیه در گذشته ذیل آیات ینفخ فی الصور صحبت شده است. لفظ یوم ینفخ بدل است از یوم الفصل چنان که در مجمع البیان فرموده است، جمله "فتأتون أفواجا" شاید در رابطه با آیه «یوم ندعوا کل أناس بإمامهم؛ روزى که هر گروهى را با امامشان فرا مى خوانیم، پس هر که نامه او به دست راستش داده شود آنها نامه خود را مى خوانند و ذره اى به آنها ستم نمى رود.» (اسراء/ 71) باشد یعنى این افواج با تبعیت از پیشوایان حق و باطل تشکیل خواهد یافت. مثلا درباره فرعون آمده است «یقدم قومه یوم القیامة فأوردهم النار؛ روز قیامت پیشاپیش قومش مى رود و آنها را به آتش وارد مى کند، و بد جاى ورودى است.» (هود/ 98)

 


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏5 صفحه 205، جلد ‏19 ص 36، جلد ‏26 ص 31 و 156

  2. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 346 و 364

  3. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏26 ص 237، جلد ‏8 ص 60

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 ص 77، جلد ‏17 ص 199

  5. علی‌اکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد 12 صفحه 42

  6. ‏سيدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 159

  7. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏17 صفحه 341

  8. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 16 صفحه 327

  9. سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 5 صفحه 501

  10. تفسیر أحسن الحدیث، ج‏3، ص: 202

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115649