رخدادهای قیامت (تجسم نور ایمان)

قرآن حکیم فلسفه نورانیت مؤمن در قیامت و تاریکی تبهکار را در قالب گفتگویی پند آموز تشریح و نکات برجسته ای را خاطرنشان ساخته، می فرماید: «یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین أیدیهم و بأیمنهم بشریکم الیوم جنـت تجری من تحتها الأنهر خلدین فیها ذلک هو الفوز العظیم* یوم یقول المنفقون ... مأویکم النار هی مولیکم و بئس المصیر؛ روزی که مردان و زنان با ایمان را می نگری که نورشان پیش رو و در سمت راستشان شتابان حرکت می کند و به آنان می گویند: بشارت بر شما امروز به باغ هایی از بهشت که نهرها زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن خواهید ماند و این پیروزی بزرگی است. روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می گویند: نظری به ما بیفکنید، یا فرصت دهید تا از نور شما پرتوی برگیریم. به آنان گفته می شود به پشت سر خود (دنیا) بازگردید و کسب نور کنید. در این هنگام دیواری میان آنان زده می شود که دری دارد. درونش رحمت است و برونش عذاب. کافران و منافقان چند چهره، مؤمنان را صدا می زنند که مگر ما با شما نبودیم؟! مؤمنان پاسخ دهند: آری، ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار کشیدید و در همه چیز شک و تردید داشتید. آروزهای دور و دراز، شما را فریب داد تا فرمان خدا رسید و شما را در برابر خداوند فریب داد. از این رو امروز از شما غرامتی پذیرفته نمی شود و نه از کافران. جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان است و چه بد جایگاهی است.» (حدید/ 12- 15)
گرچه مخاطب در اینجا پیامبر (ص) است، ولى مسلما دیگران هم این صحنه را مى بینند، ولى چون شناسایى مؤمنان براى پیامبر (ص) لازم است تا آنها را مورد تفقد بیشترى قرار دهد با این نشانه آنها را به خوبى مى شناسد. گرچه مفسران در مورد این "نور" احتمالات متعددى داده اند ولى روشن است که منظور از آن تجسم نور ایمان است، چون تعبیر به "نورهم" (نور مردان و زنان با ایمان) شده است، و جاى تعجب نیست، چرا که در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مى یابد، ایمان که همان نور هدایت است به صورت روشنایى و نور ظاهرى مجسم مى گردد، و کفر که تاریکى مطلق است، به صورت ظلمت ظاهرى مجسم مى گردد. و لذا در آیه 8 سوره تحریم مى خوانیم: «یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه نورهم یسعى بین أیدیهم؛ در آن روز که خداوند پیامبر خود و کسانى را که با او ایمان آوردند خوار نمى کند، نورشان پیش روى آنها حرکت مى کند.» در آیات دیگر قرآن نیز آمده است که خداوند "مؤمنان را از ظلمت به سوى نور هدایت مى کند."
اگر از "تابیدن نور" تعبیر به "سعى و دویدن" کرده براى این بود که اشاره کرده باشد به اینکه چنین کسانى به سوى درجاتى از بهشت که خداوند برایشان تهیه دیده مى شتابند، در حالى که هر لحظه و یکى پس از دیگرى درجات و جهات سعادت و مقامات قرب برایشان روشن مى گردد، تا جایى که دیگر نورشان به حد تمام و کمال برسد، هم چنان که در جایى دیگر فرموده: «یوم نحشر المتقین إلى الرحمن وفدا؛ روزى که مردم با تقوا را براى ورود به درگاه رحمان محشور مى کنیم.» (مریم/ 85) و باز فرموده: «و سیق الذین اتقوا ربهم إلى الجنة زمرا؛ کسانى راى که در دنیا تقوا پیشه کردند دسته دسته به سوى بهشت سوق مى دهند.» (زمر/ 73) و نیز فرموده: «یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه نورهم یسعى بین أیدیهم و بأیمانهم یقولون ربنا أتمم لنا نورنا؛ روزى که خداى تعالى پیامبر و آنان را که به وى ایمان آورده اند خوار نمى کند، بلکه نورشان از پیش و به سوى سعادتشان به حرکت در مى آید، مى گویند: پروردگارا نورمان را تکمیل کن.» (تحریم/ 8) قابل توجه اینکه تنها سخن از دو نور در میان آمده (نورى که پیشاپیش روى مؤمنان در حرکت است و نورى که از طرف راست) این تعبیر ممکن است اشاره به دو گروه مختلف از مؤمنان باشد، "گروه مقربان" که صورتى نورانى دارند و نورشان پیشاپیش آنها حرکت مى کند، و "اصحاب الیمین" که نور آنها در سمت راستشان است، چرا که نامه اعمالشان به دست راست آنها داده مى شود، و نور از آن برمى خیزد، این احتمال نیز وجود دارد که هر دو اشاره به یک گروه است و نور یمین کنایه از نورى است که از اعمال نیک آنها برمى خیزد و تمام اطراف آنها را روشن مى سازد.
به هر حال این نور راهنماى آنها به سوى بهشت برین است، و در پرتو آن راه بهشت را به سرعت مى پیمایند. از سوى دیگر بدون شک این نور الهى چون از ایمان و عمل صالح برمى خیزد با تفاوت مراتب ایمان و عمل صالح مردم متفاوت است، آنها که ایمانى قوى تر دارند نورشان فاصله زیادى را روشن مى سازد، و آنها که مرتبه ضعیف ترى دارند از نور کمترى برخوردارند، تا آنجا که نور بعضى تنها نوک انگشتان پاى آنها را روشن مى سازد!، چنان که در تفسیر على بن ابراهیم ذیل آیه مورد بحث اشاره شده است که: «یقسم النور بین الناس یوم القیامة على قدر ایمانهم؛ نور در میان مردم در روز قیامت به اندازه ایمانشان تقسیم مى شود.» اینجاست که به احترام آنها این ندا از فرشتگان برمى خیزد: «بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الأنهار؛ بشارت باد بر شما امروز، به باغهایى از بهشت که نهرها زیر درختانش جارى است.» (حدید/ 12) «خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم؛ جاودانه در آن خواهید ماند، و این پیروزى و رستگارى بزرگى است.» اما منافقان که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق و گناه قرار گرفته اند در این هنگام فریادشان بلند مى شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مى کنند، اما چیزى جز جواب منفى نمى شنوند، چنان که در آیه بعد مى گوید: «یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم؛ روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مى گویند: نظرى بر ما بیفکنید تا از نور شما شعله اى برگیریم.» (حدید/ 13) اقتباس در اصل از ماده "قبس" به معنى گرفتن شعله اى از آتش است سپس به نمونه گیریهاى دیگر نیز اطلاق شده.
منظور از جمله "انظرونا" این است که به ما نگاه کنید تا از نور صورت شما بهره گیریم، و راه خود را پیدا کنیم، یا اینکه نظر لطف و محبتى به ما بیفکنید و سهمى از نور خود به ما دهید، این احتمال نیز وجود دارد که منظور از "انظرونا" انتظار کشیدن باشد، یعنى کمى مهلت دهید تا ما هم به شما برسیم و در پرتو نورتان راه را پیدا کنیم. از سیاق آیه چنین بر مى آید که منافقین و منافقات در روز قیامت در ظلمتى هستند که از هر سو احاطه شان کرده و مانند خیمه اى محاصره شان نموده و نیز برمى آید که مردم در آن روز مجبور به رفتن به سوى خانه جاودانه خویشند.
چیزى که هست مؤمنین و مؤمنات این مسیر را با نور خود طى مى کنند، نورى که از جلو ایشان و به سوى سعادتشان در حرکت است، در نتیجه راه را مى بینند، و هر جا آن نور رفت مى روند تا به مقامات عالیه خود برسند، و اما منافقین و منافقات که فرو رفته در ظلمتند نمى توانند راه خود را طى کنند، و نمى دانند به کدام طرف بروند. (و نکته مهمى که از آیه استفاده مى شود این است که: این دو طایفه که یکى غرق در نور و دیگرى غرق در ظلمت است در قیامت با همند)، منافقین همانطور که در دنیا با مؤمنین و در بین آنان بودند، و بلکه مردم آنان را جزو مؤمنین مى شمردند، در قیامت نیز با مؤمنین هستند، اما مؤمنین و مؤمنات پیش مى روند، و به سوى بهشت راه خود را پیش مى گیرند، و منافقین و منافقات در ظلمتى که از هر سو احاطه شان کرده عقب مى مانند، از مؤمنین و مؤمنات درخواست مى کنند قدرى مهلتشان دهند، و در انتظارشان بایستند تا ایشان هم برسند، و مختصرى از نور آنان گرفته راه پیش پاى خود را با آن روشن سازند. اما به هر حال پاسخى که به آنها گفته مى شود این است که به پشت سر خود برگردید و کسب نور کنید! «قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا»
گوینده این پاسخ یا ملائکه اند. و یا طایفه اى از بزرگان و نخبگان مؤمنین از قبیل اصحاب اعراف. به هر حال از هر که باشد به اذن خدا و از طرف او است و خطاب به اینکه به وراى خود برگردید و نورى جستجو نمایید. به قول بعضى از مفسرین خطابى است طعنه آمیز و استهزایى، و این عکس العمل همان استهزایى است که در دنیا به مؤمنین مى کردند، و بنا به گفته این مفسرین به نظر روشن تر چنین مى رسد که: مراد از کلمه "وراء" دنیا باشد، و حاصل معنا این باشد که: به دنیایى که پشت سر گذاشتید، و در آن هر چه کردید بر اساس نفاق کردید، برگردید، و از آن اعمالى که مى کردید نورى بگیرید، چون نور امروز که روز قیامت است یا از اعمال است، و یا از ایمان، و شما در دنیا نه ایمان داشتید و نه عمل. البته ممکن است همین وجه را طور دیگرى توجیه کرد که هم وجهى جداگانه باشد، و هم مشتمل بر استهزا نباشد، به اینکه بگوییم: جمله "ارجعوا" امر مى کند به اینکه به دنیا برگردند، و در آنجا ایمان واقعى و اعمال صالح کسب بکنند، ولیکن نمى توانند برگردند، در نتیجه گوینده نمى خواهد منافقین و منافقات را استهزا کند، بلکه مى خواهد بگوید: کار از کار گذشته و دستتان به جایى بند نیست.
هم چنان که نظیر این امر در آیه زیر که آن نیز مربوط به قیامت است آمده، مى فرماید: «یوم یکشف عن ساق و یدعون إلى السجود فلا یستطیعون* و قد کانوا یدعون إلى السجود و هم سالمون؛ روزى که بساط خلقت برچیده مى شود و قیامت به پا مى گردد، و دعوت به سجود مى شوند، اما نمى توانند سجده کنند. و همین ها بودند که در دنیا در حالى که سالم بودند و مى توانستند سجده کنند وقتى به سجده دعوت مى شدند امتناع مى ورزیدند.» (قلم/ 42- 43) بعضى دیگر گفته اند منظور این است که به آن محلى که نور را تقسیم مى کردند برگردید، و براى خود نورى بگیرید، و منافقین بدانجا برمى گردند، و اثرى از نور نمى یابند، دو مرتبه به سراغ مؤمنین و مؤمنات مى آیند، اما به دیوارى بر مى خورند که بین ایشان و مؤمنین زده شده، و این خود خدعه اى است از خداى تعالى، که با منافقین مى کند، همانطور که منافقین در دنیا با خدا نیرنگ مى کردند، و قرآن درباره نیرنگشان فرموده: «إن المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم؛ منافقین با خدا نیرنگ مى کنند، و خدا هم با آنان نیرنگ خواهد کرد.» (نساء/ 142)
در تفسیر قمى در ذیل آیه ی «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم» مى گوید: در روز قیامت نور در بین مردم طبق درجات ایمانشان تقسیم مى شود، و نورى که به منافق مى رسد تنها بین انگشت ابهام پاى چپش را فرا مى گیرد، منافق به نور خود مى نگرد، و سپس به مؤمنین مى گوید: بایستید تا من از نور شما اقتباس کنم. مؤمنین به ایشان مى گویند: به عقب برگردید و در آنجا براى خود کسب نور کنید، در این هنگام است که بین این دو طایفه دیوارى زده مى شود، دیوارى که داراى درى است، از پشت دیوار مؤمنین را صدا مى زنند که مگر ما در دنیا با شما نبودیم؟ مى گویند: بله بودید، ولیکن شما خود را مفتون و هلاک کردید، امام فرمود: یعنى با نافرمانى خدا خود را هلاک کردید «و تربصتم و ارتبتم؛ امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد.» (حدید/ 14) فرمود: یعنى همواره در انتظار بودید و شک داشتید.
در آخر اگر بخواهیم علت سیه رویی منافقین و کافران را بیان کنیم باید به چند امر اشاره کنیم:
1 ـ در حالی که بیراهه می رفتند، خود را فریب داده، بر حق می دانستند.
2 ـ هر روز انتظار برچیده شدن بساط اسلام و سرنگون شدن پرچم آن را می گشیدند، تا برنامه های حیات بخش آن پایه نگیرد و چاره نسازد.
3 ـ پیوسته در حقانیت معاد و رستاخیز در تردید بودند.
4 ـ پیوسته دچار آرزوهای دور و دراز و خارج از منطق و عقل بودند.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 390

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 ص 329، جلد ‏26 ص 287

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 ص 273 و 279، جلد ‏20 ص 395

  4. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏14 صفحه 46

  5. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 26 صفحه 382

  6. سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 7 صفحه 368

  7. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 265

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115657