یکی از راههای اثبات امکان بازگشت به زندگی مجدد در قیامت، توجه به قدرت بی پایان خدا است. زیرا بحث درباره ی معاد، بعد از قبول اصل توحید و قبول صفات ثبوتیه و سلبیه حق است، و می دانیم یکی از صفات ثبوتیه او «قدرت مطلقه» و توانائی بر هر چیز است، و بهترین راه برای اثبات قدرت او بر هر کار، علاوه بر اینکه واجب الوجود دارای هستی نامحدود و طبعا قدرت نامحدود است، ملاحظه ی عظمت جهان آفرینش است. وسعت آسمانها و منظومه ها و کهکشانها، کثرت و عظمت کواکب ثوابت و سیارات، تنوع گوناگون موجودات زنده، اعم از گیاهان و حیوانات، ریزه کاریهای عجیب ساختمان سلولهای زنده و دانه های اتم. همه ی اینها نشانه ی قدرت بی پایان او است، و با قبول چنین اصلی جائی برای این ایراد باقی نمی ماند که چه کسی می تواند استخوان پوسیده را زنده کند، و چگونه ممکن است خاکهای پراکنده جمع شوند و لباس حیات در تن بپوشند؟!
این عصاره ی مطالبی است که در این مقاله به سراغ آن می رویم، و در آیات متعددی از قرآن مجید به آن اشاره شده است. در یکی از این آیات خداوند منکران معاد را به یک طریق حسی و تجربی دعوت می کند، و به پیامبر می فرماید: «قل سیروا فی الأرض فانظروا کیف بدأ الخلق؛ بگو بروید و در روی زمین سیر کنید، انواع موجودات زنده را ببینید اقوام و جمعیتهای گوناگون را با ویژگیهایشان ملاحظه کنید و بنگرید خداوند آفرینش نخستین آنها را چگونه ایجاد کرده است.» (عنکبوت/ 20) خطاب به رسول (ص) مبنی بر ارشاد است که بیگانگان برای درک چگونگی خلقت و نظام زندگی بشر از طریق سیر و سفر می توانند اوضاع و اختلاف زندگی مردم را به طور کلی به دست آورند که از لحاظ اختلاف سن و روش و مرام و اینکه در حرکت بوده و هر یک به سوی غرضی که برگزیده رهسپارند و نیز از نظر اختلاف افعال صالح و طالح و خیر و شر و عدل و ظلم و ستم بر یکدیگر زمینه ای را برای بشر پیش بینی و آماده می نماید که ناگزیر در عالم دیگر به اندیشه و حرکات ارادی و سیر و تکامل افراد یکایک باید بررسی شود و هر یک سیرت و جزاء اندیشه و حرکات و سیر وجودی خود را بیابد وگرنه خلقت جهان که بر اساس اختلاف در همه شئون زندگی افراد نهاده شده بیهوده بلکه سبب ظلم و تضییع حقوق ستمدیدگان خواهد بود.
خلاصه از جمله استفاداتی که از مشاهده اوضاع و احوال مختلف اجتماعات بشری می توان به دست آورد آن است که همه افراد بشر بر حسب طبع در سیر و سلوک بوده و هر یک به شعاع قدرت خود به تکاپو می پردازد و هر یک مسیر خاصی در زندگی اتخاذ نموده و در نتیجه معاشرت با یکدیگر هر اجتماعی از گروهی صالح و ستمدیده و گروهی طالح و ستم پیشه تشکیل می شود مشاهده این صحنه اختلاف که در شئون زندگی بشر فرمانرواست به حکم خرد زمینه آماده ای است که در عالم دیگری به این اختلاف از لحاظ اندیشه و عقیده و افعال ارادی و سیر و سلوک هر یک از افراد بررسی شود و نواقصی که جهان عمل و آزمایش در بر داشته و قابل تدارک نبوده تکمیل شود. بالاخره هر خردمندی حکم خواهد نمود که معاشرت اجتماعی سلسله بشر در این جهان مستلزم زندگی کاملتری است که نواقص آن رفع شود.
هر عمل ارادی و حرکت اختیاری به سوی نتیجه و برای غرضی است که کاملتر و شریفتر از عمل است همچنین زندگی اجتماعی بشر در دنیا که بر اساس عمل و خود مختاری و سیر ارادی نهاده شده جهان دیگری را نهفته دارد که به دنبال آن به وجود خواهد آمد و نتایج اختلاف عقیده ها و اعمال صالح و طالح و خیر و شر که شئون زندگی بشر را فرا گرفته به ظهور رسیده و به موقع اجراء گذارده شود.
«ثم الله ینشئ النشأة الآخرة؛ سپس همان خداوندی که قدرت بر ایجاد این همه موجودات رنگارنگ و اقوام مختلف دارد، نشاة آخرت را ایجاد می کند.» مقصود از «انشاء» ایجاد نمودن از عدم به وجود است بدون آنکه سببی داشته باشد. ضمنا واژه "نشاه" در اصل به معنی ایجاد و تربیت چیزی است و گاه از دنیا به "نشاه اولی" و از قیامت به "نشاه آخرت" تعبیر می شود. هر خردمندی با مشاهده اختلافاتی که در همه شئون زندگی بشر فرمانروا است و قوام زندگی بشر نیز بر آن استوار است بلکه زندگی اجتماعی بشر اختلاف انگیز است و جهانی است که غرض از طرح آن آن است که سرائر و نهفته ها و مکنونات هر یک از افراد بشر به عرصه ظهور درآید و امتیازات ذاتی و وجودی که بر اندیشه و عقیده و حرکات ارادی افراد استوار است به کمال و رشد برسد و هیچگونه ابهامی در روان و اجمالی در باطن و سیرت فردی نباشد.
از نظر اینکه صحنه گسترده جهان که به منظور امتحان و آزمایش است در آن قطب اختلاف گروهی صالح و نیکوکار و نیک اندیشه که منشأ خیر و اصلاح اجتماع هستند و گروهی نیز ستمگر و ستم پیشه و بی بهره از حقایق و بیگانه از فضیلت انسانی بالاخره جهانی است که در نتیجه آزمایش هر یک از افراد را به مقصدی که برگزیده رسانیده و بعضی را به اقصی درجه سعادت و صلاح و همچنین بعضی افراد را به اقصی درجه شقاوت می رساند افرادی را در قطبی تربیت می نماید هم چه فرعون و هامان و قارون و در قطب مخالف مانند موسی کلیم و هارون (ع) رئوف می پروراند. این چنین صحنه ای پهناور بر حسب آیه ی (لیبلوکم أیکم أحسن عملا) و به حکم خرد عالم دیگری نهفته در کمون خود دارد که امتیازات بی شمار ذاتی افراد را از یکدیگر آشکار نماید و امتیازات اعتقادی و خلقی و جوارحی که جز ساحت کبریائی بر کمون آنها احاطه نخواهد داشت بر عموم آشکار می سازد.
پروردگار به قدرت کامله نظام جهان را بر آزمایش و کسب امتیازات ذاتی و کشف سرایر نهاده که پیچیده ترین معما را به ظهور برساند و به جهانیان ارائه دهد در نتیجه نواقصی که این جهان دارد و باید داشته باشد در جهان دیگر که محصول این عالم و سیرت آن است همه نواقص رفع شود و هر دو عالم به انضمام یکدیگر جهانی ابدی و ظهور ابدیت و سایر صفات کامله واجب را به اقصی درجه امکانی ارائه دهد. این طرز فکر دلیل قاطعی است بر اینکه قدرت او حساب و اندازه ندارد، وقتی چنین است، نشاة آخرت را هم مانند نشاة اول خلق می کند، پس آیه شریفه در معنای آیه «و لقد علمتم النشأة الأولی، فلو لا تذکرون؛ شما که نشاة اول را می دانید پس چرا متذکر نمی شوید.» (واقعه/ 62) می باشد. چرا که او با خلقت نخستین، قدرتش را بر همگان ثابت کرده است، آری «إن الله علی کل شیء قدیر؛ خداوند بر هر چیزی قادر و توانا است.» با تأکیدی که در بر دارد بیان قدرت بی حد و بی نهایت ساحت پروردگار بر عوالم قدس و بر صحنه امکانی است و ذکر لفظ الله به تناسب آن است که نظام جهان مسطوره صفات کامله و ظهور مقام جمعی آنها است.و کلمه ی (کل شیء) همه موجودات و پدیده ای که از هستی بهره دارند شامل می شود و استثناء پذیر نیست و از مفهوم عام پدیده ای خارج نخواهد بود این چنین قدرت لا یزالی که جوانب عوالم امکانی را فرا گرفته به طور اطلاق بوده و قید و شرطی برای محدود نمودن آن تصور نمی رود و هر چه فرض شود از لوازم شخص موجود و خواسته او است.
هم این آیه و هم آیه قبل از آن «أ و لم یروا کیف یبدئ الله الخلق ثم یعیده إن ذالک علی الله یسیر؛ آیا ندیدند که خدا چگونه آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند؟ به راستی این [کار] بر خدا آسان است.» (عنکبوت/ 19) امکان معاد را از طریق وسعت قدرت خداوند اثبات می کند، با این تفاوت که اولی پیرامون خلقت نخستین درباره خود انسان و آنچه اطراف او است سخن می گوید و آیه دوم دستور به مطالعه حالات اقوام و موجودات دیگر می دهد تا حیات نخستین را در چهره های مختلف و در شرائط کاملا متفاوت ببینند و به عمومیت قدرت خدا آشنا شوند و به توانایی او بر اعاده این حیات پی ببرند. در حقیقت همانگونه که اثبات توحید گاه از مشاهده "آیات انفسی" است و گاه "آیات آفاقی" اثبات معاد نیز از هر دو طریق انجام می گیرد.
غرض استناد به قدرت کبریائی آن است که جهان آزمایش که به سلسله بشر اختصاص دارد نمونه ای از قدرت کبریائی است که بشر را رهبری کند به این که پروردگار به همین قیاس می تواند نواقص این جهان آزمایشی و موقت را تکمیل نماید و جهانی را که در کمون (نهان و در حیطه ی قدرت خود) دارد به عرصه ظهور و رشد درآورد و صحنه جهان دیگری را به دنبال و پیوست آن کند که هر دو کمال ارتباط و پیوستگی به یکدیگر داشته باشد. و هم چنین از توجه به ظاهر اوضاع و احوال و حرکات وجودی و سیر ذاتی هر یک از افراد بشر که مرموزترین اسرار امکانی است در جهان دیگر کشف و آشکار گردد و نواقص آن که ظهور سیرت بشر است، تتمیم و تکمیل گردد.
با توجه به این که چنانچه اکتفا به گسترش این جهان شود بدون اینکه به صورت کامل درآورد و پیوست این جهان عالم و صحنه دیگری را که در نهان دارد به ظهور رساند نداشته باشد بیهوده بوده و ساحت پروردگار منزه از نقض و امکان است. همچون کشاورزی که هسته و دانه های بی شمار را در زمین پهناوری افشانده و در آن باره کوشش خود را مبذول دارد تا به نتیجه و ثمر بنشیند هنگامی که دانه ی آنچه در آن افشانده به ظهور رسد، آن را ترک کرده و رها کند و از محصول بی شمار و بی پایان آن صرف نظر نماید.
امروز این آیه برای دانشمندان معنی دقیقتر و عمیقتری می تواند ارائه دهد و آن اینکه بروند و آثار موجودات زنده نخستین را که به صورت فسیلها و غیر آن در اعماق دریاها، در دل کوه ها، و در لا به لای طبقات زمین است ببینند، و به گوشه ای از اسرار آغاز حیات در کره زمین و عظمت و قدرت خدا پی برند و بدانند که او بر اعاده حیات قادر است. این نکته نیز قابل توجه است که در ذیل آیه ی گذشته "إن ذلک علی الله یسیر" آمده بود و در اینجا "إن الله علی کل شیء قدیر"، این تفاوت ممکن است به خاطر آن باشد که اولی یک مطالعه محدود را بیان می کند و دومی یک مطالعه وسیع و گسترده را.
سپس به ذکر یکی از مسائل مربوط به معاد می پردازد، و آن مساله رحمت و عذاب است می گوید: «یعذب من یشاء و یرحم من یشاء و إلیه تقلبون؛ او در قیامت هر کس را بخواهد و مستحق بداند مجازات مى کند، و هر کس را بخواهد و لایق ببیند مورد رحمت قرار مى دهد، و به سوى او بازگشت مى کنید.» (عنکبوت/ 22) با اینکه رحمت الهی بر غضبش پیشی گرفته اما در اینجا نخست سخن از عذاب می گوید بعد رحمت، چرا که در مقام تهدید است، و مناسب مقام تهدید، همین است.جمله "تقلبون" از ماده "قلب" در اصل به معنی دگرگون ساختن چیزی از صورتی به صورت دیگر است، و از آنجا که در قیامت انسان از صورت خاک بیجان به صورت موجود زنده کاملی در می آید، این تعبیر در مورد آفرینش مجدد او آمده است.
این تعبیر ممکن است اشاره به این نکته نیز بوده باشد که در سرای آخرت انسان آن چنان دگرگون و زیر و رو می شود که باطنش ظاهر می گردد و اسرار درونش آشکار، و به این ترتیب معنی آیه 9 سوره طارق «یوم تبلی السرائر؛ روزی که اسرار درون آشکار می گردد.» را تداعی می کند. در تکمیل این بحث که عذاب و رحمت به دست خدا است، و بازگشت همه به سوی او است، می افزاید: اگر تصور کنید می توانید از قلمرو حکومت خداوند بیرون روید و چنگال مجازات گریبان شما را نگیرد، سخت در اشتباهید چرا که «و ما أنتم بمعجزین فی الأرض و لا فی السماء؛ شما نمی توانید بر اراده خداوند چیره شوید و از دست قدرت او در زمین یا آسمان فرار کنید.» و اگر تصور کنید سرپرست و یاوری از شما دفاع می کند، آن هم اشتباه محض است زیرا «و ما لکم من دون الله من ولی و لا نصیر؛ برای شما جز خدا، ولی و یاوری نیست.» (عنکبوت/ 22)