علم الیقین، علمى است که با دلائل قطعى و یا مشاهده ذهنى، معلوم و ثابت و واضح شود و پرده شکوک و تردیدها آن را نپوشاند. چنین علمى جز براى خواص آن هم نسبت به بعضى از معلومات نظرى حاصل نمی شود. در قرآن در مورد زیاده خواهان سودجو آمده است که «ألهئکم التکاثر* حتى زرتم المقابر* کلا سوف تعلمون* ثم کلا سوف تعلمون* کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم؛ تفاخر و افزون طلبى، شما را سرگرم ساخت. تا وقتى که به دیدار گورها رفتید. چنین نیست [که مى پندارید]، به زودى خواهید دانست [نتیجه غفلت را]. باز چنین نیست، [که مى پندارید] به زودى خواهید دانست. چنین نیست [که مى پندارید] اگر شما به علم یقینى مى دانستید [که آخرتى هست] به یقین جهنم را مى دیدید.» (تکاثر/ 1- 6)
ظاهر سیاق آیه این است که "لترون الجحیم" جواب لو امتناعى باشد که مؤکد به لام جواب قسم و نون تأکید است: اگر بشود که بدانید، آن چنان که دانایى یا معلوم شما یقینى و مبرهن گردد، به راستى و روشنى دوزخ را می نگرید! زیرا رؤیت دریافت مرئى است آن گاه که در قوه بینایى منعکس می شود، خواه به صورت متعارف و از خارج ذهن باشد یا به صورت غیر متعارف و از باطن ذهن، از این جهت همین که چیزى را مى بینیم و پس از آن چشم را به هم گذاریم و ذهن را کاملا متوجه آن نمائیم باز در این حال آن را مى نگریم. بنابراین اگر علم مبهم و اجمالى به چیزى، در پرتو برهان یا ایمان به حد یقین یعنى ثبوت و وضوح رسید و غبار غفلت و شبهات آن را از نظر نپوشاند، از طریق ذهن به صورت مرئى درمى آید. در حقیقت اگر با دید باز و بینش عمیق، محیط درونى و بیرونى آزمندان افزایش جو «متکاثر» را بررسى نمائیم و بدان نیک بنگریم، منشأها و لهیب هاى دوزخ را به وضوح خواهیم دید. مگر همین انگیزه هاى افزایش خواهى و رقابتها و آثار همه جانبه و فراگیرنده و انعکاسهاى آنها نیست که پس از به بازى گرفتن انسانها و سلب قدرت اندیشه صحیح و اراده حاکم از آنها، همى پیش می رود و درمی گیرد، و مواهب انسانى را محترق می نماید و از آن به محیط خارج زبانه می کشد و به صورت شعله هاى جنگ درمى آید؟: "کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم". بیشتر مفسرین که مانند تصور عامه دنیا را یکسر جداى از آخرت پنداشته و اینگونه رؤیت را راجع به پس از دنیا فهمیده اند، جواب لو تعلمون... را مانند آیه ی «و لو ترى إذ وقفوا على النار؛ و اى كاش [منكران را] هنگامى كه بر آتش عرضه مى شوند مى ديدى كه مى گويند كاش بازگردانده مى شديم.» (انعام/ 27) و آیه ی «لو یعلم الذین کفروا؛ كاش آنان كه كافر شده اند مى دانستند.» (انبیاء/ 39) مقدر گرفته و "لترون الجحیم"، را به خلاف ظاهر محکم و پیوسته آن، مستأنفه دانسته اند.
آیا بهتر و شایسته تر آن نیست که در هنگام دور بودن از دوزخ به آن ایمان آوریم، و این کار پیش از در آمدن ما به آن که بیرون آمدنى همراه ندارد صورت پذیر شود؟ «ثم لترونها عین الیقین؛ سپس با ورود در آن، آن را به عین الیقین مشاهده خواهید کرد.» (تکاثر/ 7) گفته اند که آیه دلالت بر آن دارد که همه افراد آدمى وارد دوزخ مى شوند یا بر آن مى گذرند، بدان سبب که خدا گفته است: «و إن منکم إلا واردها کان على ربک حتما مقضیا؛ و همه شما بدون استثنا وارد جهنم مى شوید که این کار بر خداى تو حتمى و قطعى است.» (مریم/ 71)
پس بعضى همچون برق بر آن مى گذرند، و بعضى همچون باد، و بعضى همچون پرنده، و گروهى به سبب گناه چندان در آن مى مانند تا اندکى به آتش آن بسوزند، و گروهى دیگر بر حسب اندازه گناه مدتى در آن دوام مى کنند تا سوزش آتش آنان را پاک کند و به بهشت در آیند، و گروهى جاودانه در آن باقى خواهند ماند، و العیاذ بالله. موقعى که حکم الهى صادر می شود: «خذوه فغلوه* ثم الجحیم صلوه* ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ [فرمان آید] او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید، آن گاه به دوزخش دراندازید، سپس او را در زنجیرى که طولش هفتاد زرع است به بند کشید.» (حاقه/ 30- 32) «لا یأکله إلا الخاطؤن؛ که آن را جز خطاکاران نمى خورند.» (حاقه/ 37) و می آورند کنار جهنم و آن را مشاهده می کند و مرتبه بالاتر عین الیقین حق الیقین است و آن موقعى است که می اندازند او را از سر در قعر جهنم.
بعد از مردن کفار، دو مرتبه از یقین براى آنان پدید می گردد یکى در عالم برزخ وقتى علائم و آثار عذاب را معاینه مى بینند که مثال علم الیقین است که براى موحدین در همین عالم از روى دلیل و برهان معلوم گردیده و دیگر وقتى است که کفار در قیامت داخل در جهنم و عذاب می گردند و آن مثال مؤمنین خلص و موحدینى است که در همین عالم به مرتبه کشف و شهود رسیده اند و در قیامت به منتهى درجه شهود و به غایت کشف می رسند خلاصه ظاهرا آیه اشاره به این دارد کسانى که به جهات دنیوى از قبیل کثرت مال و اولاد یا شهرت و مقام تفاخر می کنند و امور طبیعى دنیوى آنان را به نفس پرستى و لهو و لعب مشغول نموده آنان کسانى مى باشند که به معاد و پاداش اخروى ایمان ندارند و نمى دانند که پس از این عالم عالمى است و پشت این پرده اسرارى نهفته که خواهى نخواهى وقتى پرده طبیعت پاره می گردد و به آن خواهند رسید اگر به علم الیقین می دانستند که البته به زودى خواهند دانست در همین عالم دنیا جهنم و عذاب و نکالى که در اثر پیروى هواى نفسانى و اشتغال به لهو و لعب که براى اهل دنیا و منکرین معاد آماده شده به چشم حقیقت بین می دیدند بلکه قسم به خدا به چشم دل به طور مشاهده و عیان عذاب جهنمیان را می دیدند از این آیه می توان استفاده نمود که جهنم و بهشت بلکه عالم آخرت در مرتبه فوق این عالم فعلا موجود است و اهل جهنم در همین دنیا در واقع یعنى در معنى و حقیقت نه در صورت در جهنم معذبند و لو آنکه خود ندانند و نفهمند.
در سوره توبه آیه 49 فرموده «و إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ بى ترديد جهنم بر كافران احاطه دارد.» و نیز اهل بهشت در همین عالم در معنى نه در صورت در بهشت متنعمند. آرى قلب بشر وقتى از حق و از عالم حقیقت معکوس گردید و به تمام قوى و مشاعر به دنیا و به این عاریت سرا رو آورد و تمام همش امور طبیعى دنیوى و محظوظات مادى گردید چنین کسى در تمام ساعات عمرش على الدوام در باطن خود به دست خود جهنمى افروخته می گرداند و هر آنى در هاویه ظلمانى طبیعت مشغول فرو رفتن است و در اثر بعد و دورى از حق تعالى به درک جهنم نزدیک تر می گردد اگر چه شراب گل آلوده دنیا چنان چشم و گوش وى را پر نموده که خودش نمی فهمد رو به کجا می رود و مآل امرش به کجا خواهد رسید از این آیات دو مطلب توان استخراج نمود یکى جهنم و بهشت فعلا در محل خود موجودند و دیگر کسانى که یقین و ایمانشان به مرتبه (عین الیقین) رسیده در همین عالم به چشم دل بهشت و اهل بهشت و جهنم و اهل جهنم را مشاهده می نمایند.
در حدیثى نقل می کنند که حضرت رسول (ص) از زید نامى سؤال نمود: «کیف اصبحت؛ چگونه صبح کردى؟» در پاسخ گفته «اصبحت یا رسول الله موقنا» پس از آنکه حضرتش از علامت یقین وى سؤال می نماید که براى هر حقى حقیقتى است که به آن شناخته می گردد گوید یقین من به درجه اى است که اهل بهشت را در بهشت متنعم مى بینم و اهل جهنم را در جهنم معذب مشاهده می نمایند. و اگر بهشت و جهنم فعلا موجود نبود چگونه پیمبران از اوضاع و خصوصیات آن خبر می دادند و حدیث معراج که از پیامبر اکرم (ص) نقل می کنند که فرموده بهشت و جهنم را به من عرضه نمودند و از بعض حالات بهشتیان و جهنمیان خبر می دهد شاهد بر حرف ما است. آیه ی 24 سوره بقره «فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ پس اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد.» نیز بیانى است راجع به اینکه بهشت و جهنم فعلا موجودند.