انسان در زندگی خود با دو گونه فشار روبرو می شود: نخست فشاری که از جانب جامعه معاصر وارد می شود، و به صورتی آشکار در همنشین بد نمایان می گردد. مثلا اگر مؤمن در اجتماعی زندگی کند که نمازگزاری را خوار می انگارند، پس ناگزیر بر اثر فشار آن اجتماع در معرض ترک نماز قرار می گیرد، زیرا برای اجتماع (هر اجتماعی باشد) نیرویی است که همه را به سوی تجانس و سازگاری با خود می کشاند و ارزشهای مخصوص به خود را با پرورش و فرهنگ دهی یا با تشویق و ترساندن بر افراد خود تحمیل می کند، اما نوک این سلاح که اجتماع ضد فرد به کار می برد چیست؟ بیگمان همان دوست و همنشین است که حلقه پیوند میان او و دیگر فرزندان اجتماع است. بدین سان سزاوار است که انسان در برابر فشار دوستان و همنشینان خود گرچه به حساب از بین رفتن دوستیشان باشد، پایداری و مقاومت ورزد. و این امیر مؤمنان (ع) است که می گوید: «حق دوستی برای من باقی نگذاشت.»
دوم: فشاری که از جانب نسلهای پیشین وارد می آید، و این فشار به صورتی تمرکز یافته در پدر جلوه گر می شود، زیرا انسان نسلهای پیشین و تاریخ گذشته را ندیده است اما از طریق پدر خود به گذشته مربوط می شود. قرآن در آیاتی درباره فشار نوع دوم با ما سخن می گوید، خدای تعالی می فرماید: «أ ذلک خیر نزلا أم شجرة الزقوم؛ آیا این نعمتهای جاویدان و لذت بخش که بهشتیان را با آن پذیرایی می کنند بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟!» (صافات/ 62)
در این آیه بین نعمت هایی که خدای تعالی برای اهل بهشت آماده کرده و آنها را به وصف رزق کریم توصیف نموده و بین آن جایگاهی که برای اهل آتش تهیه دیده و آن را درخت زقوم نامیده، که شکوفه هایش گویا سر شیطانها است و نیز شرابی از حمیم است، مقایسه شده. و مشار الیه به اشاره "ذلک" همان رزق کریمی است که در سابق فرمود برای اهل بهشت آماده شده. و اصل واژه «نزل» زیادی در طعام است و در این جا برای حاصل و نتیجه چیزی به طور استعاره آورده شده است. و حاصل رزق معلوم، کامیابی و شادمانی است و حاصل درخت زقوم رنج و عذاب است. و کلمه «نزلا» به عنوان تمیز یا به عنوان حال منصوب است و «نزل» طعامی است که به جای غذای اصلی با آن از مهمان پذیرایی می کنند و یا اولین غذایی است که برای مهمان می آورند (چیزی که قبل از وارد شدن میهمان برای پذیرایی از او آماده می کنند، تا وقتی وارد شد تقدیمش بدارند مانند انواع میوه ها و خوراکیها.)، بنابراین اگر «نزل» به معنای اول باشد، مقصود این است که برای روزی معلوم نتیجه و حاصلی است و برای درخت زقوم نیز نتیجه و حاصلی است و کدام یک از این دو حاصل بهتر است؟ و اگر به معنای دوم باشد مراد این است که رزق معلوم غذای اهل بهشت است و درخت زقوم غذای دوزخیان است و کدام یک از این دو طعام بهتر است؟ این تعبیر نشان می دهد که بهشتیان همچون میهمانهای عزیز و محترم پذیرایی می شوند.
وصف شجره "زقوم"
زقوم میوه درختی است که جدا بدبو، تلخ و ناپسند است، از قول آنها که می گویند این طعام تلخ و کشنده است هرگاه آن را با بی میلی و رنج فراوان بخورد. و بعضی گفته اند: زقوم درختی است در آتش که اهل آتش از آن می خورند برای آن میوه تلخ و زبریست بدبوی. و گفته شده که لفظ «زقوم» مانند «تنور» درختی است در جهنم و گیاهی است در صحرا که به شکل یاسمن است و دارای زهر است و طعام اهل جهنم می باشد، درختی است در اریحاء و میوه ای مانند خرما دارد که شیرین و گس، هسته او دارای روغنی است که منافع زیادی در علاج امراض بلغمی و بادهای سرد دارد و گفته می شود که اصل آن هلیله کابلی است که بنی امیه آن را نقل داده و در اریحا کاشته اند و به مرور زمان و طولانی بودن آن زمین اریحا، آن را از طبیعت هلیله تغییر داده است. "راغب" در "مفردات" می گوید: «زقوم هر نوع غذای تنفرآمیز دوزخیان است.» لسان العرب می گوید: «این ماده در اصل به معنی بلعیدن آمده است.»
در المیزان آمده است که: «کلمه "زقوم" به طوری که گفته اند نام درختی است که برگهایی کوچک و تلخ و بدبو دارد و چون برگ آن را بکنند در محل کنده شده شیری بیرون می آید که به هر جا از بدن آدمی برسد آنجا ورم می کند و این درخت در سرزمین تهامه و نیز در هر سرزمین خشک و بی آب و علف می روید، سرزمینهایی که مجاور صحرای خشک باشد. و درختی که در آیه شریفه توصیف شده "زقوم" نامیده شده.» و بعضی گفته اند: «آن درخت شناخته شده و معروفی است در دنیا و عرب آن را می شناسند.» و بعضی گفته اند: «آن در دنیا معروف نیست.» به تحقیق روایت شده که وقتی قریش این آیه را شنید گفت «ما این درخت را نمی شناسیم.» ابوجهل گفت: «چنین درختی در سرزمین ما نمی روید، چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟» پس ابن زبعری گفت «زقوم به زبان بربر خرما و سرشیر است.» و در روایتی به لغت اهل یمن، پس ابوجهل به عنوان سخریه به کنیزش گفت: «ای کنیز زقمینا؛ مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم!» پس کنیز برای او خرما و سرشیر آورد و به یارانش گفت: «بفرمائید تزقم کنید.» یعنی ناشتایی کنید به این چیزی که محمد شما را به آن می ترساند، آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند «محمد (ص) در آخرت ما را به اینها می ترساند!»
اما تفسیر دیگری که درباره معنی درخت زقوم وجود دارد، این است که انسان در دنیا از این درخت می خورد، ولی احساس نمی کند که از آن می خورد، مگر در آخرت که خدا پرده از برابر دیدگان او می گشاید، و حقایق را به واقع خود می بیند، پس دروغگویی، و خوردن اموال مردم، و می گساری ... همه اینها برگی از درخت زقوم است که دوزخیان از آن خوراک می خورند. در سوره ی واقعه که به بخشی از موضوع این سوره می پردازد، اشاره ای روشن بدین معنی شده است و خدای تعالی گوید: «ثم إنکم أیها الضالون المکذبون* لآکلون من شجر من زقوم* فمالؤن منها البطون* فشاربون علیه من الحمیم* فشاربون شرب الهیم؛ آن گاه شما، ای گمراهان تکذیب کننده از درخت زقوم خواهید خورد و شکمهای خود را از آن پر خواهید کرد و بر سر آن آب جوشان خواهید نوشید.» (واقعه/ 51- 55) سپس این معنی را در بخش پایانی آن سوره تأکید می کند، آن جا که خدای عز و جل تکذیب کنندگان قرآن و گمراهان را مخاطب قرار می دهد و گوید: «و تجعلون رزقکم أنکم تکذبون؛ و نصیب خود را در دروغ انگاشتن آن قرار می دهید.» (واقعه/ 82)
زجاج گوید: «آیا این است که آنچه را که ما یاد نمودیم آن را از پذیرایی اهل بهشت و آنچه برای ایشان آماده شده بهتر است، در باب خوراکی هایی که تقویت بدن می شود با آن و با آن امکان اقامت و ماندن است، یا خوراکی های اهل آتش در آتش.» و بعضی گفته اند «آیا سبب اینکه مؤدی به خیر و سعادت می شود بهتر است یا به سبب اینکه منجر به آتش می گردد، برای آنکه در زقوم خیری نیست.» و بعضی گفته اند: «البته این کلام درست است برای آنکه وقتی کاری کردند که منجر و کشیده به آن شد، پس مثل آن است که گویند در آن خیر است.» و بعضی گفته اند: «فقط "خیر" را بر طریق مقابله فرموده، پس آن مثل قول اوست: "أصحاب الجنة یومئذ خیر مستقرا و أحسن مقیلا؛ اصحاب بهشت در این روز بهترند از جهت جایگاه و منزل و نیکوترند از جهت گفتگو." (فرقان/ 24) و این چنان است که مردی به برده خود می گوید اگر چنین کاری کردی تو را اکرام می کنم و اگر چنان کردی تو را می زنم آیا این بهتر است یا آن اگرچه در زدن خیری نیست.»
علامه طباطبایی در المیزان می گوید: «کلمه "خیر" در آیه شریفه به معنای وصف است، نه به معنای لغوی اش (که در فارسی به معنی بهتر است)، چون معنا ندارد بگوییم درخت زقوم بهتر نیست، زیرا درخت "زقوم" اصلا خوب نیست، این خیریت مثل "أ أرباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهار؛ آیا معبودان متعدد و متفرق بهتر است یا خدای یگانه مقتدر؟" (یوسف/ 39) و نظائر آن که بگویی الایمان خیر من الکفر و الطاعة خیر من المعصیة و الحق احق من الباطل و امثال اینهاست. هم چنان که در آیه ی "ما عند الله خیر من اللهو؛ آنچه نزد خداست خوب است نه لهو." (جمعه/ 11) نیز به همین معنا است، چون "لهو" اصلا خوب نیست، تا ثوابهای خدایی از آن بهتر باشد و این آیه شریفه- به طوری که از سیاق برمی آید کلام خداست، نه تتمه کلام آن گوینده که آیات قبل آن را حکایت می کرد.»
درخت زقوم در آیه درختی است که در جهنم خواهد بود و اهل آتش از آن خواهند خورد و آن فتنه و عذاب ظالمان است. در جای دیگر آمده: «إن شجرة الزقوم* طعام الأثیم* کالمهل یغلی فی البطون* کغلی الحمیم؛ مسلما درخت زقوم، خوراک گناه پیشه است. مانند مس گداخته است که در شکم ها می جوشد، مانند جوشیدن آب جوشان.» (دخان/ 43- 46) و نیز «ثم إنکم أیها الضالون المکذبون* لآکلون من شجر من زقوم* فمالؤن منها البطون؛ آن گاه شما ای گمراهان تکذیب کننده! قطعا از درختی که از زقوم است خواهید خورد. که شکم ها از آن پر می کنید.» (واقعه/ 51- 53) (نعوذ بالله منها)
خوراکی برای عذاب دوزخیان
سپس قرآن به بعضی از ویژگیهای این گیاه پرداخته می گوید: «إنا جعلناها فتنة للظالمین؛ ما آن را مایه عذاب و رنج ظالمان قرار دادیم.» (صافات/ 63) "فتنه" ممکن است به معنی آزمایش باشد، همانگونه که در غالب موارد در قرآن به این معنی آمده است، آنها هنگامی که نام "زقوم" را شنیدند به سخریه و استهزاء پرداختند و از این رو وسیله ای برای آزمایش این ستمگران شد.
قتاده گفت: «وجه فتنه آن بود که ایشان گفتند: این محال است که محمد می گوید در دوزخ درختی باشد که آن را زقوم خوانند، چه آتش درخت سوزد، در آتش چگونه درخت روید! و این امتحانی باشد که مخلص از او به نظر بود تا بدانند که خدای تعالی بر این و امثال این قادر است. درخت زقوم ابتلا و امتحانی است برای ستمکاران تا انکار ایشان در این معنی موجب اشتداد عذاب و ازدیاد عقاب باشد و نمی دانند که آن کسی که قادر است بر خلق حیوانات آتشی چون سمندر که در میان آتش بیضه می نهد و می خسبد و بچه بیرون می آورد و تربیت می دهد توانا است از آفریدن درختی که از جنس آتش باشد یا از جوهری دیگر که آتش آن را فانی نسازد هم چنان که سلاسل و اغلال و حیات و عقارب و ضریع را فانی نمی سازد.»
ممکن است به معنی رنج و عذاب باشد؛ جبائی و ابومسلم گفتند: «مقصود از فتنه عذاب است یعنی قرار دادیم آن را برای سختی عذاب ایشان، بیانش قول خدا: "یوم هم علی النار یفتنون؛ همان روزی است که آنان را در آتش می سوزانند." (ذاریات/ 13) یعنی عذاب می شوند.»
شک نیست که دروغ و خوردن اموال مردم و دیگر شهوتهایی که انسان با آنها روبرو می شود آدمی را بر سر دو راهه، میان حق و باطل، و بهشت و دوزخ قرار می دهد و در نتیجه انسان در برابر آنها مورد امتحان و آزمون قرار می گیرد، و همچنین شک نیست که این امور، همچون درخت زقوم که نمودار حقیقی این نافرمانیهاست زشت و ناگوار است، ولی انسان خود را در این باب به نادانی می زند یا از آن غفلت می ورزد و با سیل شهوتهای خود پیش رانده می شود تا با گناهانش درختان زقوم را که خوراک او در آخرتند بکارد.