میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

در سال تولد ایشان و ماه و روز آن اختلاف است. در مورد سال تولدشان آنچه بین شیعه و سنی مشهور است همان سال فیل می باشد. (یعنی سالی که ابرهه با سربازان خود به قصد خراب کردن کعبه به همراه فیل ها به سمت مکه لشکر کشید).
در مورد ماه تولدشان نیز مشهور بین شیعه و سنی ماه ربیع الاول است، اما برخی ماه رمضان و برخی محرم را زمان تولد ایشان دانسته اند.
آنها که ادعا کرده اند تولد ایشان در ماه رمضان بوده این چنین تعلیل می کنند که: چون آغاز وحی در ماه رمضان بوده (بدون اختلاف شیعه و سنی) و در هنگام آغاز وحی پیامبر دقیقا 40 ساله بوده (اولین روز 40 سالگی ایشان به ایشان وحی شده) پس ایشان در ماه رمضان به دنیا آمده اند. اشکالی که به این سخن وارد می شود آن است که چگونه می توان ثابت کرد ایشان دقیقا ابتدای چهل سالگی به بعثت رسیده اند؟ اگر اختلاف روز در میلاد ایشان باشد به طور معمول در تاریخ بعثت هم اختلاف خواهد بود فلذا نمی توان به این نظر اعتماد نمود.
و اما در مورد روز تولد ایشان، آنچه بین علمای شیعه مشهور است روز جمعه 17 ربیع الاول می باشد و مشهور بین اهل سنت روز دوشنبه 12 ربیع الاول است.
البته برخی 2 ربیع الاول و برخی 10 ربیع الاول و برخی 8 ربیع الاول را روز میلاد ایشان دانسته اند.
ابن کثیر در سیره خود در بیان علت اینکه چرا روز دوشنبه را به عنوان روز میلاد آن حضرت انتخاب کرده اند آورده است که (علت این امر حدیثی است از خود آن حضرت و آن حدیث چنین است): روزی اعرابی ای نزد آن حضرت آمد و راجع به روزه روز دوشنبه از ایشان نظرخواهی نمود، حضرت در جواب فرمود: آن روزی است که در آن به دنیا آمدم...
در جای دیگر حدیثی را از ابن عباس نقل می کند که گفته است: رسول اکرم (ص) در روز دوشنبه متولد شد و در روز دوشنبه (نیز) فوت شد.
سپس ابن کثیر می گوید: ادعای اینکه پیامبر روز جمعه 17 ربیع الاول به دنیا آمده ادعایی باطل و خلاف نص است و می گوید حافظ ابن دحیه در کتاب خود (که ظاهرا مراد کتاب «التنویر» است) شروع به رد این قول شیعیان نموده و ظاهرا ابن کثیر نیز ادعای او را برای رد کلام شیعیان پذیرفته است.
جواب ما در رد ادعاهای ابن دحیه:
آنچه ابن دحیه آورده است باید مستند به روایاتی باشد که از اصحاب پیامبر (ص) نقل شده تا قابل قبول باشد، حال چه کسی صادق تر و دقیق تر از خاندان آن حضرت؟ آیا عقل نمی گوید که در بیان تاریخ میلاد، شهادت و... آن حضرت رجوع به آل طاهرین آن حضرت کنیم؟ همچنان که در بیان و بیافتن تاریخ میلاد یا... هر فردی به خاندان او رجوع می کنیم؟ آیا قول ابن عباس و نظایر او در میلاد آن حضرت موثق تر است یا قول صادق آل محمد (ع)؟ هرچند که ابن عباس نیز از اقوام پیامبر است اما قول او به اندازه فرمایش امام صادق و امامان دیگر (ع) اعتبار ندارد وانگهی این در صورتی است که بتوان به سلسله افرادی که این روایات از ایشان رسیده اعتماد کرد در حالی که اینچنین نیست و در خود اینکه آیا ابن عباس چنین سخنی گفته و یا از پیامبر چنین چیزی نقل کرده شک و شبه وجود دارد.
و اما در مورد نحوه میلاد آن حضرت، آورده اند که ایشان مختون (یعنی ختنه شده) و مسرور (یعنی ناف بریده) به دنیا آمده و در روایتی دیگر که البته روایت غریب و غیر قابل استنادی است آمده که جبرئیل ایشان را ختنه کرده.
از حضرت کاظم (ع) روایت شده است که فرمود: چون حضرت رسول (ص) از شکم مادر به زمین آمد، دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان بلند کرد و لب های خود را به توحید به حرکت در آورد و از دهان مبارکش نوری ساطع شد که (به سبب آن) اهل مکه قصرهای بصری و اطراف آن را که در شام است و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آنکه جن و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی حادث شده، (و) ملائکه را دیدند که فرود می آمدند و بالا می رفتند دسته دسته و تسبیح و تقدیس خدا می کردند و ستاره ها به حرکت آمدند و در میان هوا می ریختند و اینها همه علامات ولادت آن حضرت بود و ابلیس (خواست که استراق سمع کند) یعنی خواست که به آسمان رود به سبب آن غرایب که مشاهده کرد، زیرا او را جایی بود در آسمان سوم که او و سایر شیاطین گوش می دادند به سخن ملائکه چون رفتند که حقیقت واقعه را معلوم کنند، ایشان را به تیر شهاب راندند برای دلالت بر پیغمبری آن حضرت.
از دیگر حوادثی که مقارن با میلاد ایشان در جهان اتفاق افتاد می توان به افتادن بت هایی که در کعبه بودند و ظاهر شدن نوری به هنگام میلاد ایشان که از آن نور مساحت زیادی از جزیره العرب روشن شد اشاره کرد، به این امر ابن هشام در سیره خود اینچنین اشاره می کند: نقل شده است از آمنه (س) که درباره حمل و میلاد نبی (ص) چنین می گفت: (در زمان حمل او به من گفته می شد): به درستی که تو حامل سید و آقای این امت هستی پس هنگامی که او را به دنیا آوردی بگو: «به (خدا) می سپارم او را (خدای) واحد، از شر هر حسود و نام او را محمد بگذار،» سپس هنگام به دنیا آوردن او آمنه (س) دید نوری از او خارج شد که قصرهای بصری در زمین شام به وسیله آن دیده می شدند.
از حوادث دیگر در هنگام تولد آن حضرت آن بود که وقتی صبح روز میلاد آن حضرت رسید همه بتها در همه جای عالم بر رو افتاده و ایوان کسری (پادشاه ایرانیان) لرزید و 14 کنگره آن واژگون شد. دریاچه ساوه که سال ها آن را می پرستیدند فرو رفته و خشک شد و وادی کاوه که سال ها بود کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در شب میلاد آن حضرت خاموش شد و تخت هر پادشاهان در آن روز واژگون شد و جمیع پادشاهان در آن روز از صحبت کردن ناتوان شدند.
از دیگر غرایبی که در زمان میلاد آن حضرت به ظهور پیوست این بود که طاق کسرا از میانه شکست و دو تکه شد و آب دجله شکافته شد و در آن زمان شیطان در میان اولاد خود فریاد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز سبب ناراحتی تو شده؟ ای آقای ما! شیطان گفت: وای بر شما! از ابتدای شب تا به حال آسمان و زمین را متغیر می بینم، باید که اتفاق بزرگی در زمین افتاده باشد که تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده، پس بروید و بگردید و جستجو کنید که چه اتفاق غریبی رخ داده. سپس متفرق شدند و جستجو کرده و برگشتند و گفتند: چیزی نیافتیم. شیطان گفت: خبر یافتن از این امر، کار من است. پس به دنیا وارد شد و در آن گردش کرد تماما تا اینکه به محوطه  کعبه و اطراف حرم رسید، دید ملائکه اطراف حرم را گرفته اند و خواست داخل شود، که ملائکه فریاد زدند و او را راندند، برگشت، سپس به شکل گنجشکی در آمد و از جانب کوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، شیطان گفت: ای جبرئیل! یک مطلب از تو سؤال می کنم بگو امشب در زمین چه اتفاقی افتاده؟ جبرئیل گفت: محمد (ص) که بهترین پیغمبران است متولد شده. ابلیس پرسید: آیا برای من در او بهره ای هست؟ (و می توانم در او تصرفی کنم یا او را به ترک اولایی بکشانم؟) جبرئیل گفت: نه! پرسید: آیا در امت او بهره ای دارم؟ جبرئیل گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.
در حدیثی دیگر از امام علی (ع) نقل شده است که: وقتی شام میلاد آن حضرت رسید، در آسمان این کلام طنین انداز شد: «جاءالحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا؛ حق آمد و باطل نابود شد، به درستی که باطل نابود شدنی است.»


منابع :

  1. ابن کثیر- السیره‌ النبویه

  2. جعفر سبحانی- السیره‌ المحمدیه

  3. عباس قمی- منتهی‌ الامال

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116020