اسکان مسلمین در شعب ابی طالب

پس از ماجرای اسراء و معراج، که خود دلیلی بر رسالت پیامبر (ص) بود و بعد از هجرت مسلمانان به حبشه، قدرت پیامبر و یارانش روز به روز افزوده شده و تعداد مسلمین رو به ازدیاد گذاشت. دشمنان اسلام با دیدن این صحنه نگران شده فلذا در دارالندوه گرد هم آمدند و عهدنامه ای برای تحریم اقتصادی و اجتماعی بنی هاشم تنظیم نمودند. در متن عهدنامه چنین نوشتند «از این پس نباید کسی به فرزندان هشام و عبدالمطلب زن دهد یا از آنان زنی بخواهد. نباید چیزی به آنان بفروشد و چیزی از آنان بخرد». سپس عهدنامه مذکور را بر کعبه آویختند. این عهدنامه با هدف کشتن پیامبر (ص) تنظیم شده و به موجب آن مشرکین با یکدیگر پیمان بستند از یکدیگر حمایت کرده و در برابر نبی اکرم (ص) با هم متحد باشند. وقتی خبر فوق به گوش ابوطالب رسید، بنی هاشم را فراخواند و آنها را به کعبه و رکن و مقام و مشاعر در کعبه قسم داد که اگر تیغی به پای محمد (ص) فرو رفت به سرعت حاضر شوند و قیام کنند (یعنی در برابر کوچکترین آزار پیامبر حساس و آماده دفاع باشند). بعد از این صحبت ابوطالب، پیامبر (ص) را به شعب ابی یوسف که به شعب ابی طالب معروف بود برد. در آنجا حدود سه یا چهار سال به حفاظت شبانه روزی از پیامبر پرداخت و علاوه بر اینکه خود از رسول الله (ص) محافظت می نمود فرزندان و برادرزادگانش را نیز به این امر سفارش کرد. در این مدت مشرکین نیز بیکار ننشسته، با آنکه تعداد قابل توجهشان قطع رابطه کامل با بنی هاشم نموده بودند و با حدود چهل مهر و امضا در پای عهدنامه مذکور عزم خود را در مبارزه با اسلام نشان داده بودند با این حال هر کاروانی به سمت مکه می آمد ابوجهل یا عاص ابن وائل یا نضر ابن حارث یا عقبه ابن ابی معیط بر سر راه آن رفته و افراد کاروان را از فروختن هر چیزی به بنی هاشم منع می کردند و آنها را تهدید می کردند که اگر چیزی به بنی هاشم بفروشند اموالشان را غارت خواهند کرد. در اثر این تهدیدات از میان کسانی که وارد مکه می شدند هیج کس جرات نمی کرد چیزی به بنی هاشم بفروشد و هر کس چیزی به ایشان می فروخت اموالش را غارت می کردند. در مدت محاصره شعب، مسلمین داخل شعب با اموال خدیجه یا از طریق برخی از آشنایانشان امرار معاش می کردند. شبانه برای ایشان بصورت مخفیانه گندم و دیگر مواد ضروریشان را می آوردند و خدیجه تمام اموال خود را به رسول اکرم (ص) بخشیده بود تا ایشان به هر شکل لازم در آن تصرف کند. محاصره شعب چندین سال طول کشید و در تمام این مدت مسلمین محصور در آن بجز ایام حج در اوقات دیگر امان نداشتند و داد و ستد نمی کردند. در مکه هر سال دو موسم برپا می شد یکی موسم عمره در ماه رجب و دیگری موسم حج در ماه ذی الحجه. هنگامیکه موسم عمره یا حج فرا می رسید مسلمین از شعب خارج می شدند و به داد و ستد می پرداختند و پس از اتمام موسم همه گی به شعب بازگشته و تا موسم بعد کسی جرات نمی کرد از آن خارج شود. رسول الله (ص) نیز در هر موسمی از شعب خارج شده و نزد قبایل عرب می رفت و به آنها می فرمود: «مرا حمایت کنید تا مقداری از کتاب خدا را برای شما بخوانم و در عوض خداوند به شما بهشت را عطا می کند»، اما ابولهب در پشت سر وی حرکت می کرد و می گفت: «حرفهای او را قبول نکنید برادرزاده ام جادوگر و دروغگوست» العیاذ بالله.

پیشنهاد مشرکین به ابوطالب
وقتی قریش دید از راه محاصره شعب هم راهی به جایی نمی برد، به ابوطالب پیغام فرستاد که «محمد (ص) را به ما بسپار تا او را به قتل برسانیم، اگر چنین کنی، تو را پادشاه خویش قرار می دهیم». ابوطالب از این سخن رنجیده و قصیده ای با این مطلع گفت:
1- فلما رایت القوم لاودفیهم و قد قطعوا کل العری و الوسائل
2- الم تعلموا ان ابننا لا مکذب لدنیا و لا یعبا بقول الا باطل
3- و ابیض یستسقی الغمام بوجهه شمال الیتامی عصمه للارامل
ترجمه: 1- هنگامیکه دیدم قبیله ها هیچ گونه مهر و عطوفتی ندارند و تمام توشه ها و ابزار را از ما دریغ کردند
2- (به ایشان گفتم): آیا نمی دانید این فرزند ما نزد ما دروغ گو نیست؟ و به سخنان باطل اعتنایی نمی کند؟
3- او همان سفیدرویی است که بوسیله او طلب باران می شود و امید و پشت و پناه یتیمان و بیوه زنان و هر شخص ضعیف دیگری است.
وقتی ابوطالب این قصیده را سرود مشرکین از او نا امید شدند.

وضعیت مسلمین در شعب
اوضاع به سختی می گذشت و مسلمین داخل شعب تحت فشار زیادی بودند اما به همت امیرالمومنین علی (ع) غذا و مایحتاج ایشان از مکه به دستشان می رسید. علی (ع) بارها و بارها به خاطر دیگر مسلمین جان خود را به خطر انداخته و مخفیانه برای تهیه توشه به مکه می رفت و این در شرایطی بود که اگر مشرکین به او دست می یافتند زنده اش نمی گذاشتند.
از دیگر شجاعت های حضرت امیر آن بود که شبهای متعددی در بستر پیامبر (ص) می خوابید تا جان او در امان باشد. ابوطالب شبها وقتی همه به بستر خود رفته و پیامبر (ص) نیز در بستر خود قرار می گرفت و افراد داخل دره او را در بستر خود مشاهده می کردند، می آمد و علی را در بستر پیامبر قرار می داد و پیامبر را به جای امنی منتقل می کرد. تقریبا سه سال به همین منوال گذشت و محاصره شعب همچنان ادامه داشت تا اینکه روزی پیامبر اکرم (ص) به عموی خود ابوطالب خبر داد آنچه در عهدنامه مشرکین مبنی بر قطع رحم و ستم به مسلمین ثبت شده بود توسط موریانه خورده شده و تنها چیزی که در آن مانده عبارت «باسمک اللهم» می باشد. وقتی ابوطالب این خبر غیبی را شنید به همراه جمعی از هاشمیان به سوی قریش رفت. وقتی مشرکین او را دیدند گفتند: «گرسنگی آنها را وادار به خروج کرد». او گفت: «من برای شما خبر خیری آورده ام، اینک شخصی را به سوی عهدنامه خود بفرستید بین ما و شما صلح برقرار شود». مشرکین فردی را فرستادند تا درباره آنچه ابوطالب گفته بود تحقیق کند، او پس از مدتی عهدنامه را آورد و پیش روی آنها گذاشت. ابوطالب گفت: «برادرزاده ام به من اطلاع داد که خداوند موریانه را به سوی عهدنامه فرستاده و موریانه تمام عبارتهای حاوی قطع رحم و گناه را خورده و اسامی خدا را (فقط) باقی گذاشته، حال اگر این مطلب صحیح بود، شما از ستم بر ما دست بردارید، اگر دروغ بود ما او (پیامبر) را به شما وا می گذاریم تا وی را به قتل برسانید».
چون مهر مشرکین نیز برپای عهدنامه باقی بود فلذا نمی توانستند به فکر انکار آن باشند، زمانی هم که ابوطالب سخنان فوق را ایراد کرد، همه ی مردم فریاد زدند: «ای ابوطالب! منصفانه با ما رفتار کردی» لاجرم هیچ راه توجیه و فراری برای گروه مقابل نماند. آنگاه عهدنامه را گشودند و آن را همانطور که نبی اکرم (ص) توصیف کرده بود یافتند. در اثر این واقعه عده ی زیادی از مردم اسلام آوردند اما مشرکین قانع نشده و همچنان به مفاد عهدنامه عمل می کردند تا اینکه بین آنها دو دسته گی پیش آمد و تعدادی از آنها اقدام به شکستن عهد نامه کردند. از جمله این افراد «مطعم ابن عدی ابن عامر ابن لوی» و «ابوالبختری ابن هشام» و «زهیر ابن ابی امیه فخرومی» و «زمعه ابن اسود» بودند. ایشان پس از محو شدن نوشته های عهدنامه به همراه عده ای از قریش (خویشاوندان بنی هاشم)، برائت خود را از آنچه در عهدنامه نوشته شده بود اعلام نمودند، ابوجهل به مقابله با ایشان برخواست اما آنها به مخالفتش توجه نکرده و عهدنامه را پاره کرده و عمل به آن را مردود شمردند. در این هنگام بود که محاصره اقتصادی و تحریم های مختلف بر علیه مسلمین شکسته شد و مسلمانان، شعب ابی طالب را ترک کردند.


منابع :

  1. سیدهاشم ابن سلیمان بحرانی- حلیه‌الابرار فی احوال محمد و آله الاطهار- جلد 1

  2. سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام

  3. محمدهادی یوسفی غروی- تاریخ تحقیقی اسلام- جلد 2

  4. جعفر مرتضی عاملی- سیره‌ صحیح پیامبر بزرگ اسلام- جلد 2

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116058