رابطه و تاثیرات اومانیسم بر نهضت اصلاح دینی (اروپا)

بازگشت به سرچشمه ها

برنامه ادبی و فرهنگی اومانیسم را می توان در این شعار خلاصه کرد: بازگشت به سرچشمه های اصلی. وضعیت نابسامان دوره قرون وسطی باید پشت سرنهاده شود تا شکوه و عظمت فکری و هنری دوره کلاسیک احیا شود. باید فیلتر و صافی تفاسیر قرون وسطی، چه در زمینه متون رسمی و قانونی و چه در مورد کتاب مقدس، کنار گذاشته شود تا مستقیما با متون اصلی تماس حاصل شود. شعار بازگشت به سرچشمه ها تا آن جا که به کلیسای مسیح مربوط می شد، به معنای بازگشت مستقیم به منابع اصیل مسیحیت، یعنی نویسندگانی آبایی و، مقدم بر همه، کتاب مقدس بود. با این حال، منظور از این شعار چیزی بیش از تعیین منابع و متون برای بهره گیری از آن در احیای مجدد تمدن بود و شامل تعیین شیوه و نگرش برای چگونگی استفاده از این منابع نیز می شد. یادآوری این مطلب لازم است که رنسانس دوره اکتشاف، هم در زمینه جغرافیا و هم در زمینه علم بوده است.
کشف آمریکا موجب هیجان و شور و نشاط در اندیشه موجود در اواخر دوره رنسانس و پدید آمدن بینش هایی در باب کارکرد جسم بشر و جهان طبیعت شد. به همین سان، منابع کلاسیک نیز با دید کشف مجدد تجاربی که منعکس کننده و بیانگر آن بودند، خوانده می شدند. ویرژیل در انئید، ماجرای کشف سرزمین های جدید و ناشناس را توصیف کرده است. از این رو، کسانی که به مطالعه درباره دوره پایانی رنسانس می پردازند، رویکردشان به ویرژیل توام با احساس امید و انتظار است. زیرا آنان نیز در فرایند کشف سرزمین های ناشناخته بوده اند. کتاب جالینوس در پرتو نوری جدید مطالعه می شد. او به توصیف بینش های فیریولوژیکی به دست آمده درباره نسلی پرداخت که در عصر و روزگار خود، در پی تحقیقی مشابه بوده است. کتاب مقدس نیز از این جهت دارای وضعیتی مشابه بود. کتاب عهد جدید خبر از دیدارهای مؤمنان با عیسای مصلوب می داد و خوانندگان کتاب مقدس در اواخر دوره رنسانس، این کتاب را با این ذوق و شوق می خواندند که آنان نیز ممکن است با عیسای مصلوب ملاقات کنند. البته به نظر می رسد که کلیسای آن روزگار این موضوع را درباره آنان انکار می کرد.
نکته یادشده معمولا مورد غفلت واقع می شود؛ در حالی که نقشی کلیدی در فهم علت ارج نهادن اومانیست ها به متون کلاسیک دارد. از دیدگاه اومانیست ها، متون کلاسیک تجربه ای را به نسل های آینده انتقال دادند؛ این تجربه را می توان با کارکردن بر روی متون به همان شکل، دگربار به دست آورد. از این رو، شیوه های جدید ادبی و زبان شناختی که متفکران دوره رنسانس رواج دادند، روشی برای تجدید و اعاده شور و نشاط دوره کلاسیک تلقی می شد. از دیدگاه کلیسای مسیحی، این موضوع فرصتی تازه، شادی بخش و هیجان انگیز فراهم می کرد و آن این که، تجربه مسیحیان نخستین که در عهد جدید بازگو شده، قابل دستیابی مجدد و انتقال به برهه زمانی بسیار دورتری در تاریخ است و همین عامل شاید بیش از دیگر عوامل بتواند به تبیین این نکته مهم کمک کند که چرا اومانیست ها در حلقه های اصلاحی در سراسر اروپا، بسیار مورد توجه بودند.
به عقیده بسیاری، مطالعه کتاب مقدس می توانست شکل جدید، با نشاط و پویای مسیحیت را به جای شکل سترون قرون وسطایی آن بنشاند. بازگشت به متون اصلی، تنها یک شعار نبود؛ بلکه راه و رسم زندگی برای کسانی بود که از وضعیت کلیسا دراواخر قرون وسطی نومید و سرخورده شده بودند. دوره رسولان یا عصر طلایی مسیحیت، بار دیگر می توانست حقیقتی زنده و قابل دسترسی باشد. به نظر بسیاری از افراد و گروه ها، در اروپا سپیده روزی جدید در تاریخ کلیسا در حال دمیدن بود؛ روزی که در آن، عیسای مصلوب به کلیسا باز گردد. بسیاری از افراد، همچون لوتر، بر این باور بودند که قضای الهی (به وسیله ابزارهای جدید مربوط به متن و واژه شناسی اومانیستی) کلیدی را در اختیار کلیسا قرار داده تا به وسیله آن بتواند تجربه عهد جدید درباره عیسی را آشکار کند و آن را در دسترس همگان قرار دهد.

اومانیسم شمال اروپا

اصولا نهضت اصلاح دینی بیشتر تحت تأثیر اومانیسم شمال اروپا بود تا اومانیسم ایتالیا. ازاین رو، توجه به این مطلب که جنبش شمال اروپا چه شکلی به خود گرفت، ضروری است.

استقبال مردم شمال اروپا از رنسانس ایتالیا
اومانیسم ایتالیا تأثیر به سزایی بر اومانیسم شمال اروپا در همه مراحل گسترش آن داشت؛ به گونه ای که حتی اگر نهضت های اومانیستی بومی شمال اروپا، مستقل از نمونه و نظیر ایتالیایی آن شکل گرفته باشند (که البته این مطلب جای تردید و ابهام دارد) شواهد موجود بدون هیچ ابهامی، نشان دهنده آن است که این نهضت ها در نهایت، از اومانیسم ایتالیا تأثیر ژرفی پذیرفتند. البته این بدان معنا نیست که اومانیست های شمال اروپا به طور کامل پذیرای همه آرمان های ایتالیایی ها شدند؛ آنان بر حسب اوضاع و احوال شمال اروپا به اقتباس و جرح و تعدیل این آرمان ها و اندیشه ها پرداختند. از این رو، برای مثال، اومانیسم شمال اروپا در شهرها، آن گونه که در شهر فلورانس وجود داشت، مورد پذیرش واقع نشد؛ مگر در شمار اندکی از شهرهای آلمان و سوئیس.

شیوه ها و آرمان های رنسانس ایتالیا در شمال اروپا

آشنایی با شیوه ها و آرمان های رنسانس ایتالیا در شمال اروپا از سه طریق عمده زیر تحقق یافت:
1. مهاجرت محققان و دانشمندان شمال اروپا به ایتالیا که شاید به انگیزه مطالعه و تحقیق در یک دانشگاه ایتالیایی و یا انجام بخشی از مأموریت سیاسی صورت می گرفت. آنها در بازگشت به سرزمین خود، روح رنسانس را نیز به سوغات می آوردند. یکی از نمونه های بارز این افراد، کریستف شوئیرل است که حقوق را در بولونیا فراگرفت و با اخذ مدرک دکترا و عشق به ادبیات، به دانشگاه تازه تأسیس ویتنبرگ بازگشت. این عشق و علاقه به ادبیات به زودی جای خود را در برنامه اصلاح نظام آموزشی ویتنبرگ باز کرد؛ موضوعی که چه بسا در جذب مارتین لوتر به تدریس در آن دانشگاه نیز تأثیر داشته است.
2. مکاتبات خارجی اومانیست های ایتالیا: اومانیسم توجه خاصی به ارتقای فصاحت و بلاغت در نوشتار داشت و انجام مکاتبات، خود نوعی از تجسم و گسترش آرمان های رنسانس محسوب می شد. مکاتبات خارجی اومانیست های ایتالیا چشمگیر بود؛ تا جایی که گستره و شمول آن، بیشتر قسمت های شمال اروپا را فراگرفت.
3. کتاب های چاپی که از سوی منابعی چون انتشارات آلداین در ونیز منتشر می شد.
این کتاب ها را معمولا ناشران شمال اروپا به ویژه در بال سوئیس تجدید چاپ می کردند. اومانیست های ایتالیا معمولا آثار خود را به هواداران خود در شمال اروپا تقدیم می کردند و بدین وسیله اطمینان حاصل می کردند که در مراکز بالقوه مهم، مورد توجه قرار گرفته اند. معروف است که کتابخانه دانشگاه ویتنبرگ نوشته های اومانیستی مهمی را در اختیار دارد که بسیاری از آنها به طور مشخص، به «فردریک خردمند» اهدا شده بود.

آرمان های اومانیسم شمال اروپا
گرچه نوسانات و تحولات عمده ای در اومانیسم شمال اروپا پدید آمد، به نظر می رسد که سه آرمان در این نهضت مورد توجه و اقبال فراوان قرار گرفت:
نخست آن که، پس از سبک دوره کلاسیک، توجه و عنایت یکسانی به فصاحت و بلاغت در گفتار و نوشتار پدید آمد. همان گونه که در نهضت اصلاح دینی در ایتالیا نیز چنین بود.
دوم آنکه، ما شاهد برنامه ای دینی هستیم که هدف از آن، احیای یکپارچه کلیسای مسیحی است. شعار لاتین «تجدید حیات مسیحیت» به طور خلاصه، بازگو کننده اهداف این برنامه و نشان دهنده پیوند آن با «تجدید حیات» ادبیاتی است که در دوره رنسانس وجود داشت. بدون تردید، این نظر بورکهارت کاملا حقیقت دارد که رنسانس موجب تاکید مجدد بر بصیرت و آگاهی فرد، شد؛ اما اومانیست های شمال اروپا شناسایی و پذیرش ضرورت اصلاح جوامعی را که فرد بدان تعلق دارد، به آن اضافه کردند؛ منظور از این جوامع، هم کلیسا و هم دولت بود. ذکر این نکته شایسته است که تأکید رنسانس بر آگاهی درونی فرد، پیوند خاصی با آموزه آمرزیدگی به وسیله ایمان دارد.
سوم آن که، بعضی از بخش ها و جناح های اومانیسم شمال اروپا، در اوایل قرن شانزدهم، مدافع سرسخت رفتارهای مسالمت آمیز بودند. علت این امر تا حد زیادی فاجعه جنگ میان فرانسویان و ایتالیایی ها بود. نیاز به صلح جهانی و درک متقابل، موضوعی بود که بیشتر اومانیست های آن زمان، به ویژه در سوئیس، از آن حمایت می کردند. نفرت و بیزاری از قدرت نمایی های سیاسی پاپ نیز عامل مهمی بود که زمینه را برای نهضت اصلاح دینی در سوئیس فراهم ساخت.

اومانیسم شرق سوئیس

ناحیه شرقی سوئیس، شاید به خاطر موقعیت جغرافیاییش، به شکلی خاص پذیرای اندیشه های رنسانس در ایتالیا بود. دانشگاه وین تعداد زیادی دانشجو را از این منطقه به خود جذب کرده بود. تغییرات اساسی در دانشکده علوم انسانی (که اغلب به واسطه نفوذ کنراد سلتیس صورت می گرفت) بر مرکزیت یافتن وین برای آموزش های اومانیستی در واپسین سال های قرن پانزدهم صحه گذارد و نویسندگان بزرگ اومانیستی چون یواکیم فون وات و الیاس ودین را جذب کرد. «ودین» پس از آنکه تمامی مراتب علمی ممکن در وین را پشت سر گذارد، به زادگاه خود «سنت گالن» بازگشت و در سال 1529 شهروند برجسته آن شد. دانشگاه بال نیز در دهه 1510 به همین میزان شهرت نایل شد و پایگاه گروهی از معتقدان به اومانیسم شد (که معروف به گروه همبستگی بودند) و حول افرادی چون توماس وینباخ گرد آمده بودند. درباره اومانیسم شرق سوئیس مطالعات عمیقی انجام شده و ویژگی های اساسی آن به خوبی معلوم گشته است. از دید نمایندگان اصلی این گرایش اومانیستی (ودین، زوتکتس، بیتوس رنونوس، گلارین و میکونوس) مسیحیت اصولا یکی از شیوه های زندگی است، نه مجموعه ای از عقاید و آموزه ها. آنها اصلاحگری را نیازی واقعی می دانستند، اما اصلاح مورد نظرشان پیوندی اساسی با اخلاقیات کلیسا و تجدید حیات مؤمنان از جهت شخصی و اخلاقی داشت و هیچ اصراری بر اصلاح عقاید کلیسا نداشت.

ویژگی اخلاقی اومانیسم سوئیس
اومانیسم سوئیس دارای ویژگی اخلاقی بود و در آن، کتاب مقدس تعیین کننده رفتار صحیح و اخلاقی مسیحیان تلقی می شد، نه بازگو کننده وعده های الهی. این ویژگی و خصلت، لوازم و تبعات مهم و متعددی، به ویژه در مورد آموزه آمرزیدگی به وسیله ایمان داشت. نخست آن که پرسش هایی که توجه لوتر به این آموزه را برانگیخت، در محافل و حلقه های سوئیس کاملا مغفول بود. دوم آن که، در حالی که این موضوع در آلمان به موضوع روز تبدیل شده بود، در محافل اومانیستی سوئیس در دهه 1520، نگرانی هایی درباره این آموزه لوتر پدید آمد. از دیدگاه اومانیست های سوئیس، لوتر در حال ترویج و گسترش اندیشه هایی بود که خطری جدی برای اخلاق، و نیز برای ویژگی ممتاز حرکت آنان به شمار می رفت. این ملاحظات برای اولریش تسوینگلی که در دانشگاه های وین (1498ـ1502) و بال (1502ـ1506) تحصیل کرده بود، اهمیت داشت. برنامه اصلاحی تسوینگلی در زوریخ، که در سال 1519 آغاز شد، نشان از اخلاق اومانیستی سوئیس داشت. آگوستین یا استاد فیض تا دهه 1520 چهره چندان مطرحی در چارچوب اندیشه تسوینگلی نبود (و حتی از آن به بعد نیز نفوذ او عمدتا به خاطر تفکر دینی تسوینگلی بود)؛ اما سرانجام، تسوینگلی پیوندش را با اخلاق گرایی مکتب اومانیسم سوئیس گسست (احتمالا در حدود سال 1523 و قطعا تا سال 1525)، ولی تا آن زمان نیز برنامه اصلاحی او مبتنی بر دورنمایی تربیتی و اخلاقی بود که ویژگی ذاتی محافل اومانیستی سوئیس در آن زمان به شمار می آمد.

اومانیسم رسمی فرانسه

در اوایل قرن شانزدهم، مطالعات حقوقی در فرانسه دستخوش بازنگری و اصلاحات اساسی شد. حکومت پادشاهی مطلقه فرانسه به رهبری فرانسیس اول که تمایل روزافزونی به تمرکز گرایی اداری داشت، انجام اصلاحات به شکلی قانونی و رسمی را برای نوسازی فرانسه ضروری می دانست. برای تسریع در روند اصلاحات رسمی و قانونی (که سرانجام، موجب شکل گرفتن نظام حقوقی شد که در سراسر فرانسه رواج یافت) حکومت فرانسه گروهی از محققان و دانشمندان دانشگاه های برگس و اورلئانز را به بررسی و تحقیق درباره جنبه های نظری قانون نامه های عمومی حقوقی گمارد که مبتنی بر اصول جهانی بود. در راس این گروه، شخصی به نام گیوم بود قرار داشت که معتقد به بازگشت بی چون و چرا به حقوق روم بود، که در تامین نیازهای حقوقی جدید فرانسه ،هم از مزیت شیوایی برخوردار بود و هم از مزیت اقتصادی بودن. ایتالیایی ها به شیوه مطالعه متون حقوقی کلاسیک در پرتو توضیحات متن و یا تفسیرهای حقوقدانان قرون وسطی همچون بارثولیس و اکورسیوس معتقد بودند. اما فرانسویان، بر خلاف آنان، به فرایند مراجعه مستقیم به منابع حقوقی و کلاسیک به زبان های اصلی معتقد بودند.

نتایج مستقیم برنامه اصلاحی اومانیست ها در مراجعه مستقیم به متون
یکی از نتایج مستقیم برنامه اصلاحی اومانیست ها در مراجعه مستقیم به متون، نارضایتی و ناخرسندی آشکار از شروح و تفاسیر بود. صرف نظر از این که شروح و تفاسیر ممکن بود ابزار سودمندی برای تحقیقات تلقی شوند، خود این منابع، روز به روز مانعی در راه ارتباط با متون اصلی محسوب می شدند؛ تا جایی که اندک اندک، تفاسیر نویسندگانی چون بارثولیس در نوشته ای تحقیرآمیز، از «آراء نادرست اکورسیوس» پرده برداشته بود. مبانی اومانیسم حقوقی در فرانسه به جا و درست پایه ریزی شده بود. اهمیت این تحول در نهضت اصلاح دینی باید مورد توجه قرار گیرد.

کالون و اومانیسم حقوقی فرانسه
یکی از دانشجویان بورگس و اورلئانز در دوران شکوفایی اومانیسم حقوقی فرانسه، اصلاحگر آینده ژان کالون بود که احتمالا در سال 1528 به اورلئانز وارد شد. کالون در حین تحصیل در رشته حقوق مدنی در اورلئانز و بورگس، به تماس مستقیم با یکی از عناصر سازنده و عمده نهضت اومانیسم نایل شد و همین موضوع، کالون را به حقوقدانی با کفایت تبدیل کرد. بعدها هنگامی که او برای تدوین و تنظیم «قوانین و احکام» ژنو، دعوت به همکاری شد، توانست به خوبی از دانش خود درباره مجموعه قوانین مدنی برای دست یافتن به الگوهای عقد قرارداد، حقوق مالکیت و رویه قضایی بهره گیرد؛ البته کالون بیش از این، از اومانیسم حقوقی فرانسه فراگرفته بود. شکوفایی ادبی «بود» تنها ناشی از اعتقاد راسخ او به این نبود که میراث کلاسیک، از جمله نهادها وقوانین رسمی آن، آکنده از اهتمام به زمان حاضر است، بلکه افزون بر این، مطالعه دوره باستان، مقدمه خوبی برای بشارت عیسی مسیح بود.
کالون با انتشار ویرایش پر اهمیت کتاب مبادی دین مسیحی در سال 1559، رویکرد مشابهی را انجام داد و راه را هموار ساخت تا سیسرون، خواننده را از دین طبیعی عهد باستان به بشارت متعالی عیسی مسیح رهنمون شود. چه بسا شیوه های کالون (که شاید برجسته ترین مفسر کتاب مقدس و واعظ روزگار خود بود) در مطالعات حقوقی او در فضای علمی و پیشرفته اورلئانز و بورگس ریشه داشته باشد. امروزه شواهدی وجود دارد که کالون از «بود» آموخته بود که برای دسترسی مستقیم به متون اساسی، باید یک واژه شناس شایسته بود تا بتوان متن را بر اساس موازین زبان شناختی و تاریخی آن تفسیر کرد و بر اوضاع و احوال روزگار خود منطبق ساخت. دقیقا همین نگرش است که می تواند از عهده تبیین این مطلب برآید که چرا کالون به شرح کتاب مقدس، به ویژه در خطابه هایش پرداخت و تلاش کرد تا افق های فکری کتاب مقدس و شرایط مخاطبان خود را به هم نزدیک کند. اومانیسم حقوقی فرانسه انگیزه و ابزار لازم را برای کالون فراهم کرد تا اجازه دهد که اسناد دوران گذشته و شرایط شهر ژنو در دهه 1550 بر یکدیگر تأثیر گذارند.
 


منابع :

  1. آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

  2. آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116210