ابدیت عذاب در دوزخ

آنان که در اثر اعمال زشت مستحق عذاب و در نتیجه بدبخت شده اند در آتش دوزخ خواهند بود، وضع آنان طورى است که به دوزخشان می کشاند و منجر به بدبختیشان می شود: «فأما الذین شقوا ففى النار لهم فیها زفیر و شهیق؛ اما تیره بختان [که خود سبب تیره بختى خود بوده اند] در آتشند، براى آنان در آنجا ناله هاى حسرت بار و عربده و فریاد است.» (هود/ 106) عذاب اهل جهنم، تنها به آتش نیست بلکه به عذابهاى گوناگون گرفتارند و سخت ترین این عذابها عبارت است از خشم خداوند و اهانت او به آنها و نیز براى اهل بهشت لذتهایى بالاتر از بهشت است که بزرگترین آنها، رضوان خدا و توجه کریمانه او مى باشد، (بنابراین اشکالى در استثناى از خلود حتمى که قبلا بیان شده پیدا نمى شود) «خلدین فیها مادامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک إن ربک فعال لما یرید؛ در آن تا آسمان ها و زمین پابرجاست جاودانه اند، مگر آنچه را که مشیت پروردگارت اقتضا کرده است بى تردید پروردگارت هر چه را اراده مى کند، انجام مى دهد.» (هود/ 107) در مقابل اهل شقاوت، سعادتمندان هستند که جایشان در بهشت خواهد بود و لذت بخش تر اینکه آنها جاودانه و تا وقتى که آسمانها و زمین بر قرارند، در بهشت خواهند بود مگر اینکه مشیت خدا نوع دیگرى اقتضا کند و این نعمتى که به آنان داده مى شود عطیه اى از سوى خداوند است، عطیه اى که هرگز قطع نمى شود و از بین نمى رود: «و أما الذین سعدوا ففى الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ اما نیک بختان [که به توفیق سعادت یافته اند] تا آسمان ها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانه اند مگر آنچه را مشیت پروردگارت اقتضا کرده، [بهشت] عطایى قطع ناشدنى و بى پایان است.» (هود/ 108)

استثناء در آیه چه مفهومى دارد؟
معناى استثناء: "إلا ما شاء ربک" در دو آیه مربوط به خلود بهشتیان و دوزخیان: جمله ی "إلا ما شاء ربک" استثناء است از داستان قبلى، یعنى قضیه خلود در آتش و نظیر آن، جمله استثنائیه اى است که بعد از مساله خلود در بهشت آورده است.و کلمه ی "ما" در این جمله مصدریه است، و معناى آن این است: "مگر آنکه پروردگارت بخواهد" و تقدیرش "الا ان یشاء ربک عدم خلودهم؛ مگر آنکه پروردگارت عدم خلود آنان را بخواهد" است. ولیکن این احتمال (مصدریه بودن کلمه ی "ما") از نظرى ضعیف است، و آن این است که بعد از این جمله در جمله دیگرى "ما" ى دیگرى آمده، و آن جمله "إن ربک فعال لما یرید" است زیرا با قطع به اینکه هر دو "ما" در هر دو جمله به یک معنا است و با قطع به اینکه در جمله دوم موصوله است، قهرا در جمله اول هم موصوله خواهد بود. و اگر قبول کنیم که موصوله است، استثناء مزبور استثناء از مدت بقایى خواهد بود که قبلا به خلود و دوام محکوم شده بود و سیاق هم دلالت بر آن داشت و خلاصه آنکه در صورت مصدریه بودن "ما" خلود به معناى خود باقى است، ولى در صورت موصوله بودن آن یک مقدار زمان از آن استثناء شده است. و معنایش این مى شود که ایشان در تمامى زمانهاى پى در پى آینده در آتش خالدند مگر آن قسمت از زمان را که خدا بخواهد.
ممکن هم هست استثناء مزبور از ضمیر جمعى باشد که در کلمه ی "خالدین" مستتر است و معنایش چنین باشد: همه ایشان در جهنم خالدند مگر کسانى که خدا بخواهد از آن بیرون شوند، و داخل بهشت بگردند. و در نتیجه برگشت استثناء مذکور به تصدیق همان معنایى است که در اخبار هم آمده که گنهکاران و نافرمانان از مؤمنین براى همیشه در آتش نمى مانند، بلکه سرانجام به وسیله شفاعت از آتش بیرون آمده داخل بهشت مى شوند، و همین بیرون شدن یک عده، کافى است در اینکه استثناء به جا و صحیح باشد.
باقى مى ماند سؤال از اینکه اگر کلمه ی "ما" موصوله و به معناى "کسانى که" باشد چرا "من" نفرمود، با اینکه "ما" در حیوانات و سایر موجودات خالى از عقل به کار مى رود، و "من" در انسان که داراى عقل است؟ و جواب آن این است که هر چند استعمال "ما" (در صاحب عقل) استعمال شایعى نیست ولیکن همین که مى بینیم قرآن استعمال کرده و مثلا در جاى دیگر فرموده: «فانکحوا ما طاب لکم من النساء؛ به نکاح خود درآورید از زنان آن کسى را که پاکیزه است.» (نساء/ 3) مى فهمیم که این استعمال صحیح است.
اما بحث در تفسیر آیه بعدى که فرموده: "و أما الذین سعدوا..." عینا نظیر همان بحثى است که در این آیه به میان آوردیم، زیرا سیاق هر دو یکى است، با این تفاوت که در دومى جمله ی "عطاء غیر مجذوذ" اضافه شده است، و در همین جمله اضافى سؤالى است، و آن اینکه اگر نعمت بهشت عطائى است غیر مقطوع، پس معناى استثناء چه مى شود؟ جواب این است که استثناء مذکور نمى خواهد بگوید عده اى از بهشت خارج مى شوند، بلکه مى خواهد بفرماید ممکن است خارج شوند، ولیکن از آنجایى که نعمت بهشت عطایى است دائمى، از این نظر هیچ بهشتى اى از بهشت خارج نمى شود، و خلاصه مى خواهد بفرماید مگر آنهایى که خدا بخواهد خارجشان کند، ولیکن خدا هیچ وقت چنین چیزى را نمى خواهد. پس این استثناء مسوق است براى اثبات قدرت مطلق خداوند، و با اینکه حکم کرده بهشتیان دائما در بهشت بمانند، مع ذلک باز هم قدرتش مطلق است، و چنین نیست که دیگر سلطنتى بر پیشینیان نداشته باشد، و خط بطلان بر ملک و سلطنت خود کشیده باشد، بلکه عینا مانند قبل از حکم باز زمام امر و قدرت و احاطه بر آن را در دست دارد، و باز هم مى تواند از بهشت بیرونشان کند، هر چند وعده داده که بیرون نکند، لیکن بیرونشان نمى کند تا خلف وعده نکرده باشد.
بحثى که در جمله استثنائیه آیه قبلى گذشت در این آیه نیز مى آید، چون گفتیم که سیاق هر دو آیه یکى است، هر چند آیه اولى با جمله "إن ربک فعال لما یرید" که اشاره داشتنش بر تحقق بر کسى پوشیده نیست ختم شده باشد. بنابراین، خالدین در آتش مانند اهل خلود در بهشت تا ابد از آن بیرون نمى شوند، مگر آنکه خداى سبحان بخواهد، زیرا او بر هر چیز قدرت دارد و هیچ کارى از کارهایش چه اعطاء و چه منع، قدرت او را بر انجام مخالف آن فعل سلب نمى کند، و اختیار را از کف او بیرون نمى کند، زیرا قدرت او مطلق است، و مقید به فرض و تقدیر معینى نیست هم چنان که فرموده: «یفعل الله ما یشاء؛ خدا هر چه بخواهد مى کند.» (ابراهیم/ 27) و نیز فرموده: «یمحوا الله ما یشاء و یثبت؛ خداوند هر چه را بخواهد محو مى کند و هر چه را بخواهد بر جاى مى گذارد.» (رعد/ 37) و همچنین آیاتى دیگر.

وجوه مختلف دیگر در مورد مراد از استثناء فوق الذکر
پر واضح است که میان این وجه و آن اخبارى که دلالت دارد بر اینکه پاره اى از مجرمین به مشیت خدا از آتش نجات پیدا مى کنند منافاتى وجود ندارد. البته این یکى از وجوهى است که در معناى استثناى مذکور ذکر کرده اند و وجوه دیگرى نیز هست که صاحب مجمع البیان آن را تا ده وجه شمرده است، و اینک ما نیز آنها را نقل نموده اگر اشکالى دارد بیان مى کنیم. وجه اول همان وجهى است که ما ذکر کردیم.
2- اینکه استثناء مزبور مربوط به زیادى عذاب اهل آتش و زیادى نعمت بهشتیان است، و معنایش این است که مگر آنکه خداوند بخواهد عذاب دوزخیان را از این بیشتر و نعمت بهشتیان را از این زیادتر کند. و نظیر این تعبیر در میان مردم وجود دارد، مثلا یکى به دیگرى مى گوید من از شما هزار تومان الا آن دو هزار تومانى که فلان روز به تو قرض دادم طلب دارم، زیرا مى بینیم با اینکه دو هزار تومان بیشتر از هزار تومان است و نمى شود از هزار تومان دو هزار تومان را استثناء کرد مع ذلک در اینگونه تعبیرات استثناء مى کنند. از اینجا مى فهمیم که کلمه "الا" به معناى "سوى" است، یعنى من از شما هزار تومان سواى آن دو هزار تومان طلب دارم، و در آیه مورد بحث معناى آن این است که این سواى آن چیزیست که خداى تو بخواهد، هم چنان که گفته مى شود: با ما مردى نبود الا زید یعنى سواى زید.
این وجه در صورتى تمام است که آیه شریفه "مادامت السماوات و الأرض" دوام و ابدیت را افاده نکند وگرنه اگر همانطور که ما گفتیم و خلاف آن را ثابت کردیم بوده باشد وجه مذکور صحیح نخواهد بود.
3- اینکه استثناء مربوط است به توقف ایشان در محشر، زیرا در آن حال نه در دوزخند و نه در بهشت، هم چنان که در مدت توقف در برزخ هم که عالمى است میان مرگ و زندگى نه در دوزخ قرار دارند و نه در بهشت، و اگر خداوند این استثناء را نمى آورد هر که آیه را مى شنید خیال مى کرد از حین نزول آیه و یا از حین مردن تا ابد در دوزخ و یا بهشت خواهد بود و این استثناء را آورده تا برزخ و محشر را استثناء کرده باشد. حال اگر کسى اشکال کند و بگوید لازمه این حرف این است که خداوند ما قبل از ورود به دوزخ را از ما بعد آن استثناء کرده باشد، جواب گوییم: در صورتى که این استثناء و اخبار به آن قبل از دخول در آتش باشد (هم چنان که هست) هیچ مانعى ندارد.
اشکال این وجه این است که در الفاظ آیه شریفه دلیلى بر آن نیست، علاوه بر اینکه بر حسب ظاهر مبنى بر این است که منظور از سعادت و شقاوت در جمله "فمنهم شقی و سعید" سعادت و شقاوت جبرى باشد نه کسبى و اختیارى، و ما قبلا گفتیم که چنین معنایى را افاده نمى کند.
4- اینکه استثناء اولى از آنجایى که متصل است به جمله ی "لهم فیها زفیر و شهیق" تقدیرش چنین مى شود: "مگر آنچه که خدا بخواهد از انواع عذابهایى که از این دو نوع بیرونند" و هیچ ارتباطى به خلود در آتش ندارد، و استثناء دومى که مربوط به اهل بهشت است متصل است به جمله اى که در تقدیر است و جمله "عطاء غیر مجذوذ" بر آن دلالت دارد و کانه گفته: بهشتیان را در بهشت نعمتها است، به غیر آن نعمت هاى دیگرى که اگر خدا بخواهد ارزانى مى دارد.
این وجه نیز مخدوش است، زیرا بدون هیچ دلیلى وحدت و سیاق را بر هم مى زند علاوه بر اینکه مستلزم آن است که کلمه "الا" در آیه اول به معناى "سواى" گرفته شود، و در آیه دوم به معناى "استثناء"، از این هم که بگذریم قرینه اى در کلام وجود ندارد که دلالت کند بر اینکه "الا" ى اولى متعلق است به جمله: "لهم فیها زفیر و شهیق" و اینکه مراد از جمله: "عطاء غیر مجذوذ" آن معنایى است که گفته شد، بلکه این جمله دلالت دارد بر دوام عطاء، نه بر تمامى عطاها و یا بعضى از آن. تازه از این هم که بگذریم استثناء بعضى از انواع نعیم و اظهار این معنا براى شنونده چه فایده اى دارد، با اینکه مقام، مقام تطمیع و بشارت و دعوت و ترغیب است و به همین جهت باید گفت این وجه سخیف ترین وجوه است.
5- اینکه کلمه "الا" به معناى "واو" است، زیرا اگر به این معنا نباشد کلام متناقض مى شود، و معناى جمله چنین است: "ایشان در بهشت به سر مى برند تا مدتى که آسمانها و زمین دوام دارند و تا مدت بیشترى که خدا بخواهد".
اشکال این وجه این است که به معناى "واو" بودن کلمه "الا" ثابت نشده و اگر از میان علماى نحو فراء چنین حرفى را زده دیگران همه گفتار او را تضعیف کرده اند. علاوه بر اینکه تمامیت این وجه مبنى بر این است که تحدید و تقدیر قبل از استثناء دوام را نرساند و حال آنکه مى رساند، همانطور که از نظر خواننده گذشت.
6- اینکه منظور از "الذین شقوا" هر دوزخیى است که اهل توحید باشد، یعنى کسانى که به ایمان و طاعتشان معاصى را ضمیمه کردند که باعث دخول آنها در آتش مى شود. خداى سبحان در این آیه خبر مى دهد که چنین کسانى معاقب در آتشند مگر آنکه خدا بخواهد از آتش بیرونشان نموده و آنها را به بهشت ببرد، و ثواب ایمان و اطاعتشان را بدهد. و اما استثناء در آیه دومى، آن نیز استثناء از خلود ایشان است، زیرا وقتى بنا شد که چنین افرادى از آتش نجات یافته و به بهشت بروند و در آنجا خالد باشند باید قرآن کریم از این معنا هم خبر دهد. و آن ایامى را که در جهنم معذبند از خلود در بهشت استثناء مى کند. پس، گویا در آیه دومى فرموده: ایشان در بهشت جاودانند مگر آن مدتى را که خدا بخواهد در جهنم معذب باشند. صاحبان این وجه اضافه کرده اند که: بنابراین وجه، مقصود از "الذین شقوا" عینا همان "الذین سعدوا" هستند، و اگر یک طایفه را هم به وصف شقاوت توصیف فرموده و هم به وصف سعادت، درست بوده، زیرا همین یک طایفه وقتى داخل دوزخ مى شوند و عذاب مى بینند در آن حال اهل شقاوتند، و چون داخل بهشت شوند و در آن جایگزین گردند اهل سعادتند، آن گاه این گفتار را به ابن عباس و جابربن عبدالله و ابى سعید خدرى که همه از صحابه اند و نیز به جمعى از تابعین نسبت داده اند.
اشکال این وجه این است که با سیاق آیه سازگار نیست، زیرا خداى تعالى بعد از آنکه درباره صفت روز قیامت فرمود "روزى است که همه مردم یک جا جمع مى شوند" اهل جمع را به دو قسمت تقسیم کرد، یکى شقى و یکى سعید، و بسیار روشن است که جمله "فأما الذین شقوا..." و جمله "و أما الذین سعدوا" که هر دو به کلمه "اما" ى تفصیلى ابتداء شده اند، مى خواهند همان اعمال شقى و سعید را تفصیل دهند و لازمه این معنا این است که مقصود از "الذین شقوا" تمامى اهل آتش باشند، نه یک طایفه مخصوص از ایشان و همچنین مقصود از "الذین سعدوا" همگى اهل بهشت باشند نه خصوص آن عده اى که از آتش نجات یافته و داخل بهشت شده اند. مگر آنکه کسى بگوید منظور از همان اجمال هم که فرموده: "فمنهم شقی و سعید" همان طایفه مخصوصى از بهشتیان و دوزخیان است، هم چنان که منظور از تفصیل یعنى "الذین شقوا- الذین سعدوا" طایفه مخصوصى است، و معنایش این است که پاره اى از اهل جمع هم شقیند و هم سعید، و ایشان آن کسانى هستند که باید داخل آتش شوند و در آنجا به طور جاودانه بمانند مگر آنکه خدا بخواهد و بیرونشان آورده به بهشت ببرد و بدین وسیله سعادتمند شوند و تا زمین و آسمان پابرجا است جاودانه در بهشت بمانند، مگر همان مدتى که در جهنم جزو اشقیاء بودند و هنوز داخل بهشت نشده بودند.
اگر اینطور توجیه کنیم آن اشکال که به جمله "فأما الذین شقوا" و "أما الذین سعدوا" وارد مى شد، نسبت به آن بر طرف مى شود ولیکن متوجه جمله "فمنهم شقی و سعید" شده مى گوییم: این معنایى که براى این جمله کردید، با سیاق آیه سازگار نیست، زیرا ظاهر سیاق حکایت مى کند که جمله مذکور در وصف تمامى اهل محشر است، نه طایفه مخصوصى از ایشان، زیرا سیاق آیه چنین است که نخست اهل جمع را به طور اجمال به دو قسم سعید و شقى تقسیم نموده به صورت دو موضوع که هر یک موضوع حکمى جداگانه اند، درآورده و حکم هر یک را به دوام آسمانها و زمین تحدید نموده و در آخر براى هر یک استثنایى آورده است. و اگر مقصود یک طایفه معینى مى بود این تقسیم اجمالى و بیان تفصیلى و مخصوصا آن استثناء هیچ فایده اى نداشت جز اینکه باعث اشتباه شنونده و سرگیجه او شود و نظم کلام را دچار تعقید و ناهموارى کند.
ممکن هم هست همین وجه ششم را طورى بیان کنیم که هم استثناء معنا شود، و هم عمومیت مستفاد از سیاق محفوظ بماند، به اینکه بگوییم مراد از جمله "فمنهم شقی و سعید" تقسیم عموم اهل جمع به دو طایفه شقى و سعید است، و منظور از جمله "فأما الذین شقوا" عموم اهل آتش و منظور از "أما الذین سعدوا" عموم اهل بهشت است، و اما استثناء در هر دوى آنها مخصوص حال گنهکاران اهل توحید است، که خداوند هم در دوزخیان مى برد و هم بیرون آورده، داخل بهشتشان مى کند. و بنابراین توجیه، تمامى اشکالاتى که بر وجه ششم وارد مى شد برطرف مى شود.
7- اینکه اگر مستثناء را معلق کرد به مشیت خدا، منظور این است که خلود اهل عذاب و اهل بهشت را تاکید کند و بیرون شدن هر طایفه را از آنچه که در آنند بعید جلوه دهد و خلاصه بفهماند که خداوند نمى خواهد مگر خلود ایشان را، پس در حقیقت یک امر نشدنى را به یک امر نشدنى دیگر معلق کرده است.
این وجه با وجه اول در این ادعا که استثناء در هر دو آیه مربوط به نقض خلود نیست شرکت دارد، با این تفاوت که وجه اول تنها ادعا مى کرد که منظور از استثناء بیان اطلاق قدرت الهى است، ولى این وجه اختصاص دارد به بیان این ادعا که استثناء براى این است که خلود به هیچ سببى از اسباب نقض نمى شود، مگر اینکه خدا بخواهد، و خدا هرگز چنین چیزى نمى خواهد. و همین معنا دلیل ضعف این وجه است، زیرا هیچ دلیلى بر این دعوى نیست و به فرضى هم که در آیه دومى جمله "عطاء غیر مجذوذ" چنین دلالتى داشته باشد در آیه اولى جمله "إن ربک فعال لما یرید" هیچگونه دلالت و بلکه اشعارى بر این معنا ندارد، هم چنان که از ظاهرش برمى آید.
8- اینکه مقصود از این استثناء آن قطعه زمانى است که بعضى از این دو طایفه (اهل دوزخ و بهشت) زودتر از بعضى دیگر داخل شده اند، چون قرآن کریم درباره این دو طایفه فرموده بود دسته دسته وارد مى شوند. درباره اهل جهنم فرموده است: «و سیق الذین کفروا إلى جهنم زمرا؛ و كسانى كه كافر شده‏اند گروه گروه به سوى جهنم رانده شوند.» (زمر/ 71) و درباره اهل بهشت فرموده است: «و سیق الذین اتقوا ربهم إلى الجنة زمرا؛ و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‏ اند گروه گروه به سوى بهشت ‏سوق داده شوند.» (زمر/ 73) و معلوم است که وقتى یک گروه زودتر از گروه دیگر وارد شوند زمان اقامت گروه ها متفاوت خواهد شد و همین تفاوت زمانى است که خداوند با استثناء "إلا ما شاء ربک" بدان اشاره نموده است. این وجه را از سلام بن مستنیر بصرى نقل کرده اند.
اما اشکال این قول: ظاهر جمله "ففی النار خالدین فیها مادامت السماوات و الارض" و همچنین ظاهر جمله "ففی الجنة خالدین" این است که وصف مذکور ناظر است به انتهاى مدت اقامت در بهشت و دوزخ نه به ابتداى آن. علاوه بر اینکه، مبدأ استقرار در آتش و یا بهشت به هر حال روز قیامت است، و صرف اینکه در آن روز عده اى بعد از عده اى دیگر وارد مى شوند، و در نتیجه تفاوت زمانى پیدا مى شود مضر به این جهت نیست.
9- اینکه معناى خلود در آتش این است که کفار تا مدتى که در قبور هستند معذبند، یعنى تا زمانى که آسمانها و زمین به حال خود و بر جاى خود برقرار باشند و اما در روز قیامت که آسمانها و زمین از بین مى روند عذاب ایشان هم تمام مى شود، چون دیگر قبرى در کار نیست و همه براى حساب محشور مى شوند، و اینکه فرموده: "إلا ما شاء ربک" به منظور همین است که وضع قیامت را استثناء کند. صاحب مجمع البیان این وجه را از تفسیر شیخ ابى جعفر طوسى و او از تفاسیر جمعى از علماى امامیه نقل کرده است.
و این وجه هر چند با وجه دوم از نظر بیان مختلف است و لیکن از این جهت که کلمه "الا" را به معناى "سوى" گرفته، با وجه دوم شرکت داشته و همان اشکال که در وجه دوم ایراد شده است بر این نیز وارد است.
10- اینکه منظور از جمله "إلا ما شاء ربک" این است که خداوند از ایشان درگذرد و داخل آتششان نکند. پس استثناء مربوط به ضمیرى است که به جمله "الذین شقوا" بر مى گردد، و تقدیرش این است کسانى که شقاوتمند شدند در آتش خواهند بود مگر آن کس که خدایت بخواهد. و ظاهرا قائل به این وجه همین حرف را در ناحیه استثناى بعدى مربوط به اهل بهشت مى زند و مى گوید معناى و أما الذین سعدوا تا جمله إلا ما شاء ربک این است که سعداء در بهشت جاویدانند، مگر آن عده از اهل توحید که مرتکب فسق شده اند که مدتى در آتش معذب شده سپس بیرون آمده داخل بهشت مى شوند. این وجه را به أبى مجلز نسبت داده اند.
اشکال این وجه این است که این وجه در استثناء اولى جریان دارد و اما استثناى دومى لابد باید به وجه دیگرى توجیه شود و آن وجه دیگر هر چه باشد به خاطر اینکه غیر از وجه اولى است باعث مى شود وحدت سیاق از بین برود. علاوه بر اینکه خداوند از گنهکاران مؤمنین درمى گذرد و در نتیجه اصلا داخل آتش نمى شوند و این عفو خداوند گزاف نیست، بلکه به خاطر اعمال صالحى است که انجام داده اند و یا به خاطر شفاعت است که در زمره سعادتمندان درآمده اند. پس این دسته مشمول آیه دومند که مى فرماید: "و أما الذین سعدوا ففی الجنة..." نه اینکه نخست در زمره اشقیاء باشند، یعنى مشمول جمله مستثنا منه باشند و بعد به خاطر اینکه در آتش درنمى آیند استثناء شده باشند.
کوتاه سخن، این دسته اصلا جزء اشقیاء نیستند تا با استثناء اخراج شوند بلکه از سعداء هستند و از ابتدا داخل بهشت مى شوند. و اینکه فرمود: "إن ربک فعال لما یرید" تعلیل استثناء و هم تاکید ثبوت قدرت على الاطلاق است و خلاصه مى فهماند که خداى تعالى در عین اینکه عملى را انجام مى دهد قدرت بر خلاف آن را نیز دارد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 11 صفحه 28

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116468