ماندگاری در دوزخ

کافرانی که به عذاب دوزخ گرفتار آمده اند از شدت عذاب الیم خدایی رها نگردند. همه کوششهایشان برای رهایی از عذاب قیامت بیهوده خواهد بود. اگر اندکی از آن کوشش و تلاش را در دنیا به کار می برند، اینک به عذاب الهی دچار نشده بودند. انجام دستورات الهی در برگرداندن عذاب از کسانی که از فرامین خداوند سرپیچی کردند، بسیار مهم و مؤثر است، آن هم عذابی الیم و دائمی، و هیچ راه چاره دیگری نیست، که جای این دستورات را بگیرد، برای اینکه به خدا کفر ورزیدند و در نتیجه تقوا و تهیه وسیله برای درگاه خدا را و جهاد در راه او را نادیده گرفتند اگر فرضا تمامی آنچه در زمین است را (که منتها چیزی است که فرزند آدم عادتا آرزوی داشتن آن را دارد) داشته باشند، و فرضا به همان برابر دارایی دیگری هم به آن اضافه شود و بخواهند همه آنها را برای بر طرف کردن عذاب روز قیامت بدهند، کسی نیست که این معاوضه را از آنان قبول کند و عذابی بسیار دردناک دارند، بسیار می کوشند و می خواهند از آتش که همان عذاب الیم و دردناک است خارج شوند ولیکن خارج شدنی نیستند، برای اینکه عذاب نامبرده خالد و مقیم است، تا ابد از آن جدا نمی شود.
خداوند در قرآن می فرماید: «إن الذین کفروا لو أن لهم ما فی الأرض جمیعا و مثله معه لیفتدوا به من عذاب یوم القیامة ما تقبل منهم و لهم عذاب ألیم؛ افرادی که کافر شدند اگر تمام آنچه روی زمین است و همانند آن را داشته باشند تا برای نجات از مجازات روز قیامت بدهند از آنها پذیرفته نخواهد شد و عذاب دردناکی خواهند داشت.» (مائده/ 37) مضمون این آیه در سوره ی رعد نیز آمده است و این نهایت تاکید را در مسئله مجازاتهای الهی می رساند که با هیچ سرمایه و قدرتی از سرمایه ها و قدرتها نمی توان از آن رهایی جست هر چند تمام سرمایه های روی زمین یا بیش از آن باشد، تنها در پرتو ایمان و تقوا و جهاد و عمل می توان رهایی یافت.
سپس به دوام این کیفر اشاره کرده، می گوید: «یریدون أن یخرجوا من النار و ما هم بخارجین منها و لهم عذاب مقیم؛ آنها پیوسته می خواهند از آتش دوزخ خارج شوند ولی توانایی بر آن را ندارند و کیفر آنها ثابت و برقرار خواهد بود.» (مائده/ 37)
در این آیه به واژه ی «اقامت» برخورد می کنیم. توصیف عذاب به «مقیم» به خوبی نشان می دهد که این مجازات در مورد آنها پایدار و برقرار است. «مقیم» از اقامت و به معنی برپا کردن و فعلیت دادن است. و اشاره می شود به فعلیت پیدا کردن و تحقق خارجی آنچه در باطن انسان بوده است. و در این آیه کریمه در مقابل بیرون رفتن از آتش با مقیم تعبیر شده است که ضد خروج است، و در آیه گذشته در مقابل افتداء و عوض دادن با ألیم تعبیر شده است، و آن أصل و متن عذاب محاربه باشد، و کوشش برای بیرون رفتن اضافه بر اصل عذاب، موجب ثبوت و فعلیت خواهد شد.
پس این آیه کریمه دلالت دارد بر دوام عذاب کفار و آنچه شیخ محی الدین عربی مدعی آن است که در قرآن آیه ای نیست که دال باشد بر تخلید عذاب کفار غلط است و محمد ابن مسعود عیاشی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که اعداء أمیرالمؤمنین (ع) و غاصبین حق آن حضرت ابدالابدین و دهرالداهرین در عذاب خواهند بود چنانچه حق تعالی می فرماید که: «و ما هم بخارجین منها»

تألم از آتش، فطرتی دائمی در انسان
عذاب، لازمه بشر و اصل در سرنوشت او است، و فطرت تالم از آتش در انسان همیشگی است. در آیه مورد بحث اشاره ای است اولا به اینکه عذاب چیزی است که لازمه بشر و اصل در سرنوشت و نزدیک به او است، و تنها عاملی که می تواند آن را از انسان دور بسازد و بر گرداند ایمان و تقوا است، هم چنان که آیه زیر نیز به این معنا اشاره نموده و می فرماید: «و إن منکم إلا واردها کان علی ربک حتما مقضیا ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ واحدی از شما انسانها نیست مگر آنکه به آتش وارد و نزدیک می شود، این سرنوشتی است حتمی از ناحیه پروردگارت برای کل بشر، بعد از آنکه همه به آتش نزدیک شدند آن گاه افراد با تقوا را نجات می دهیم و ظالمان را در آنجا به حال خود وا می گذاریم در حالی که از در التماس روی به زانو نشسته باشند.» (مریم/ 72) و نیز آیه زیر که می فرماید: «إن الإنسان لفی خسر إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات؛ محققا جنس بشر در زیانکاری است، تنها کسانی از این خطر رهایی می یابند که ایمان آورده و اعمال صالح کنند.» (عصر/ 2- 3) و ثانیا به اینکه فطرت اصلی انسانیت نسبت به تالم از آتش هرگز در انسانها از کار نمی افتد، و روزی نخواهد رسید که انسانی دارای چنین فطرتی نباشد، یعنی در آتش بیفتد و ناراحت نشود، و در آتش بودن و از آتش در آمدن برایش فرق نکند، و به منظور بیرون آمدن از آتش تلاشی نکند.

چگونه می خواهند از دوزخ خارج شوند؟
بعضی اشکال کردند که اراده جزء آخر است که موجب حرکت عضلات می شود بعد از تصور و تصدیق و عزم و جزم، و اهل جهنم با علم به اینکه مخلد در عذاب هستند چگونه اراده خروج دارند؟ لکن جواب اینکه اراده در آیات شریفه اطلاقات زیاد دارد و در این سه قول گفتند: یکی آن که ارادت به معنی شهوت است بر سبیل مجاز، یعنی آرزو باشد ایشان را که از دوزخ بیرون آیند. در اینجا به معنی خواستن است یعنی مایل و شایق هستند که خارج شوند و در بعض موارد به معنی اشراف است مثل آیه شریفه ی «فوجدا فیها جدارا یرید أن ینقض؛ پس در آن جا دیواری یافتند که می خواست فرو ریزد.» (کهف/ 77) اگر کسی بگوید: چگونه می خواهند از دوزخ خارج شوند، با اینکه علم دارند که خارج نخواهند شد؟ گوییم: صرف علم به اینکه چیزی ممکن نیست، انسان را از خواستن آن باز نمی دارد، زیرا خواهش انسان به چیزی تعلق می گیرد که مورد نیازش باشد. شاعر گوید:
فان لکم بیوم الشعب منی *** عذابا دائما لکم مقیما
یعنی شما راست در روز شعب، از جانب من عذابی همیشگی و پایان ناپذیر.
قول دوم آن که به معنی تمنی و آرزو است. یعنی تمنا کنند و تمنا محال شاید کردن. چنانچه در نظیر این آیه گفته اند: «کلما أرادوا أن یخرجوا منها من غم أعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق؛ هر بار بخواهند از [کثرت] اندوه از آن بیرون آیند به آن بازگردانده می شوند و [گفته می شود] بچشید عذاب آتش سوزان را.» (حج/ 22) خروج از آتش یا مشمول رحمت یا شفاعت یا به موت و هلاکت و غافل از اینکه شمول رحمت قابلیت محل لازم دارد و آن ایمان است با اینکه کمال وسعت را دارد «و رحمتی وسعت کل شیء فسأکتبها للذین یتقون و یؤتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یؤمنون؛ و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است. پس به زودی آن را برای کسانی که تقوا پیشه اند و زکات می دهند، و کسانی که به آیات ما ایمان دارند، مقرر خواهم داشت.» (اعراف/ 156) و شفاعت هم منوط به اذن پروردگار است آن هم برای کسی که خداوند از او راضی باشد «یومئذ لا تنفع الشفاعة إلا من أذن له الرحمن و رضی له قولا؛ آن روز شفاعت بی فایده است، مگر [شفاعت] آن کس که خدای رحمان به او اذن دهد و از گفته او راضی باشد.» (طه/ 109) و موت و هلاکت هم نیست «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال إنکم ماکثون؛ و فریاد برآورند ای مالک! پروردگارت می بایست جان ما را بستاند. او گوید: شما [همچنان] ماندگارید.» (زخرف/ 77)
سوم آن که به معنی "یکادون" باشد چنان که گفت: «جدارا یرید أن ینقض؛ دیواری که بخواست.» افتادن و این بر سبیل مبالغه باشد یعنی چون درفش و لهب آتش بلند بر آید نزدیک آن باشد که ایشان را براندازد و به آن ماند که ایشان بیرون خواهند آمدن.
و قول چهارم در این آن است که خدای تعالی بفرماید تا دری از دوزخ در بهشت گشایند و دوزخیان بنگرند دری گشاده بینند و خزنه قصد کنند و از ایشان تغافل کنند ایشان گمان برند که خزنه غافلند فرصتی شناسند آن را بشتابند و تاختن کنند بر سر یکدیگر می افتند تا به آن در رسند به مشقت و صعوبت چون خواهند که پای در او نهند در پیش ایشان ببندند فذلک قوله: «الله یستهزئ بهم؛ خداست که آنها را به مسخره می گیرد.» (بقره/ 15) و قوله:«فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون؛ ولی امروز آنها که ایمان آورده اند، به کفار می خندند.» (مطففین/ 34)
در خبر است که کافران در دوزخ گویند: یا رب آن دنیا که ما در آن بودیم پر از گاورس بکن و مرغی بیافرین و روزی آن مرغ هر هزار سال یک دانه گاورس کن از آن، چون آن گاورس برسد آن گه ما را از این دوزخ بیرون آر تا هم بر امیدی باشیم. جواب آید که لستم بخارجین منها، دل بر دوزخ جاوید بنهید ابدالابد. در این آیت ما را حجت است بر آنکه هیچ مؤمن جاوید در دوزخ بنماند، زیرا که خدای تعالی کافران را گفت و ما هم بخارجین منها، نه مؤمنان را.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «فاحذروا نارا قعرها بعید و حرها شدید و عذابها جدید دار لیس فیها رحمة و لا تسمع فیها دعوة و لا تفرج فیها کربة؛ پس بترسید (بندگان خدا) آتشی را که قعر آن بسیار دور، و حرارت آن در نهایت سختی، و عذاب آن تازه و نو است.» در بعضی نسخ جدید «بحاء» باشد یعنی عقاب آن گرز آهنین یا عقاب آن تند و تیز است، مانند آیه «و لهم مقامع من حدید» (حج/ 22) و این جهنم سرائی است که نیست در آن راحت و رحمت، و شنیده نمی شود در آن خواندن به نجات و استراحت، و گشایش نمی شود در آن هیچ المی و محنتی. عیاشی روایت کند از ابوبصیر از حضرت باقر (ع) فرمود: «عدو علی هم المخلدون فی النار قال الله: و ما هم بخارجین منها.»


منابع :

  1. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 4 صفحه 360

  2. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 2 صفحه 320

  3. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 3 صفحه 82

  4. میرزا حسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 7 صفحه 65

  5. محمدبن شيخ على لاهيجانى- تفسیر شریف لاهیجی- جلد 1 صفحه 650

  6. میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد 6 صفحه 367

  7. ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشابوری- تفسیر سور آبادى- جلد 1 صفحه 562

  8. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 7 صفحه 25

  9. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 4 صفحه 372

  10. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 5 صفحه 537

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116471