خوف و خشیت از خدا از عوامل ورود به بهشت

فرق خوف و خشیت در این است که "خشیت" بیم و هراس از چیزی را گویند که در آن، شکوه و عظمت و جلالت و تأثیر علی آن چیز اشراب و منظور شده باشد. از این رو قرآن می فرماید: «إنما یخشی الله من عباده العلمـؤا؛ در میان بندگان همانا تنها دانشمندان از خداوند بیم و هراس دارند.» (فاطر/ 28) اما در خوف چنین چیزی اخذ نشده، زیرا در علل و اسباب عادی ضرر رسانی نیز به کار می رود و در مواردی از قرآن، در ترس از دستور و مقام پروردگار است. به هر روی، حق تعالی آنان را که در امر دین، فرمان خدا و ذات مقدس او هراسناک هستند و بیشتر به جانب او می گرایند و دستور او را عمل می کنند، پاداشی بس ارجمند عطا می کند: «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.» (الرحمن/ 46) حضرت امام محمدباقر (ع) می فرماید: «و أما المنجیات فخوف الله فى السر و العلانیة؛ از جمله چیزهایی که انسان را نجات بخشد بیم از خداوند در پنهان و آشکار است.» تعدد جنت و تکثر بوستان ممکن است به لحاظ درجه وجودی باشد؛ مثلا یکی بهشت معقول و دیگری بهشت محسوس و ممکن است به لحاظ اصنافی از یک نوع بهشت مثلا حسی باشد.
خشیت، حال نفسانیه اى است که ناشى شود از شعور به عظمت پروردگار و هیبت او، و ترس حجت از قرب او و این حالت حاصل نشود مگر براى کسى که اطلاع یابد بر جلال کبریائى، و چشنده باشد لذت قرب سبحانى را. در کتاب کافى از حضرت صادق (ع): «الا ان المؤمن یعمل بین مخافتین: بین اجل قد مضى لا یدرى ما لله صانع، و بین اجل قد بقى لا یدرى ما لله قاض فیه، فلیأخذ العبد المؤمن من نفسه لنفسه و من دنیاه لآخرته؛ فرمود: آگاه باشید به درستى که مؤمن عمل نماید میان دو ترس: مدتى که گذشته نمى داند چه معامله در آن خدا فرماید. و مدتى که باقى مانده، نمى داند خدا چه حکم فرماید. پس باید اخذ نماید بنده مؤمن از نفس خود براى خود به طاعات، و از دنیاى خود براى آخرتش.»
در جائی دیگر می فرماید: «إن الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفرة و أجر کبیر؛  برای کسانی که در نهان از خداوند می ترسند آمرزش و پاداشی بزرگ است.» (ملک/ 12) به نقل امام باقر (ع) حضرت سلیمان بن داود (ع) فرمود: آنچه به مردم داده شده و داده نشده به ما داده شد، و آنچه مردم می دانند و نمی دانند ما می دانیم. در آشکار و نهان نیافتیم چیزی که از خشیت و ترس حق تعالی افضل باشد و از میانه روی هنگام ثروتمند بودن و از کلمه حق در خشم و خشنودی و از تضرع و ناله به درگاه خدا در همه حال.
خشیت خوف است مقابل رجاء که امیدوارى است، و خوف از خدا خوف از عذاب الهى است چنانچه رجاء امید به رحمت و مثوبات خداوندى است و مؤمن باید بین خوف و رجاء باشد نه خوف تنها که به حد یأس از رحمت باشد و نه رجاء تنها که به حد امن از عذاب شود: «أ فأمنوا مکر الله فلا یأمن مکر الله إلا القوم الخاسرون؛ آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند؟ [با آنكه‏] جز مردم زيانكار [كسى‏] خود را از مكر خدا ايمن نمى ‏داند.» (اعراف/ 99) «قل یا عبادی الذین أسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إن الله یغفر الذنوب جمیعا إنه هو الغفور الرحیم؛ بگو ای بندگان من كه بر خود اسراف وستم كرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید كه خداوند همه گناهكاران را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده ومهربان است.» (زمر/ 54) و از براى خوف درجاتى است و اقسامى، اما درجات: اول خوف از عقاید فاسده و مذاهب باطله که مرادف با ایمان است و مؤمن هم به ترسد که خداى نخواسته در بقیه عمر نتواند حفظ ایمان کند و العیاذ بدون ایمان از دنیا رود و مکرر گفته شده که مثل ایمان مثل تخم و هسته است که در زمین قلب کشت نموده و بر انسان لازم است مراعات چند امر کند.
اولا این تخم و هسته را از محل صحیح از روى دلیل و مدرک و برهان قطعى اخذ کند از هر شیادى نمی توان گرفت که به اسم ایمان تخم کفر و ضلالت دهند.
ثانیا زمین قلب را باید پاک کرد از اخلاق رذیله و صفات خبیثه که آماده شود براى کشت آن.
ثالثا باید آبیارى کرد به اعمال صالحه و واجبات الهیه تا رشد کند و به ثمر برسد و خشک نشود.
رابعا باید خار و خس و شفته و زنگ و کرم به این درخت نرسد از معاصى که ایمان را فاسد می کند.
خامسا باید محارست کرد که دزدان دین از شیاطین جنى و انسى این درخت را نکنند و از ریشه در نیاورند.
درجه دوم: خوف از معاصى کبار که استحقاق عقوبت و عذاب دارد. درجه سوم: خوف از جمیع معاصى که باعث انحطاط درجات می شود. درجه چهارم: خوف از آلودگى به زخارف دنیوى زاید از مقدار ضرورت که جلوگیرى می کند از امور اخروى و عبادى. درجه پنجم: خوف از خیال و خطور معاصى در قلب که تالى تلو عصمت است.
اما اقسام خوف: یکى خوف از نزول بلیات و مصائب دنیوى که بر امم سابقه وارد شده در اثر طغیان و سرکشى که هر معصیتى اقتضاء یک بلائى دارد. دوم خوف از عذاب و عقوبات عالم برزخ و قیامت. سوم خوف از عظمت و کبریایى الهى که خوف انبیاء و اولیاء از این باب بوده و مراد بالغیب این است که اگر کسى مشاهده عذاب کند و بترسد و ایمان آورد نتیجه ندارد مثل ایمان فرعون که: «حتى إذا أدرکه الغرق قال آمنت أنه لا إله إلا الذی آمنت به بنوا إسرائیل؛ خداوند، بنی اسرائیل را در حالی که در معرض هجوم فرعون و سپاهیانش قرار داشتند، از دریا عبور داد.» (یونس/ 90) و در قرآن می فرماید: «و لیست التوبة للذین یعملون السیئات حتى إذا حضر أحدهم الموت قال إنی تبت الآن و لا الذین یموتون و هم کفار؛ و توبه برای کسانی نیست که پیوسته کار بد می کنند تا وقتی که یکی از آنان را مرگ در رسد می گوید: اکنون من توبه کردم، و نه برای کسانی که در حال کفر می میرند. اینانند که برایشان عذابی دردآور آماده کرده ایم.» (نساء/ 18)
تفسیر حسینى: در عین المعانى گوید که مراد از غیب دل است که پوشیده است از خلق و پیدا بر خداى یعنى به دل ترسکار باشند مر ایشان را است آمرزش. و گفته اند: یعنى مزد ترسندگان امان باشد از هر چه ترسند.
لا تخافوا مژده ى ترسنده است *** هر که مى ترسد مبارک بنده است
خوف و خشیت خاص دانایان بود *** هر که دانا نیست کى ترسان بود؟
ترسکارى رستگارى آورد *** هر که درد آرد عوض درمان برد


منابع :

  1. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 25 صفحه 184

  2. سید عبدالحسن طیب- أطیب البیان- جلد 13 صفحه 101

  3. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 13 صفحه 245

  4. ابراهيم موثق عاملی- تفسیر عاملی- جلد 8 صفحه 328

  5. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 268

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116558