باغها در بهشت

باغ هایی که زیر درختان آن نهرها جاری است
قرآن کریم در مقام ترسیم چهره و ویژگی های بهشت و بهشتیان آیات فراوانی را اختصاص داده است. مانند باغ های طرب انگیز که زیر درختان آن نهرها جاری است. این بیان حدود 70 بار در قرآن آمده است. به تعدادی از این آیات اشاره می کنیم: «للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها؛ بگو: آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ براى پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغ هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است و در آن جاودانه بمانند.» (آل عمران/ 15) «أولئک جزاؤهم مغفرة من ربهم و جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و نعم أجر العاملین؛ پاداش آنان آمرزش پروردگارشان و بوستان هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است و جاودانه در آنند، و پاداش اهل عمل چه نیکوست.» (آل عمران/ 136) «لکن الذین اتقوا ربهم لهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها نزلا من عند الله و ما عند الله خیر للأبرار؛ ولى آنان که تقواى الهى پیش گرفتند برایشان باغ هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است و جاودانه در آن مى مانند، که [این] پذیرایى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است.» (آل عمران/ 198)
«و جنات ألفافا؛ و باغ هاى پردرخت.» (نبأ/ 16) «أولئک فی جنات مکرمون؛ آنها هستند که در باغ هایى [از بهشت] گرامى داشته مى شوند.» (معارج/ 35) «إن المتقین فی جنات و نهر؛ محققا پارسایان در باغ ها و [کنار] نهرهایند.» (قمر/ 54) «إن المتقین فی جنات و عیون؛ همانا پرهیزگاران در باغ ها و چشمه سارانند.» (ذاریات/ 15) «إن المتقین فی جنات و نعیم؛ بى شک پرهیزگاران در باغ ها و ناز و نعمت اند.» (طور/ 17) «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلا؛ بى گمان کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردند باغ هاى فردوس جاى پذیرایى آنهاست.» (کهف/ 107) «جنات عدن تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و ذلک جزاء من تزکى؛ بهشت هاى جاویدى که از پاى درختانش نهرها جارى است که در آن جاودانه باشند، و این پاداش کسى است که پاکى بجوید.» (طه/ 76)
جنت را از این رو جنت نامیده اند که در سراسر باغ های آن درختان انبوهی است که سایه های آنها فضای بهشت و زمین آن را یکسره پوشانده است. از ویژگی های درختان بهشت آن است که سایه های آنها همانند میوه های آنها همیشگی است و مانند برخی از درختان دنیا نیست که در برخی فصول بدون میوه باشد یا برگ هایشان خزان شود و بریزد. از این رو فرمود: «أکلها دائم وظلها؛ خوردنی ها و سایه های آنها همیشگی است.» (رعد/ 35)

باغها و چشمه هاى بهشت
گرچه براى ما که در این جهان محدود دنیا هستیم درک ابعاد نعمتهاى بهشتى، بسیار مشکل بلکه غیر ممکن است، چرا که نعمتهاى این جهان در برابر آن نعمتها تقریبا در حکم صفر در برابر یک عدد فوق العاده بزرگ است، ولى این مانع از آن نیست که پرتوهایى از آن را با فکر و جان خود احساس کنیم. قدر مسلم این است که نعمتهاى بهشتى بسیار متنوع است، و تعبیر به جنات (باغها) که در آیات فوق و بسیارى دیگر از آیات دیگر آمده و همچنین تعبیر به عیون (چشمه ها) گواه این حقیقت است. البته در قرآن (در سوره هاى انسان- الرحمن- و دخان و محمد و غیر آن) اشاره به انواع مختلفى از این چشمه ها شده است، و با اشارات کوتاهى تنوع آنها مجسم گردیده، که شاید تجسمى از انواع کارهاى نیک و اعمال صالح در این جهان باشد، بهشت جاودان که پروردگار از فضل خود باهل ایمان و تقوى وعده فرموده وعده و مژده اى است به امر غیب و هرگز نمی توان ارزش آن را درک نمود و چگونگى زندگى و سرور زیست جوار رحمت را نمی توان فهمید و یافت.
بدین جهت مردم از وعده و مژده پروردگار غافل و از فهم آن قاصرند و فقط به آنان اعلام می شود که وعده و مژده فضل کبریائى هرگز تخلف پذیر نخواهد بود و به آن ایمان دارند. «جنات عدن التی وعد الرحمن عباده بالغیب؛ باغهایى است جاودانى که خداوند رحمان، بندگانش را به آن وعده داده است، و آنها آن را ندیده اند.» «إنه کان وعده مأتیا؛ وعده خدا حتما تحقق یافتنى است.» (مریم/ 61) قابل توجه اینکه: در آیات گذشته که سخن از توبه و ایمان و عمل صالح بود و به دنبال آن وعده بهشت، "جنت" به صورت مفرد آمده، اما در اینجا به صورت جمع است (جنات) زیرا بهشت در حقیقت مرکب از باغهاى متعدد و فوق العاده پر نعمتى است که در اختیار مؤمنان صالح قرار دارد. توصیف به "عدن" که به معنى همیشگى و جاودانى است دلیل بر این است که بهشت همچون باغها و نعمتهاى این جهان نیست که زائل شدنى باشد، زیرا چیزى که انسان را در رابطه با نعمتهاى بزرگ این جهان نگران مى سازد این است که همه آنها سرانجام زوال پذیرند، اما این نگرانى در مورد نعمتهاى بهشتى وجود ندارد. کلمه ی "عباده" به معنى بندگان مؤمن خداوند است نه همه بندگان و تعبیر بالغیب که بعد از آن گفته شده است یعنى از دیده هاى آنها پنهان است و به آن ایمان دارند، در آیه 30 سوره فجر نیز مى خوانیم «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی؛ در سلک بندگانم درآ و در بهشتم ورود نما.» این احتمال نیز در معنى "بالغیب" وجود دارد که نعمتهاى بهشتى آن چنان است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به مغزهاى انسانها، خطور نکرده است، و به کلى از حس و درک ما غائب است، جهانى است برتر، وسیعتر و ما فوق این جهان که ما تنها شبحى از آن را از دور با چشم جان مى بینیم.

میوه های تازه و دائمی، سایه های برقرار
درختان و سایه های آن مانند میوه هایش همیشگی است، و مأکولاتش همیشگى و سایه آن برقرار است. یکى از منظره هائى که فوق العاده در این جهان جلب توجه مى کند، و چه بسا کم نظیر هم باشد آن باغ و بستان و ساختمان هائى است که در فصل بهار، سبز و خرم و نهرهاى آب زلال از زیر آن ساختمانها و در میان آن باغ و بستانها جارى و سارى باشد. چون این چنین است لذا آیه مورد بحث آن بهشتى را که به پرهیزکاران اختصاص دارد (گرچه قابل قیاس نیست، ولى در عین حال) به یک چنین منظره اى تشبیه نموده و فرموده: آن بهشتى که به افراد با تقوا وعده داده شده نظیر باغ و بستانى است که نهرهاى آب در میان آنها جارى باشد.
شکى نیست که اگر چیزى از این باغ و بستان هاى دنیوى خوش منظره تر مى بود خداى سبحان بهشت افراد با تقوا را به آن تشبیه می کرد: «مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الأنهار؛ مثل باغهاى بهشت که به پرهیزگاران وعده داده شده است باغهایى است که آبهاى جارى از زیر درختان آنها مى گذرد.» یعنى از پاى اشجار نهرها جاریست که انهار بهشت را بیان می فرماید: «مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر آسن و أنهار من لبن لم یتغیر طعمه و أنهار من خمر لذة للشاربین و أنهار من عسل مصفى؛ وصف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده [این است که] در آن نهرهایى است از آبى که [رنگ و بو و طعمش] برنگردد، و نهرهایى از شیرى که مزه اش دگرگون نشود، و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان لذتى است، و نهرهایى از عسل مصفا.» (محمد/ 5) تعبیر به "مثل"، شاید اشاره به این نکته باشد که باغها و سایر نعمتهاى سراى دیگر براى ساکنان این جهان محدود که در برابر عالم پس از مرگ فوق العاده کوچک است، قابل توصیف با هیچ بیانى نیست، تنها مثل و شبحى از آن را مى توان براى مردم این جهان ترسیم کرد، همانگونه که اگر بچه اى که در عالم جنین است، عقل و هوش مى داشت، هرگز نمى شد نعمتهاى این دنیا را براى او توضیح داد، جز با مثالهاى ناقص و کمرنگ!
دومین وصف باغهاى بهشت این است که «أکلها دائم؛ میوه هاى آن دائمى و همیشگى است.» نه همچون میوه هاى این جهان که فصلى است و هر کدام در فصل خاصى آشکار مى شود بلکه گاهى بر اثر آفت و بلا ممکن است در یک سال اصلا نباشد، اما میوه هاى بهشتى نه آفتى دارد، و نه فصلى و موسمى است، بلکه همچون ایمان مؤمنان راستین دائم و پابرجا است.
و همچنین «و ظلها؛ سایه آنها نیز همیشگى است.» نه همچون سایه هاى درختان دنیا که ممکن است در آغاز صبح که آفتاب از یک سو مى تابد سایه پرپشتى در سطح باغ باشد، اما به هنگام ظهر که آفتاب عمودى مى تابد سایه ها کم مى شود، و یا در فصل بهار و تابستان که درختان پر برگند وجود دارد و در فصل خزان و زمستان که درختان برهنه مى شوند از بین می رود. (البته نمونه هاى کوچکى از درختان همیشه بهار که همیشه میوه و گل مى دهند در محیط دنیا در مناطقى که سرماى خزان و زمستان نیست دیده مى شوند)
خلاصه، سایه هاى بهشتى همچون همه نعمتهایش جاودانى است و از این روشن مى شود که باغهاى بهشت خزان ندارند، و نیز از آن معلوم مى شود که تابش نور آفتاب یا همانند آن در بهشت هست، و الا تعبیر به سایه در آنجا که شعاع نور نباشد مفهومى ندارد، و اینکه در آیه 13 سوره دهر مى خوانیم «لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا؛ در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.» ممکن است اشاره به اعتدال هوا باشد چرا که سوزش آفتاب و همچنین سرماى سخت در بهشت نیست، نه اینکه اصلا آفتاب نمى درخشد. خاموش شدن کره آفتاب نیز دلیل از میان رفتن ابدى آن نیست، چرا که قرآن مى گوید: در قیامت زمین و آسمان، تبدیل به زمین و آسمان دیگرى (نوتر و وسیعتر) مى شوند. و اگر گفته شود جایى که آفتاب سوزندگى ندارد، سایه براى چیست؟ در پاسخ مى گوئیم لطف سایه تنها به این نیست که از سوزش آفتاب جلوگیرى کند بلکه رطوبت مطبوع متصاعد از برگها که توأم با اکسیژن نشاط بخش است لطافت و طراوت خاصى به سایه مى دهد، و لذا هیچگاه سایه درخت همچون سایه سقف اطاق خشک و بى روح نیست.
در پایان آیه بعد از بیان این اوصاف سه گانه بهشت مى گوید: «تلک عقبى الذین اتقوا و عقبى الکافرین النار؛ این است سرانجام پرهیزگاران ولى سرانجام کافران آتش است.» (رعد/ 35) در این تعبیر زیبا، نعمتهاى بهشتى با لطافت و به تفصیل بیان شده، اما در مورد دوزخیان در یک جمله کوتاه، و خشک و خشن مى گوید عاقبت کارشان جهنم است!


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 10 صفحه 230

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏11 صفحه 94

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏13 صفحه 105

  4. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 297

  5. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 7 صفحه 345

  6. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 8 صفحه 295

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116921