میوه ها و غذاها نعمتهای جسمانی بهشت

در توصیف نعمتها و خوشی های جسمانی اهل بهشت که در قرآن ذکر شده است پس از بیان نعمت مؤانست و نوشیدن شراب از سوی بهشتیان نوبت به طعام مى رسد: «و فاکهة مما یتخیرون؛ و میوه از هر گونه اى که برگزینند.» (واقعه/ 20) در بهشت انواع میوه ها وجود دارد، و بدون زحمت بخشیده مى شود، و اختیار به دست خواهندگان است که هر میوه را که خواهان آنند اختیار کنند، و چنان مى نماید که نعمت آزادى در نزد اهل بهشت در همه ابعاد آن تجلى پیدا مى کند. آرى، آنان در دنیا همچون آزادگان زیستند و به گردنکشان و مترفان تسلیم نشدند و از شهوات ذاتى خود نیز پیروى نکردند، پس پروردگارشان نعمت آزادى را به گسترده ترین معانى آن بر ایشان ارزانى داشت.
این میوه های بهشتی از لحاظ صفات مختلف هستند، پس فاکهه اول یاد شد براى آنکه آنها مورد گزینش و انتخاب و اختیار اهل بهشت است. میوه هایى که بسیار وافر و هرگز تمام نمى شود چنانچه میوه هاى دنیا تمام می شود در زمستان و در اوقات مخصوص، و ممنوع هم نمی شود به سبب دورى از دسترس. در همین سوره ی واقعه می فرماید که: «و فاکهة کثیرة* لا مقطوعة و لا ممنوعة؛ و میوه اى فراوان که پایان نپذیرد و ممنوع نشود.» (واقعه/ 32- 33) آرى همچون میوه هاى این جهان نیست که محدود به فصول معینى باشد، و تنها چند هفته یا چند ماه در سال بر درخت ظاهر شود، و نیز همچون میوه هاى این جهان نیست که گاه خارها مانع چیدن آن است و گاه بلندى خطرناک درخت مانند نخل، و یا مانعى در وجود خود انسان از تناول آن وجود داشته باشد، و نه میزبان اصلى بهشت که خداوند منان است و ماموران او بخل و منعى دارند بنابراین هیچ مانعى در کار نیست بلکه "مقتضى کاملا موجود و مانع در هر شکل و هر صورت مفقود است."
رسول خدا (ص) در توصیف درخت طوبى گفته است: «صد رنگ میوه است از آنچه در دنیا دیده اید یا ندیده اید، و از آن شنیده یا نشنیده اید، و هر وقت که بعضى از آن چیده شود میوه هاى تازه اى به جاى آنها مى روید، نه قطع مى شود و نه ممنوع». و او (ص) در حکایت از حال اهل بهشت گفت: «و میوه ها براى چیدن از درخت نزدیک و در دسترس اهل بهشت است، و این گفته خداى عز و جل است: «و دانیة علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا؛ و نزدیک است به ایشان سایه هاى آن و چیدن میوه ها بر ایشان آسان شده است.» (انسان/ 14) چه میوه ها بسیار نزدیک و در دسترس است و از نوعى است که مؤمن خواستار آن باشد، و آن را در حالتى که تکیه داده است با دهان از درخت جدا مى کند، و انواع میوه ها به ولى خدا مى گویند: یا ولى الله! پیش از آن که آن یکى را بخورى مرا بخور.»
متدبر در این امر باید در نظر بیاورد که اثر وعده دادن به این نعمتها در جامعه اى که مردم آن آب را به خواب مى بینند و بر سر آن به جنگ با یکدیگر مى پردازند، و بیابانهاى دو رو دراز را براى جستجوى آب از زیر پا مى گذرانند، و در واقع تلاشى براى رسیدن به سراب مى کنند، چه اندازه عظیم مى تواند باشد! به همان گونه که میوه اى را که در محیط آن نمى روید، و تنها بزرگان قوم آن را از راه بازرگانى و به مقدار بسیار کم از خارج براى خود وارد مى کنند، یا به کشت آن به امید دست یافتن به چند دانه مى پردازند! و با وجود کمى میوه سببها و موانع مختلف دیگرى نیز از رسیدن همین مقدار کم هم جلوگیرى به عمل مى آورد، آیا چنین مؤمنانى در برابر نعمتهاى عظیم و فراوان بهشت چه حالى خواهند داشت؟ عاقل ایشان بدون شک در آن مى کوشد که، پس از اطمینان یافتن به آن، خود را به بهشت برساند و از میوه هاى آن لذت ببرد. در این جا اندیشه لطیفى مى تواند اهتمام قرآن را در خصوص بیان جنبه هایى از نعیم بهشت و تشویق کردن به آن در بسیارى از جاها مورد تفسیر قرار دهد، و آن این است که این همه براى مقاومت کردن فراوان در برابر بسیارى از انحرافهاى معنوى و عملى در زندگى انسان است که از فریب خوردن از نعمتهاى دنیا و خضوع در مقابل جاذبه آن حاصل مى شود، و در کلام امام امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «پس آن که مشتاق بهشت بود شهوتها را از دل زدود.»
امام صادق (ع) فرمود: از میوه های بهشت پنج نوع آن در دنیا موجود است: انار املیسی، سیب شیسقان، گلابی، انگور رازقی، خرمای مشان. پسوندها نسبت نوع و محل میوه را نشان می دهد.
امام باقر (ع) فرمود: چهار نوع میوه از بهشت نازل شده است: انگور رازقی، خرمای مشان، انار املیسی، سیب شیسقان. امام صادق (ع) فرمود: میوه ها 120 نوع است که برترین آنها انار است. امام باقر و صادق (ع) می فرمایند: هیچ میوه ای در روی زمین نزد رسول خدا (ص) دوست داشتنی تر از انار نبود. چون انار میل می فرمود کسی را در آن با خود شریک نمی گرفت. امام صادق (ع) فرمود: دوست نمی دارم کسی را در انار با خود شریک گردانم. هیچ اناری نیست جز این که در آن دانه ای از بهشت است، لیکن کافر چون انار بخورد حق تعالی فرمان می دهد فرشته ای آن دانه را از او بگیرد.

گوشت بریان
اکنون پس از سیراب شدن از شراب و پیدا شدن شهوت طعام با مصرف کردن میوه هاى دلخواه، در برابر سفره هایى از انواع گوشت پرندگان قرار مى گیرند. مى فرماید: «و لحم طیر مما یشتهون؛ و گوشت پرندگان از هر نوع که بخواهند.» (واقعه/ 21) مقدم داشتن میوه بر گوشت، به خاطر آن است که از نظر تغذیه بهتر و عالیتر است، به علاوه میوه قبل غذا لطف دیگرى دارد. البته از بعضى دیگر از آیات قرآن استفاده مى شود که شاخه هاى درختان بهشتى کاملا در دسترس بهشتیان است، به طورى که به آسانى مى توانند از هر گونه میوه اى شخصا تناول کنند این معنى، درباره غذاهاى دیگر بهشتى نیز مسلما صادق است، ولى شک نیست، که وقتى خدمتکارانى آن چنان غذاهایى این چنین را براى آنها بیاورند لطف و صفاى دیگرى دارد، و به تعبیر دیگر این یک نوع احترام و اکرام بیشتر نسبت به بهشتیان و رونق و صفاى افزونتر براى مجالس انس آنها است، حتى در مجالس معمول دنیا نیز بسیار مى شود که با وجود قرار داشتن میوه و غذا در دسترس میهمانان، میزبان شخصا به آنها تعارف مى کند، و این نوعى احترام و محبت محسوب مى شود.
البته در میان انواع گوشتها، گوشت پرندگان برترى دارد لذا روى آن تکیه شده است. این نکته نیز قابل ذکر است که در مورد میوه تعبیر به "یتخیرون" (انتخاب مى کنند) و در مورد گوشت تعبیر به "یشتهون" (اشتها دارند) شده است بعضى از مفسران خواسته اند در میان این دو تعبیر، تفاوتى قائل شوند، ولى بیشتر به نظر مى رسد که هر دو ناظر به یک معنى است با دو عبارت متفاوت، منظور این است بهشتیان هر نوع غذایى را بپسندند از سوى خدمتکاران بهشتى در اختیارشان گذاشته مى شود.
چنان مى نماید که گوشت پرندگان اشتها انگیزتر و پاکیزه تر باشد، و به همین سبب در کتاب خدا مخصوصا ذکر آن آمده است، و در حدیثى به جا مانده از امام صادق (ع) آمده است که او گفت: «سرور و آقاى خوراکهاى بهشت گوشت است.» از رسول خدا (ص) روایت شده است که گفت: «در بهشت مرغانى است که بر روى دو دست ولى خدا صف مى کشند و یکى از آنها مى گوید: اى ولى خدا! در چمنهاى زیر عرش چریده ام، و از چشمه هاى تسنیم آب نوشیده، پس مرا بخور، و پیوسته بدین گونه افتخار مى کنند تا بر دل او بگذرد که یکى از آنها را بخورد، و آن گاه آن مرغ در برابر او به گونه هاى مختلف خوراک مبدل مى شود، و آن اندازه که بخواهد از آنها مى خورد، و چون سیر شد استخوانهاى پرنده جمع مى شود و به پرواز در بهشت بازمى گردد.»
مروى است هرگاه اهل بهشت میل گوشت مرغ نمایند، حق تعالى گوشت بریان شده بر ایشان خلق فرماید تا احتیاج به ذبح و طبخ نباشد. از ابن عباس نقل است هر مرغى که در خاطر ایشان بگذرد، فى الحال در حضور آنها مهیا گردد به هر وجه که مشتهى ایشان باشد. از ابوسعید خدرى نقل می کنند که از رسول الله (ص) فرموده در بهشت مرغانى در پروازند که هر یک هفتاد هزار پر دارند و مؤمن هر وقت میل به طعام دارد یکى از آن مرغان بیاید و بر خوان طعام او افتد و پرهاى او بریزد و از هر پر او طعامى بیرون آید از برف سفیدتر و از مشک خشبوتر و از عسل شیرین تر و هیچکدام به رنگ دیگر نماند. یعنى هر یک به یک رنگ خاصى باشد.
نیز حدیثى از رسول الله (ص) نقل می کنند که مضمونش این است، ملکى در بهشت پس از اذن دخول سلام می کند بر بهشتیان و وارد می گردد و نامه اى به آنها می دهد که در آن نامه خطاب به او شده (من الحى القیوم الذى لا یموت الى الحى القیوم الذى لا یموت فانى اقول للشی ء کن فیکون و قد جعلتک الیوم تقول للشی ء کن فیکون) پس از آن حضرت فرمود اهل بهشت چنینند که (به هر چه گویند باش فورا موجود می گردد) اشاره به اینکه اهل بهشت داراى قوه خلاقیت می گردند که آن از بالاترین نعمتهاى بهشتى به شمار می رود.
در اینجا ممکن است کسى اشکال کند که در روایات آمده که اهل بهشت هر وقت اشتهاى میوه اى کنند شاخه اى که حامل آن میوه است خودش به سوى ایشان خم مى شود و ایشان میوه را مى چیند، و چون اشتهاى گوشت مرغى کنند خود آن مرغ در حالى که بریان شده در دست ایشان مى افتد، و هر چه بخواهند از آن مى خورند، دوباره مرغ زنده شده پرواز مى کند. ولى این اشکال وارد نیست، براى اینکه اهل بهشت هر چه بخواهند در اختیار دارند، یکى از چیزهایى که انسان مى خواهد تنوع و تفنن در زندگى است، گاهى انسان مى خواهد خدمت گزارانش برایش آنچه مى خواهد حاضر کنند، و مخصوصا در وقتى که آدمى با دوستان خود مجلسى فراهم کرده دوست مى دارد خدمتکاران از دوستانش پذیرایى کنند، هم چنان که گاهى هم هوس مى کند بدون وساطت خدمتکاران خودش برخیزد و از درخت میوه بچیند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 210

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 214 و 223

  3. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 12 صفحه 75

  4. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 12 صفحه 456

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 415 و 424

  6. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 311

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116931